Monday, Nov 27, 2017

صفحه نخست » دو هفته پس از زلزله کرمانشاه، انگار صدام و زلزله برادر بودند

saddamEarthquake_11262017.jpgکیهان لندن

- اکثر کوچه‌ها و خیابان‌های شهر سرپل ذهاب اکنون نیمه ویرانه هستند و پارک‌ها و بلوارها پر از چادرهایی است که مردمی که از دو هفته پیش سقفی بالای سر ندارند در آنها زندگی می‌کنند.
- یکی از زلزله‌زدگان: به ما می‌گویند 25 میلیون تومان به شما وام می‌دهیم. به آنها بگویید با این پول چه کنیم؟ و با چه توانی آنچه را از دست داده‌ایم بازگردانیم؟
- روزها وضعیت در مناطق زلزله‌زده با شب تفاوت دارد؛ آفتاب که غروب می‌کند با تاریک و سردتر شدن هوا ترس و اضطراب بر چهره اهالی می‌نشیند.

دو هفته از وقوع زلزله ویرانگر استان کرمانشاه که در تاریخ ۲۱ آبان ماه در استان کرمانشاه و دشت ذهاب رخ داد می گذرد.

در حالی شور و هیجان‌های روزهای نخست و موج حضور مردم دیگر شهرها برای بازدید و کمک به هموطنان زلزله‌زده فرو نشسته است، مردم مانده‌اند و شهرها و روستاهای ویران شده و هراس زندگی در چادر، آن هم در زمستانی که با سرمای زیر صفر می‌رود آغاز شود.

اکثر کوچه‌ها و خیابان‌های شهر سرپل ذهاب اکنون چهره‌ای نیمه ویران دارند و جمعیت کمی در خانه‌های این شهر ساکن هستند، در عوض زمین‌های‌ خالی، پارک‌ها و بلوارها پر از چادرهایی است که مردمی که از دو هفته پیش سقفی بالای سر ندارند در آنها زندگی می کنند.

در شهری که اکنون برخلاف روزهای نخست کمتر نیروی کمکی در آن دیده می‌شود، بنرهای تشکر و قدردانی زلزله‌زدگان از مردم نقاط مختلف کشور که به یاری‌شان آمده بودند بر روی تیرهای برق مسیر ورودی شهر بیشتر به چشم می‌خورد.

«مردم قدرشناس»، «ملت یکپارچه» و «دولت غایب» سه عبارتی است که مجموعه‌ی روزهای امدادرسانی را توصیف می‌کند.

در گوشه‌ای از شهر، پیرمردی تازه‌واردها را که برای بازدید و کمک می‌آیند به چادری که بر روی آوار خانه‌اش بنا کرده دعوت می‌کند و به زبان کردی می‌گوید: «سرافرازمان کردید، پا بر دیدگان‌مان گذاشتید، ببخشید هیچ چیزی برای پذیرایی ازشما ندارم، خداحفظ‌تان کند، اگرهموطنان‌مان نبودند مثل فرزندان‌مان می‌مردیم.»

هر چند اکثر نیروهای ارتشی که از نخستین ساعات پس از وقوع زلزله برای امدادرسانی خود را به استان کرمانشاه رساندند، چند روزی است ماموریت‌شان تمام شده و شهر را ترک کرده‌اند اما هنوز برخی از آنها در سرپل ذهاب حضور دارند و بیمارستان صحرایی ارتش پابرجا به خدمت مشغول است.

آنچه با دقایقی حضور در سرپل ذهاب مشخص می‌شود آشفتگی، سردرگمی و نبود برنامه برای کمک‌رسانی و اسکان زلزله‌زدگان است و مصداق اینکه «همه چیزمان به همه چیزمان آید است.»

ویرانه‌ها، خانه‌های نیمی فروریخته و نیمی پابرجا، همه نشان از این دارد که این شهر پیش از زلزله هم دارای خانه‌هایی بی‌کیفیت بوده است.

یکی از دو نیروی ارتشی که در ویرانه ساختمان‌ها در حال جستجو هستند به کیهان لندن می‌گوید: «ما از اداره مهندسی ارتش هستیم و از تهران آمدیم . داریم دلایل خسارت و ریزش ساختمان‌ها را بررسی می‌کنیم.»

به اعتقاد این کارشناس اغلب ساختمان‌ها در سر پل ذهال غیراصولی ساخته شده‌اند. اتصالات به خوبی چفت نشده بودند، ساختمان‌های بتونی هم از مصالح بی‌کیفیتی ساخته شده‌اند. مشخص است نه سازنده خوب ساخته و نه نظارت اصولی در فرایند ساخت و سازها بوده است.

یکی از سرهنگ‌های ارتش، اتصال اسکلت فلزی ساختمانی را نشان می‌دهد و می‌گوید: «ببینید، این اتصال خوب جوش نخورده و از هم جدا شدند.»

یکی از اهالی، ساختمانی را نشان‌مان می‌دهد که سه طبقه آن فرو ریخته ومی‌گوید: «این ساختمان متعلق به پسرعموی من بود و هشت نفر در آن کشته شدند. جنازه زنی را بیرون آوردیم که بچه‌اش هم در آغوشش مرده بود. این ساختمان و ساختمان‌های دیگر که کاملا ویران شده‌اند در کنارمنازل «مسکن مهر» سرپل ذهاب اما شخصی‌ساز هستند. ستون‌های «مسکن مهر» اما سالم است و تخریب نشده و فقط دیوارهای بیرونی و نما آسیب دیده.»

«کرند» و «اسلام اباد» دو روستا در کانون اصلی زلزله هستند. مزارع ذرت کشاورزان هنوز برداشت نشده و به نظر می‌رسد آن روستاییانی که زنده مانده و سالم هستند هم انگیزه‌ای برای برداشت محصول ندارند. یکی از نکات جالب در خانه‌های روستایی اینست که برخی اصلا تخریب نشده و تنها مثلا شیشه‌های پنجره‌هاشان شکسته است. اهالی این خانه‌ها می‌گویند ۱۰ سال پیش با وام ۵ میلیون تومانی دولت توانسته‌اند خانه‌هایی که پس از جنگ ایران و عراق ساخته بودند را بازسازی کنند و به نظر می‌رسد همان ۵ میلیون تومان وام بازسازی خانه‌های روستایی جان صدها روستایی در منطقه‌ای را که کانون اصلی زلزله بوده نجات داده است. اما دیگر خانه های روستایی یا خسارت جدی دیده یا با خاک یکسان شده‌اند.

دلیر یکی از روستاییان کشاورز است که با یک هکتار زمین دیم معاش خانواده‌اش را تامین می‌کرده است. دلیر که اکنون با همسر و فرزندانش در چادر هلال احمر و در کنار ویرانه‌ای که خانه‌اش بوده زندگی می‌کند به کیهان لندن می‌گوید، وقتی مردم از شهرهای دیگر به دیدارشان می‌آیند غم از دست دادن پسرش را از یاد می‌برد و تا دوباره تنها می‌شود داغ فرزندی که دو هفته پیش جسدش از زیر آوار خانه بیرون کشیده است را به خاطر می‌آورد.

دلیر می‌گوید اگر مردم نیامده بودند و بهب روستاییان کمک نمی‌کردند الان خیلی از آنها که به دست مردم زنده از زیر آوار نجات پیدا کردند مرده بودند.

او به کیهان لندن می‌گوید: «ما از برادران و خواهران‌مان تشکر می‌کنیم، برایمان همه کار کردند و تا شما را داریم دیگر چه می‌خواهیم؟ هموطنان ایرانی به ما ثابت کردند که تنها نیستیم و از اینجا به بعد وظیفه دولت است که برایمان سرپناهی درست کند.»

در روستای سراب ذهاب جوانی روستایی خانه‌ای با خاک یکسان شده را نشان می‌دهد و می‌گوید: «اینجا منزل من بود، چهار نفر ازاعضای خانواده‌ام زیر همین آوار کشته شدند و بقیه هم زخمی شده و به بیمارستان میلاد تهران اعزام شدند.»

این جوان مصیبت‌دیده به کیهان لندن می‌گوید: «ما همه چیزمان را از دست دادیم، خانه‌هایمان ویران شدند و به ما می‌گویند ۲۵ میلیون تومان به شما وام می‌دهیم. به آنها بگویید با این پول چه کنیم؟ و با چه توانی آنچه را از دست دادیم بازگردانیم؟»

پیرمرد دیگری از اهالی روستای سراب ذهاب که این روزها دوباره ویرانی‌های جنگ ایران و عراق را به یاد آورده است، می گوید: «روستای ما قبلا هم با خاک یکسان شد. بعثی‌ها روستای ما را همین‌طور ویران کردند و انگار صدام وزلزله با هم برادرند. از دولتی‌ها می‌خواهیم که برایمان فقط یک سقف بسازند.»

اما روزها وضعیت در مناطق زلزله‌زده با شب تفاوت دارد؛ آفتاب که غروب می‌کند با تاریک و سردتر شدن هوا ترس و اضطراب بر چهره اهالی می‌نشیند. تمام سرپناه آنها چادرهای سفید هلال احمر است که مشمایی سر تا پای آنها را پوشانده است تا شاید از باران‌های وقت و بی‌وقت پاییز در امان نگه‌شان دارد. همه آنچه در داخل چادرهاست چند قطعه ظرف و لباس و پتو و یک هیتر است؛ هیتری که باید سرمای روزگار را کاهش دهد و کانون باقی‌مانده از خانواده را گرم کند؛ برق هیترها را از تیرهای برق گرفته‌اند.

جوان دیگری از اهالی روستای سراب ذهاب که سر تا پایش خاکی است می‌گوید دو هفته است حمام نرفته. او درباره وضعیت سرویس‌های بهداشتی زلزله‌زدگان به کیهان لندن می‌گوید: «حمام نداریم، هوا سرد است و نمی‌توانیم بدون آب گرم حمام کنیم. دستشویی هم یک اتاق یک متر در یک متر است که چند روز پیش با بلوک ساختیم. نه آب دارد و نه فاضلاب.»

این جوان روستایی هم از ترس و نگرانی فردا می‌گوید: «توالت و حمام مهم نیست، نگران آینده هستیم. با ۲۵ میلیون چه می‌شود کرد؟ فلانی در شهر یک سری کابینت آشپزخانه زده ۵۰ میلیون تومان! ما با ۲۵ میلیون چطور خانه‌های ویران شده‌مان را بازسازی کنیم؟»

حق با این جوان روستایی است. عجب مقیاس گزنده و تلخی را مطرح می‌کند. دولت بر اساس کدام محاسبه می‌خواهد ۲۵ میلیون تومان وام به خانواده‌هایی بدهد که خانه‌هاشان با خاک یکسان شده است. معیار محاسبه دولت برای تعیین این مبلغ چه بوده است؟ تعمیرات ساده‌ی خانه یا ویلای وزرا چقدر هزینه دارد؟ فلان وزیر میلیاردر بالای شهرنشین فقط کابینت آشپزخانه‌اش چقدر می‌ارزد؟ ۲۵ میلیون تومانی که یک خانواده روستایی باید خانه خود را با آن بازسازی کنند، آخور و طویله بسازند، وسایل زندگی‌شان که زیر کلوخ و سنگ نابود شده را دوباره تهیه کنند، چند درصد قیمت خانه یا ماشین وزرا و وکلا و مقامات و مسئولان کشور است؟ چگونه آنها بهای بازسازی یک زندگی کاملا ویران شده را ۲۵ میلیون تومان برآورد کرده‌اند؟! آن هم برای زلزله‌زدگانی که سهمی از سفره رنگین انقلاب ندارند و جیب‌هایشان با رانت و رابطه پر نشده است.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy