اینکه انسان خودش تنوع و تحمل آراء و دگراندیشان را بپذیرد یا به او تحمیل شود ارزش یکسانی ندارد. اولی اختیاری و پایدار و دومی موقتی است و با رفع اضطرار از میان میرود. بخشی از تغییرات در دهههای اخیر از سر اضطرار بودهاند. یکی از آنها تغییر رویکرد مواجهه با آیت الله منتظری است. هنگامی که مدیران و تصمیم سازان مشاهده میکنند، سه دهه بایکوت تصویری و رسانهای همزمان با آنچه روشنگری وافشاگری نامیدهاند، برآیندی معکوس داشته به این جمع بندی میرسند که باید روش مؤثرتری را یافت، روشی که در مخاطب، رغبت انگیزد نه واکنش منفی، و القای بیطرفی و انصاف نماید ولی در پرتو آن همان هدف از پیش تعیین شده دنبال شود.
درباره مستند قائم مقام در روزهای اخیر، ارزیابیهای خود را در چند مناسبت گفته و نوشتهام ونیازی به تکرار نمیبینم اما آنچه بایسته یادآوری است اینکه تهیه کنندگان مستندقائم مقام نیز یک واقعیت را دریافتهاند: اینکه در عصر تحول جهان از رسانههای یکسویه به چندسویه هستیم.
دوره مونولوگ بودن و منبرهای یکطریه و رهنمود دادن به سرآمده است. دلیل استقبال شگرف از تلگرام و صدها رسانه مشابه در جهان، همین حذف جاده یکطرفه خبر و تحلیل است. بشر به صداهای مختلف و چند صدایی عادت کرده است و دیگر نمیشود او را برگرداند. شهروندان دیگر چون گذشته پیامگیر و منفعل نیستند، پیام ساز و فعالاند. در برخی از کشورها مانند ژاپن رسانههای ملی نیز به دوسویه شدن تبدیل میشوند. در برخی کشورها مانند فنلاند بظور کلی سیستم آنالوگ در سراسر کشور برچیده شده و فقط سامانه دیجیتال وجود دارد و بستر چندسویگی ارتباطات در تمام سطوح را فراهم کرده است. در چنین جهانی باید دست از رقابتهای یکطرفه بردارند. دلیل اینکه مسئولان مختلف رسانهای ایران اعتراف میکنند که بزرگترین شبکه تلویزیونی جهان در ایران که با بودجهاش میشود یک کشور کوچک را اداره کرد از رسانههای کوچک شکست خورده همین است که نه تنها یکطرفه است بلکه یکطرفه از نوع خشن و افراطی است به نحوی که جوانی جویای نام، در این رسانه ملی رسما از ترور دفاع میکند و حسرت میخورد که چرا در داخل ایران نمیشود برخی شخصیتهای سیاسی را ترور کرد. اگر سیستم متبوع او درست کار میکرد ضمن انفصال دائم از خدمت باید علیه او اعلام جرم میکرد.
پس از اکران مستند قائم مقام یکی ازشخصیتهای ارجمند حقوق بشری ایرانی در فرانسه که متن کامل گفتگوی دوساعت و نیمه مرا با سازندگان مستند قائم مقام مطالعه کرده بود گفت: «سالهاست روایتهایی که میشنویم و میخوانیم یا روایت قدرتاند یا روایت مخالفان، دوگانهای که در برابر هم هستند وهمواره در تلاشی برای نفی یکدیگر. ناکارآمد برای تاریخ، هیچکدام هم به تنهایی حقیقت نیستند. من فکر میکنم فصل تنها یک روایت به پایان رسیده است. ما روایتها داریم و بیش و پیش از هر زمانی هم نیازمند دانستن همه این روایتها هستیم. من بر این باورم که اصلی ترین هدف عصر روشنگری، افسانهزدایی بود، حقوق بشر از دل این روشنگری و برای پاسداشت حقیقت برآمد. با افسانه میتوان قهرمان ساخت اما بدون شک تاریخ هرگز. و بدون تاریخی مستند و بر پایه حقیقت که دانستن را میسر کند، امر دادخواهی ناممکن است. با افسانهها و قهرمانانش تنها میتوان انتقام گرفت. دادخواهی به ویژه در کشوری چنین، جز با عدالت و عدالتی بی عداوت، ناممکن است»
اینکه برخی دریافتهاند که جهان ارتباطات دگرگون شده و دیگر نمیتوان مونولوگ بود، امری خجسته است ولو اینکه از درون آنان نجوشیده باشد اما مسئله این است که چون از سر اختیار و معرفت نیست نسخه جایگزینشان دوباره آلوده به خطا و کژراهه است. آنها فکر میکنند اکنون که دوره تک روایتی پایان یافته و «مردم باید سخنها را بشوند و بهترین را برگزینند» (سوره زمر آیه۱۷و۱۸) پس ما خودمان به نحوی کانالیزه میکنیم تا بهترین هایی را که ما تشخیص میدهیم برگزینند. روش تازه این است که آنها راه را برای دیگران میبندند و میگویند فقط با ما سخن بگویید. تابو شکنی مجاز است فقط وقتی که از تریبون ما باشد و حد و حدود آن را ما تعیین کنیم. اگر مجلهای عکس آیت الله منتظری را روی جلد بگذارد برایش پروندهای تشکیل شده و روانه دادگاه میشود (چند موردی که اکنون مجال ذکر تک تک آنها نیست) ولی نشریهای که از خودشان است این کار را میکند. در نشریات خودشان مانند «عصر اندیشه» و «رمز عبور» که در واقع نه رسانه و مطبوعات بلکه ابزار قدرتاند، مصاحبه هایی چاپ میشود که اگر فقط بخشی از آن در یک نشریه مستقل منتشر شود بی شک مکافات دارد. با این کار میخواهند به دیگران بگویند فقط در اینجا امنیت دارید هرچه خواستید بگویید و فضای برایتان بازتر است تا به این وسیله اعتبار و مشروعیت برای خود تدارک ببینند و نیز مخاطب را برای شنیدن صدای دیگران، محتاج خویش کنند ولی لابلای آن بتوانند حرفهای خودشان را هم به خورد مخاطب بدهند.
مستند قائم مقام با پیگیری زیاد میکوشد چهرههای متنوعی را در فیلم وارد کند و اعتماد مخاطب را جلب نماید تا بتواند پیام اصلی خود را که به کرسی نشاندن نامه ۶فروردین است (نه ۸ فروردین) به مخاطب القا کند اما به این نکته توجه ندارند که جامعه امروز دیگر نه تنها از دوره تک روایتی عبور کرده بلکه گزینشگر شده است و چنانکه در گفتگو با روزنامه ایران گفتم: «مستند در راستای هدف خود بسیار موفق تر از صدا و سیما بوده است اما آنچه مهم است رعایت شرط عدالت است. عدالت یعنی فرصت برابر برای همه و اینکه هیچکس ترجیح بلامرجح نداشته باشد. یعنی اگر مستندی مخالف آنهم ساخته شد بتواند مجوز بگیرد و اکران شود و تلویزیون به همین اندازه آن را تبلیغ کند. آنچه به مستند قائم مقام در وجدان عمومی ضربه میزند فقدان این فرصت برابر است که ناشی از سیاستهای کلان است (ایران، ۲۵آذر۱۳۹۶).
روزنامه سازندگی، پیش شماره سوم، ص۳
کانال گفتارهای باقی
https://t.me/emadbaghi
اینستاگرام emadeddinbaghi