حکومت روحانیت که در تئوری سیاسی" ولایت مطلقه فقیه " متجلی شده است و ذیل نام بی مسمی "جمهوری اسلامی " در جهان اشتهار پیدا کرده است پس از خروج امریکا از برجام در مسیر فروپاشی اقتصادی و سیاسی توامان قرار خواهد گرفت. برجام هیچ گاه معاهدهای برای آشتی سیاسی نظام نامتعارف و یاغی جمهوری اسلامی با نظام بین الملل نبوده است بلکه صرفا راهکار امریکا با مشارکت شرکای اروپایی برای جلوگیری از دستیابی روحانیت و شریک نظامی آن سپاه پاسداران به سلاح هستهای بود.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
سلاحی که قدرت آن به جای" ایدئو لوژی پوسیده و شکست خورده اسلام سیاسی" میتوانست عمری طولانی برای بقای روحانیت در قدرت فراهم آورد تا توهم اتصال جمهوری اسلامی به حکومت جهانی حضرت مهدی در افق پیدا شود. رویایی که با برجام به فنا رفت.
پس از برجام برای غرب و در راس آن امریکا مسجل شد که روحانیت و سپاه از دست یابی به سلاح هستهای خیلی دور شدهاند بنابراین نه از جسم برجام چیزی باقی ماند و نه از روح آن... فراموش نکنیم پس از انجام تعهدات ایران در برجام حدود یک سال ونیم از عمر دولت اوباما باقی بود. دورهای که در آن ایران نتوانست بهره چندانی جز پولهای نقدی که در ازای بتون ریزی به قلب راکتورهای خود و بازرسیهای مستمرآژانس دریافت کرد ببرد و به همین جهت هم بود که پس از دریافت پولهای نقد و باز کردن پیچ و مهرههای هستهای، درعمل نه بانکهای بزرگ اروپا و شرکتهای بزرگ اروپایی و نه شرکتهای امریکایی، هیچ کدام وارد تعاملات جدی اقتصادی با ایران نشدند چون از نظر آنها برجام به هدفش دست یافته بود و قرار نبود وقتی دخالتهای ایران در امور کشورهای منطقه پایان نیافته و از سوی دیگر نظام سیاسی مستقر به نقض سیستماتیک حقوق بشر در داخل کشور ادامه میدهد با آن از در دوستی در بیایند.
جدای از آنکه نظام سیاسی مستقر در ایران ارادهای برای خرج پولهای برآمده از برجام در در داخل کشور نداشت حتی اگر هم این اراده وجود داشت زمینههای سیاسی و اقتصادی ورود کالاهای سرمایهای و رونق اقتصادی و ایجاد اشتغال در کشور به دلایل مختلفی از جمله تمامیت خواهی اقتصادی و سیاسی سپاه فراهم نبود. بنابر این، پولها جز در مسیر ناگزیر سوریه، عراق، یمن و اخیرا مراکش نمیتوانست هزینه شود چنان که شد و همین رویکرد نیز دست آویزی شد برای آنکه امریکا از جسم برجام هم دست بردارد.
برخی از اصلاح طلبان که خودشان را به حماقت میزنند تلاش میکنند تصمیم ایالات متحده برای خروج از برجام را به تصمیم شخص ترامپ تقلیل بدهند در صورتی که میدانند ترامپ تعیین کننده پایان برجام نیست است بلکه تمام کننده آن است. کودکانه است تصور کنیم بدون همراهی جمهوری خواهان و بخشیهای مهمی از دموکراتها و مراکز تحقیقاتی و مطالعاتی که روی ایران کار میکنند خروج از برجام شدنی بود.
ابدا ضرورتی ندارد که ایالات متحده به خاطر ایران خود را در برابر متحدان اروپایی قرار دهد. هر چند رویارویی که رسانههای ایران از رفتار اروپا در برابر امریکا منعکس میکنند به زودی جای خود را به همراهی اروپا با امریکا خواهد داد. کما اینکه در عمل و پیشتر هم نیز چنین اتفاقی روی داده است و در رویدادهای پس از برجام نیز بانکهای بزرگ ارو پایی با اشاره ایالات متحده از تامین اعتبار برای ایران شانه خالی کردند. این جملات البته نافی اختلاف نظر میان اروپا و امریکا در خصوص ایران نیست اما نباید فراموش کرد که اروپا زیر چتر امنیتی و اقتصادی امریکاست به علاوه اینکه از این اختلاف بهره چندانی نصیب جمهوری اسلامی نخواهد شد.
به جای سناریوی رخ داده یعنی خروج امریکا از برجام دولت امریکا میتوانست هم چنان با نگه داری ابرهای سیاه بر فراز آسمان ایران و تهدید به خروج از برجام و خارج نشدن از آن و تعین سقف سرمایه گذاری در ایران برای شرکتهای اروپایی چنان که درقانون داماتو کرده بود امکان حیات برجام و هم زمان تضعیف ایران را فراهم کند اما چرا به این سناریو عمل نشد؟ چرایی آن را باید در تظاهرات سراسری دی ماه جستجو کرد. خیزشی که در آن مردم خیابانها را تسخیر کرده و فریاد برآوردند که اصلاح طلب - اصول گرا دیگه تمومه ماجرا...
به نظر میرسد امریکاییها به این دریافت قطعی از تظاهرات دی ماه دست یافتهاند که رژیم ایران مشروعیت خود را در میان بخشهای وسیعی از مردم از جمله اقشار مذهبی و سنتی از دست داده است و امروز تنها به مدد سرکوب سرپاست و جز عده معدودی که مستقیما منافعشان با حیات نظام گره خورده است هوادارانی برای جمهوری اسلامی وجود ندارد. هم چنین به نظر میرسد آنان دریافتهاند شرکت مردم در انتخابات نه امری اعتقادی و از سر باورمندی به جمهوری اسلامی که حرکتی هوشمندانه و عمل گرایانه برای ایجاد شکاف در نظام استبدادی و استفاده از ظرفیتهای حاکمیت دو گانه بوده است.
این فهم عمیق و درست امریکا از فضای سیاسی در کشور آنان را قانع و مجاب کرده است که بازگشت تحریمها و فشار اقتصادی به ایران میتواند به جنبشهای مختلف اجتماعی از جمله جنبش زنان، کارگران، دانشجویان، و... پیوند بخورد و جمهوری اسلامی را در برابر چالشهای حل نشدنی تا وقوع قطعی فروپاشی قرار بدهد.
به عبارت گویاتر اگر ضرورت پیشگیری از "گریز هسته ای" دولت سابق امریکا را واداشت تا صدای مردم را در جریان جنبش سبز که در خیابانهای تهران فریاد میزدند" اوباما اوباما یا با اونا یا با ما" را نادیده بگیرد با تعطیلی برنامه اتمی تهران به واسطه برجام نه تنها ضرورتی برای این کار نیست بلکه، امریکا هم با مردم ایران هم صدایی میکند هم به دلیل سرکوب تظاهرات دی ماه در جلسه فوری شورای امنیت ایران را محکوم میکند. در واقع آنچه فرو پاشی برجام را امکان پذیر کرده شعارهای انتخاباتی ترامپ نیست تغیر شرایط سیاسی داخل کشور بعد از تظاهرات فراگیر دی ماه گذشته و پایان امید به دولت تدبیر و امید و اصلاح طلبان است. این فروپاشی مقدمهای بر فرو پاشی استبداد دینی حاکم بر ایران است.
مصطفی تاجزاده و اصلاح طلبان که مردم را از سوریهای شدن میهراسانند و توصیه به ترک تظاهرات خیابانی میکنند تکلیفشان روشن است که چرا چنین میکنند اما جواد کاشی نیز اخیرا نابودی برجام را نه هدف گذاری حذف یک جریان سیاسی یا نظام سیاسی بلکه تلویحا تجزیه ایران میخواند. به نظر میرسد هیچ داده واقعی برای تحقق این سناریوها در شرایط فعلی وجود ندارد. در واقع گویندگان جز گزاره هایی در هوا بر روی زمین دلایل محکمی برای نظرات خود ارائه نمیکنند.
از سوی دیگر برخی چنان از فرو پاشی جمهوری اسلامی هراس افکنی میکنند که گویا براندازان میخواهند کیفی ترین نیروهای سیاسی تاریخ ایران را به زیر بکشند. در حالی که در بیشتر مجالس کشورهای جهان سطح فرازنگی و تحصیلات و خرد نمایندگان پارلمان و دولت مردان از متوسط مردم بیشتر و بالاتر است در ایران به واسطه نظارت استصوابی آدمهایی را در مجلس داریم که فهمشان از میانگین بچههای دبیرستانی هم کمتر است نمونه آخر آن همین آتش زدن برجام و پرچم امریکا در مهد کودک اسلامی است.
واقعیت آن است که ما از استمرار همین نظمی که اصلاح طلبان هوادار آن هستند متضرر شدهایم و خواهیم شد تاجایی که از ایران چیزی باقی نماند. بنده زمانی به اصلاح طلبان امیدهایی داشتم که بابت آن خام اندیشیها متاسف، پوزش خواه و در حال جبرانم...
امروز میدانم که دغدغه آنها برای حفظ نظام جز "انتقال قدرت" به" ژنهای خوب" نیست و به عنوان فرزندی از نسل سوم انقلاب و برخاسته از خانوادهای فرهنگی و انقلابی از اساتید روشنفکری چون دکتر کاشی، رنانی، زیبا کلام، فراستخواه، قادری، ذاکریان و... که افتخار شاگردی برخی از آنان را داشتهام و در سلامت آنان شکی ندارم ملتمسانه میخواهم هر چه زودتر به اتلاف وقت پایان دهند و دور اصلاح طلبان را به خاطر آینده ایران خالی کنند و توان خود را مصروف هم اندیشی برای گذار مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی نمایند.
به نظر میرسد که در روزهای پس از خروج امریکا از برجام تحریم توامان خرید نفت، بانک مرکزی، صدا و سیماو هم چنین محرومیت ایران از خدمات سوئیفت مردم ستمدیده و مظلوم ما را که خود نیز جزئی از آنان و از قضای روزگار فاقد ژن خوبم در رنج مضاعف خواهد افکند اما باید بدانیم برای رسیدن به ایرانی آزاد و دموکراتیک باید بهای آن را پرداخت کرد. تحریمها زمینه ساز اعتصابات و اعتراضات و گذار از تونلی تاریک به روشنایی است به سوی حکومتی سکولار دموکراتیک.
حامد آئینهوند
دانش آموخته دکترای روابط بین الملل