مجید محمدی- کیهان لندن
برای شناخت طیف اصلاحطلبان در نیمهی دوم دههی نود خورشیدی به جای کند و کاو در تاریخ چهار دههای آنها میتوان به سراغ امروزشان رفت: اینکه امروز چه میاندیشند، چه رفتاری دارند، و چه تفاوتهایی میان خود آنها، و میان آنها و جناح مقابلشان وجود دارد. آنها طیفی کاملا یکدست نیستند و با اصولگرایان نیز تفاوتهایی دارند. آیا این تفاوتها تا چه حد جدی و قابل توجه است؟ آیا تا حدی هست که بتوان آنها را خواهان اصلاح بنیادی رژیم یا وضعیت موجود دانست؟
برای روشن شدن طیفهای درون اصلاحطلبان میتوان بیست موضوع محوری (سیاسی، بینالمللی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی) را انتخاب کرد: به آنها در هر موضوع (با وزن مساوی) میان ۱ تا ۵ امتیاز بر حسب میزان اصولگراییِ اصلاحطلبان بدهید و در پایان این امتیازات را جمع کنید تا ببینید واقعا طیف آنها تا چه حدی اصلاحطلباند و تا چه حدی اصولگرا. برخلاف اصلاحطلبان این موضوعات را فرعی و اصلی نمیکنم چون برای هر گروه و قشری ممکن است یک یا چند موضوع اولویت داشته باشد.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
۱.حقوق مساوی همجنسگرایان/ دوجنسگرایان و دگرجنسگرایان. اصلاحطلبان با هر عنوان گروهی تقریبا بهاتفاق با این حقوق مساوی مخالف هستند. این موضوع از آخرین موضوعاتی است که بخشی از آنها (که حتی با شریعت مخالفاند و سکولار هستند و معلوم نیست این دو چه میزان اسلامگرایی آنها را تبخیر میکند) ممکن است در آینده بدان گردن بگذارند. (اصولگرایی: ۵ امتیاز)
۲.حق پوشش زنان. از چپهای سکولار (مثل فداییان اکثریت که اصلاح طلب شدهاند) تا روشنفکران و نواندیشان دینی، مجمع روحانیون مبارز تا مجمع مدرسین، شاگردان منتظری و کارگزاران تا دانشجویان خط امامی اکثرا با حجاب اجباری (در حد پوشش موی سر) مخالف هستند. این تنها موضوعی است که در سالهای اخیر در آن نوعی یکپارچگی میان اصلاحطلبان وجود دارد. اما از حیث اقدام همهی آنها موضعی منفعلانه دارند و هیچ اقدامی در این زمینه نمیکنند. منتظرند حجاب اجباری خود به خود و با نصیحت به جناح مقابل و روحانیون حاکم برداشته شود. همچنین هیچ اصلاحطلبی انتخاب پوشش و میزان نمایش بدن یا طرح لباس و مانند آنها را حق زنان ندانسته است. آنها فقط تا حد پوشش و عدم پوشش موی سر پیش رفتهاند. هیچ اصلاحطلبی نگفته است که نیروهای انتظامی باید از زنان در انتخاب پوشش خود در برابر متجاوزان دفاع کند. هیچ اصلاحطلبی خواستار تعطیل شدن امر به معروف و نهی از منکر- که یعنی مزاحمت دائمی برای غیردینداران و غیررعایتکنندگان احکام شرع- نشده است. (اصولگرایی: ۴ امتیاز)
۳.نظارت استصوابی. بهاتفاق و اصولا با آن مخالف نیستند اما با رد صلاحیت اعضای جناح اصلاحطلب و ملی- مذهبیها مخالف بودهاند. هیچ اصلاحطلبی از حق نامزدی یک بهایی، همجنسگرا، دو جنسگرا، منکر صریح اسلام، و کارگر جنسی (بحث ارزشی در مورد این گروهها مورد نظر نیست) به عنوان شهروندی از شهروندان کشور جدا از اینکه مردم به او رای بدهند یا خیر دفاع نکرده است. آنها امروز حتی به رد صلاحیت اعضای جناح خود هم اعتراض نمی کنند. (اصولگرایی: ۴ امتیاز)
۴.ولایت فقیه. مجمع روحانیون مبارز و اعضای کارگزاران هنوز به ولایت فقیه باور دارند. آن دسته از اصلاحطلبان که در حوزههای فرهنگی و رسانهای فعالیت میکنند در این مورد سکوت اختیار کردهاند اما اکثر آنها از ولایت فقیه انتخابی و دورهای و تحت نظارت مجلس خبرگان دفاع میکنند. کمتر اصلاحطلبی آشکارا از تساوی یک فقیه و غیرفقیه در مشارکت و رقابت سیاسی و نفی همهی امتیازات سیاسی و اقتصادی روحانیون وفقها دفاع کرده است. دستهی بسیار کوچکی از آنها (ملی- مذهبیها) با مبانی ولایت فقیه (انحصار حکومت با فقها) مخالف هستند. (اصولگرایی: ۴ امتیاز)
۵.رابطهی دین و دولت. اصلاحطلبان مذهبی با جمهوری اسلامی به معنای عام آن یعنی عدم جدایی دین و دولت و تلاش دولت برای تبلیغ و اعمال قوانین شریعت مخالفتی ندارند. آنها مثل حسینعلی منتظری معتقدند که «دولت اسلامی باید نسبت به کسانی که حجاب را رعایت نمیکنند با تبلیغات صحیح و اقدامات فرهنگی، آنها را به رعایت حجاب اسلامی ترغیب نماید.» آنها معتقد نیستند که دولت باید پایش را از زندگی شخصی مردم بیرون بکشد. تعداد بسیار اندکی از اصلاحطلبان (مارکسیستهای سابق) «سکولار» به معنای نافی مبانی جمهوری اسلامی هستند. اینها بیشتر در خارج کشور زندگی میکنند و نقشی در تعیین جهت اصلاحطلبان مذهبی داخل کشور ندارند. (اصولگرایی: ۵ امتیاز)
۶.سانسور و فیلترینگ و پارازیت و جمعآوری دیشها. با سانسور و فیلترینگ سیاسی به شکلی که اعمال شده مخالفاند اما نه با اصل آن. اصلاحطلبان هیچگاه نگفتهاند که با انتشار بدن عریان زنان و مردان یا لطیفهسازی با اشاره به مقدسان دینی و مانند آنها مخالفتی ندارند. امروز اگر خاتمی یا کروبی هم رهبر جمهوری اسلامی شوند سانسور و فیلترینگ حذف نمیشود. وقتی قرار باشد محتویاتی حذف شود این امر به تصاویر عریان زنان محدود نمیشود. البته با پارازیت و جمعآوری دیشها مخالفاند. (اصولگرایی: ۴ امتیاز)
۷.رادیو و تلویزیون دولتی. اصلاحطلبان با یکطرفه بودن رادیو و تلویزیون دولتی و سویهی تکجناحی آنها مخالفاند و نه با دولتی بودن آن. هیچ اصلاحطلبی تا کنون از واگذاری رادیو و تلویزیون به بخش خصوصی دفاع نکرده است. آنها خواهان بازسازی رادیو و تلویزیون دولتی به عنوان رسانهی ملی هستند (عباس عبدی، شفقنا ۱۴ اسفند ۱۳۹۶) ) و نه واگذاری رسانهها به بخش خصوصی. (اصولگرایی ۵ امتیاز)
۸.بودجههای حکومتی و دولتی برای نهادهای دینی. هیچگاه از هیچ اصلاحطلب مذهبی شنیده نشده که به طور کلی با این موضوع مخالفت کنند. ممکن است با دادن بودجه به یک نهاد خاص مخالفت کرده باشند اما با اینکه منابع عمومی در اختیار نهادهای مذهبی قرار گیرد مخالفت نکردهاند. از همین جهت در موضع اصلاحطلبان مذهبی که ادعای سکولار بودن میکنند باید به جد شک کرد. اصلاحطلبانی که در مجلس حضور داشتهاند به ردیفهای بودجه در این مورد رای داده و میدهند. اصلاحطلبان غیرمذهبی نیز به ندرت با این بودجهها مخالفت کردهاند و ظاهرا آنها را حق حاکمان میدانند. (اصولگرایی: ۵ امتیاز)
۹.اعتراض آزاد و بیقید و شرط. اعتراضات دی ۹۶ و بیانیهی مجمع روحانیون مبارز و بعد شانزده اصلاحطلب نشان داد که با اعتراض آزاد و بدون خشونت اگر نافی نظام و سلطهی روحانیت باشد مخالفاند و حتی بخشی از آنها (عباس عبدی و محمدرضا جلایی پور) تا آنجا پیش میروند که دستور سرکوب سریع صادر میکنند. آنها تنها اعتراض در چارچوب نظام را می پذیرند و غیر خود را «منحرف» (مصطفی تاجزاده در گفتگوی ویدیویی با اعتماد آنلاین، اسفند ۱۳۹۶) میدانند. اصلاحطلبان اصولا با تظاهرات خیابانی که مهار کامل آنها در اختیار خودشان نباشد مخالفاند. موسوی و کروبی از این جهت استثنا بودند. (اصولگرایی: ۴ امتیاز)
۱۰.تنفر از اسرائیل. تنفر از اسرائیل و خواست انحلال آن بخشی جدانشدنی از هویت اصلاحطلبی (چپ و اسلامگرا) است. محسن کدیور شعار نه غزه و نه لبنان را تحریف میکند و اشکوری مانند خمینی و خامنهای اسرائیل را دمل چرکین میداند (دو روحانی که در تبعید زندگی میکنند). این سم از آخرین سمومی است که ممکن است از خون آنها خارج شود. (اصولگرایی: ۵ امتیاز)
۱۱.گرایش ضد امریکایی. آن دسته از اصلاحطلبان که ایالات متحده را کشوری آزاد و دمکراتیک که باید با آن متحد بود و از تجربیات آن استفاده کرد و دوست مردم ایران به شمار آورد مثل گونههای نادر گیاهی هستند. ضد امریکایی بودن چهل سال است با خون اسلامگرایان عجین شده، خواه اصولگرا و خواه اصلاحطلب. ضد امریکایی بودن برای آنها هنوز از مد نیفتاده است. اصلاحطلبان غیرمذهبی چپ نیز این گرایش را بخشی از هویت خود میدانند. (اصولگرایی: ۵ امتیاز)
۱۲.هویت ایرانی- اسلامی. مدلی که خامنهای به عنوان هویت ایرانی اسلامی ارائه می دهد (در تقابل با هویت غربی) مورد تایید جریان چپ ضد امپریالیست و اسلامگراست، خواه اصولگرا و خواه اصلاحطلب. این مدل خلاصهی سخنان آل احمد، شریعتی، نراقی، شایگان، بازرگان، مطهری، نصر و مانند آنهاست. آنها هیچگاه با مباحث خامنهای در مورد سبک زندگی ایرانی-اسلامی مخالفتی نکردهاند بلکه سبک زندگی خود آنها منطبق بر همان چارچوبهایی است که خامنهای از آن دفاع میکند. (اصولگرایی: ۵ امتیاز)
۱۳. احکام شریعت در حوزهی قضا و عرفی شدن آن. اصلاحطلبان هیچگاه با اجرای شریعت در حوزهی قضا مخالف نبودهاند. آنها بر اجرای آیین دادرسی تأکید بیشتری دارند. تنها روشنفکران دینی خواستار قرائتهای تازهای از شریعت موجود شدهاند اما مشخص نکردهاند در این قرائت تازه کدام احکام به حاشیه خواهند رفت و اجرا نخواهند شد. (اصولگرایی: ۴ امتیاز)
۱۴.انحصارات دولتی. هیچ اصلاحطلبی با اختصاص سالانه دو سوم بودجهی رسمی کشور به شرکتهای دولتی و میزان اعلام ناشده و غیررسمی به نهادهای اقتصادی تحت نظر رهبر و سپاه و بودجههای مخفی نهادهای نظامی و امنیتی و بیت رهبری مخالفت نکرده است. آنها تنها از دادن مالیات توسط بنیادها و آستانهای قدس دفاع کردهاند که انحصارات را بر نمیدارد. (اصولگرایی: ۵ امتیاز)
۱۵.دولت مرکزی همهکاره. هیچ اصلاحطلبی از واگذاری امور استانها به خود مردم و محدود کردن دولت مرکزی به دفاع، وزارت خارجه، بلایای طبیعی و زیرساختها دفاع نکرده است. تصور مجلس استانی، استاندار به انتخاب مردم، انتخاب دادستان و رئیس پلیس و قاضی توسط مردم استانها در ذهنیت اصلاحطلبان نمیگنجد و اینها را احتمالا مساوی با تجزیهی کشور تلقی میکنند. (اصولگرایی: ۵ امتیاز)
۱۶.مداخلات نظامی منطقهای. آن دسته از اصلاحطلبان که با مداخلات نظامی جمهوری اسلامی به نحوی مخالف هستند (رفسنجانی که در قید حیات نیست، کرباسچی و تاجزاده) به تعداد انگشتان یک دست نمیرسند. اصلاحطلبان یا در برابر این مداخلات که به کشتار حدود ۴۰۰هزار سوری و آوارگی میلیونها تن دیگر از شهروندان سوریه انجامیده یا سکوت یا آنها را تایید کردهاند. بهروز افخمی از اعضای اصلاحطلب مجلس ششم کسانی را که با دخالت ایران در سوریه مخالف هستند مزخرفگو خواند. (فارس ۲۵ بهمن ۱۳۹۶) (اصولگرایی: ۵ امتیاز)
۱۷.سپاه به منزلهی سازمان سرکوب. اصلاحطلبان فقط با فعالیتهای اقتصادی و سیاسی سپاه مخالف هستند اما استفاده از آن به عنوان سازمان سرکوب سیاسی و مهندسی فرهنگی را نفی نمیکنند (تا حدی که با خود آنها درگیر نشود). اصولا اصلاحطلبان با وجود یک سازمان نظامی ایدئولوژیک برای حفظ قدرت روحانیون و اعمال مبانی ایدئوئوژیک نظام مخالفتی ندارند. اصلاحطلبان سپاه را سازمانی نظامی و ایدئولوژیک میخواهند اما بیرون از دایره سیاست جناحی و اقتصاد. حتی اگر سپاه را از این حوزهها بیرون کنید آنچه در اختیار سپاه است به شرکتهای دولتی تبدیل میشوند و با حذف مداخلات سیاسی آن نیز (مثل «دوران طلایی امام») راه برای مشارکت سیاسی عمومی باز نمیشود. (اصولگرایی: ۵ امتیاز)
۱۸.وتوی قوانین توسط شورای نگهبان. آنها اصولا با حاکمیت شرعیای که توسط شورای نگهبان اعمال می شود مخالف نیستند. شورای نگهبان را با توازن قوا میان اعضای اصلاحطلب و اصولگرای آن میخواهند. (نگاه کنید به سخنان مکرر سعید حجاریان در این مورد) (اصولگرایی: ۵ امتیاز)
۱۹.حکم اعدام. غیر یک نفر از اصلاحطلبان (عمادالدین باقی) کسی را از میان آنها سراغ نداریم که اصولا با اعدام مخالف باشد. آنها با اعدام دوستان خود (هاشم آغاجری) مخالفت کردهاند اما نه با اعدام کسانی که در حلقه آنها نیستند. (اصولگرایی: ۵ امتیاز)
۲۰.حقوق مساوی زنان و مردان در خانواده و فضای عمومی. اصلاحطلبان تنها در سن ازدواج دختران (نه هجده بلکه ۱۳) و چند وزیر زن یا تاکید بر استخدام زنان در ادارات دولتی در مشاغل پایین تفاوتهایی با اصولگرایان دارند اما هیچگاه از حقوق مساوی زنان در خانواده، برداشتن موانع حقوقی برای نامزدی ریاست جمهوری یا قاضی شدن و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت یا خبرگان یا حضور زنان در همهی عرصههای هنری و اجتماعی سخن نگفتهاند. کدام اصلاحطلبی از حق شنای مساوی زنان و مردان در دریا با هر لباسی که بخواهند یا آوازخوانی زنان برای همگان دفاع کرده است؟ (اصولگرایی ۴ امتیاز)
البته اگر این ۲۰ مورد را به صد مورد برسانید و میان یک تا ده نمره بدهید با دقت بیشتری میزان اصولگرایی اصلاحطلبان را اندازه میگیرید اما کار دشوارتر و زمانبرتر میشود. در امتیازدهی تا حد زیادی در سمت اصلاحطلبی ارفاق کردهام تا امتیاز اصولگرایانهی کمتری بگیرند. اکنون میتوان میزان اصولگرایی اصلاحطلبان را اندازه گرفت. اندازهگیری نویسنده با جمع امتیازات فوق نشان می دهد که آنها ۹۳ درصد اصولگرا هستند. اگر این رقم را درست نمیدانید خودتان به هر موضوع رقمی بدهید و بعد بیست رقمی را که دادهاید با هم جمع کنید. اگر موضوعات ذکر شده را محوری یا کافی نمیدانید، آنها را تغییر دهید یا تعدادشان را کم و زیاد کنید. یا وزن آنها را تغییر دهید و ببینید آیا تا چه حد میتوانید میان آنها فاصله بیندازید.
بدین ترتیب این گزاره که اصلاحطلبان عینا همانند اصولگرایان هستند درست نیست اما در حد همین اندازهگیری ابتدایی تا حدود ۹۳ درصد شبیه به هم هستند. اصلاحاتی که اصلاحطلبان میخواهند عمدتا نقش و قدرت بیشتر خود آنها در چارچوب همین نظام تبعیض و تحقیر و تقلب و امتیاز است و تاثیری در زندگی مردم ندارد همچنان که تا کنون نداشته است. اصلاحطلبان بر این باورند که «تنها گروهی هستند که میتوانند نظام را حفظ کنند.» (الیاس حضرتی، عضو فراکسیون اصلاحطلبان مجلس در دیدار ۷۰ تن از اعضای مجلس با خاتمی، ایلنا ۱۶ اسفند ۱۳۹۶)
شما اگر این بیست موضوع را کنار بگذارید دیگر اثری از تفاوت معنیدار میان مخالفان و حکومت و تغییر سیاسی و اجتماعی و فرهنگی باقی نمیماند و همه مثل هم میشوند. طبعا در این موارد نمیتوان با ذکر زندان رفتن یا تبعید اصلاحطلبان برای آنها امتیاز بیشتری دست و پا کرد چون مخالفت با اشخاص یا میزان قدرت آنها و تلاش برای کسب قدرت و مهاجرت نمیتواند معیار اصولگرایی یا اصلاحطلبی باشد. رقابت سیاسی در یک نظام دیکتاتوری میان افراد درون کاست حکومتی نمیتواند از یک طرف اصلاحطلب درست کند.
بدین ترتیب ما در ایران دو گروه اصولگرا (دقیقتر بگوییم اسلامگرای بنیادگرا) داریم با اندکی تفاوت که یکی بدون و دیگری با بستهبندی اصلاح طلبی به مردم فروخته میشود. البته بخشی از مردم ایران خواهان اصلاح امور با هزینهی پایین هستند اما این بدین معنا نیست که یک جناح سیاسی واقعا اصلاحطلب در ایران وجود دارد. در حالی که اصولا چنین جناحی وجود ندارد آیا حکومت جمهوری اسلامی تحت هیچ فشار درونی برای اصلاح قرار دارد؟ حکومتی که تحت هیچ فشاری از سوی بخشی از قدرت برای اصلاح نیست و هیچ ظرفیتی برای اصلاح ندارد چگونه ممکن است اصلاح شود؟!