Tuesday, May 29, 2018

صفحه نخست » پیام جنبش اعتراضی مه ۱۹۶۸: تحولات ساختاری از کف خیابان آغاز می شوند! حمید آقایی

Hamid_Aghaei_3.jpgپنجاه سال پیش در ماه مه ۱۹۶۸ دانشجویان و کارگران فرانسوی شورشی را در پاریس آغاز کردند که بسرعت به اعتراضات و اعتصابات گسترده ای تبدیل گردید و دامنه های آن به دیگر کشورهای اروپایی از جمله بلژیک و هلند نیز کشیده شدند. اگرچه این شورش سرانجام پس از دخالت دولت های حاکم آنزمان رو به سردی و خاموشی گذاشت، اما آثار و نتایج آن، با توجه به ویژگی های استثنایی این جنبش اعتراضی بسیار عمیق بودند و ماندگار ماندند.

آنچه که این جنبش اعتراضی را نسبت به جنبش های اعتراضی پیشین متمایز می ساخت فراتر رفتن شعارهای آن از مطالبات طبقاتی و یا فرهنگی یک گروه و طبقه اجتماعی خاص بود. این جنبش، رنگ و فرهنگ و طبقه خاصی نمی شناخت و با حضور سنین مختلف در آن تبدیل به قیامی عمومی علیه نظم و سنت حاکم بر مناسبات سیاسی و اجتماعی که بطور خاص خود را در نظام آموزشی، تبعیض های جنسی و مناسبات کاری نشان می دادند، گردید.

به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید

جنبش اعتراضی ماه مه ۱۹۶۸ در واقع سرفصلِ انقطاع و عبور از جامعه سنتی و محافظه کار به جامعه مدنی و متکی بر حقوق فردی و آزادی های جنسیتی بود. جنبشی که بویژه موجب مشارکت فعالتر زنان در مناسبات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی شد. اما در رابطه با جنبش ماه مه مهم تر و قابل توجه تر از هر چیز دیگر، این واقعیت است که تحولات عمیقی که این جنبش اعتراضی موجب گردید قبل از هر چیز در کف خیابان و با پیشتازی نسل جوان و پیشرو از جمله دانشجویان و کارگران جوانه زدند و کلید خوردند. جنبشی که در ادامه حیات خود و با شعار های تحول طلبانه و رادیکال، نظام های سنتی حاکم را وادار به عقب نشینی و تجدید نظر در سیاست های فرهنگی و آموزشی خود نمود.

اکنون اما پس از پنجاه سال به تجربه ثابت شده است که همانطور که در جنبش اعتراضی مه ۱۹۶۸ اتفاق افتاد، فرایند تحول در نظم سیاسی حاکمِ بر یک ملت، در ابتدا و در درجه نخست در کف خیابان ها و با حضور نسل پیشرو رقم زده می شود؛ حتی اگر این تحول سرانجام از کانالهای قانونیِ واقعا موجود و یا صندوق رای سر بر آورد و شکل رسمی پیدا نماید. بعنوان شاهد می توان به تحولات سیاسی که در برخی از کشورهای اروپای شرقی در دهه های اخیر به وقوع پیوستند و به انقلاب های مخملی معروف شدند اشاره کرد که در ابتدای امر با حضور مردم معترض در کف خیابانها آغاز شدند و در ادامه با اعتصابات و اعتراضات دامنه دار و پایدار رهبران حاکم را وادار ساختند که تن به رای ملت دهند؛ و نمونه آخر آن را نیز در ارمنستان شاهد بودیم.

نقش غیر قابل تردید جنبش های خیابانی در کلید زدن تحولات سیاسی و تغییر نظم موجود آن اندازه آشکار شده است که حتی نظامهای حاکم نیز بعضا برای پیش برد تغییرات مورد نظر خود در نظم موجود، دست به سازماندهیِ کنترل شده تجمعات اعتراضی خیابانی می زنند. تجمعاتی که با استفاده از تبلیغات دولتی جنبه عمومی بخود می گیرند و به تغییرات مورد نظر مقبولیت عامه می بخشند، تا سپس از کانالهای قانونی مشروعیت و قانونیت نیز کسب نمایند.

در رابطه با کشورمان نیز بارها دیده ایم که فرایند تحولات سیاسیِ که سرانجام به تغییر در نظم موجود نزدیک شده اند، در ابتدا، از کف خیابانها و با حضور معترضین، بویژه نسل جوان و پیشرو، آغاز شده اند و کلید خورده اند. برای مثال، اگرچه دوم خرداد ۱۳۷۶ با نام محمد خاتمی پیوند خورده است، اما اگر حضور گسترده مردم بویژه نسل جوان در خیابانها و تجمعات نبود، رقم بیست میلیون رای برای خاتمی هرگز تحقق پیدا نمی کرد. حمایت هایی که پشتوانه برخی آزادی های مدنی و فرهنگی هر چند محدود در دوره اول ریاست جمهوری خاتمی شدند. جنبش اعتراضی رای من کو در سال ۱۳۸۸ که پس از کودتای انتخاباتی سپاه و بیت خامنه ای آغاز شد و به جنبش سبز معروف گردید نیز در کف خیابانها رقم خورد و اگر سرکوب وحشیانه حکومت اسلامی و حصر خانگی موسوی و کروبی و رهنورد نبودند قطعا این جنبش به تحولات ساختاری در نظم سیاسی حاکم منتهی می گردید.

این تجارب و نمونه ها همچنین نشان می دهند که اگر در مباحث پیرامون راهبردهای سه گانه اصلاح طلبی، تحول خواهی و یا براندازانه ( که پیرامون این سه راهبرد جریانات سیاسی بسیاری شکل گرفته و فعالیت می کنند) به جایگاه و محل تولد فرایندی که در نهایت به یکی از این تغییرات ممکن است منجر شود، توجه و دقت نگردد، این مباحث صرفا در حد نظری و بحث های تئوریک، که فقط بخش کوچکی از فعالین و نخبگان سیاسی را بخود مشغول می دارند، باقی خواهند ماند و یا حداکثر در سطوح بالایی قدرت محدود می مانند.

بعبارت دیگر، جایگاه و محل تولد یک جنبش اجتماعی برای تغییر در نظم موجود همان کف خیابان و تجمعات بزرگ مردمی است. این مکانیزم آن اندازه ضروری و کارآمد است که حتی با وجودیکه نهاد مدنی در کشورهای دمکراتیک غربی وجود دارند و از ابزار های لازم برای لابی گری و چانه زنی برخوردارند، اما همین نهادها نیز برای آغاز حرکت خود و اعلام رسمی مطالباتشان از تجمعات و تظاهرات و یا اعتصابات استفاده می کنند، تا با فشار از پایین بتوانند وارد چانه زنی در سطوح بالایی قدرت شوند.

قانونمندی که در جنبش اعتراضی ماه مه ۱۹۶۸ عمل کرد و بار ها نیز صحت آن اثبات شده است، خود را در اعتراضات دی ماه سال پیش نیز بخوبی نشان داد که خواست تغییر و تحول در نظم موجود در درجه نخست بطور خود جوش کلید خورد و پس از آن، جریانات مختلف سیاسی به آن واکنش نشان دادند و یا حتی ادعای رهبری آنرا نمودند. بر این مبنا همانطور که در فوق به آن اشاره شد، بحث های نظریِ پیرامون راهبردهای اصلاح طلبانه، تحول خواهانه و یا براندازانه که پشتوانه هایی در مطالبات و خواسته های مردم نداشته باشند و با اعتراضات خیابانی مردم پیوند نخورده باشند، در حد بحث های ذهنی و نظری باقی می مانند و قابل مقایسه با دمیدن شیپور از دهانه گشاد آن هستند.

بر مبنای این قانونمندی حتی می توان گفت که هیچ شورش و اعتراض خیابانی فی نفسه و بخودی خود کور و بی هدف نیست، زیرا هر شورش و اعتراضی که مردم با تعطیل کردن کار روزانه خود وارد آن می شوند قطعا بخاطر نارضایتی عمومی از وضع موجود و خواست تغییر در این وضعیت اتفاق افتاده است؛ اعتراضات و خواسته هایی که از همان ابتدا به جنبش جدیدی که در حال تولد و شکل گیری است هویت خاصی می بخشند. حتی اگر این جنبش تازه متولد در نطفه خفه شود و به نتایج مطلوب خود نرسد، حداقل می توان گفت که توانسته است پیام نارضایتی مردم از وضع موجود را به گوش صاحبان قدرت برساند و سر فصل جدیدی را در تقابل بین مردم و نظام حاکم باز نماید.

در حقیقت مارک کور و بی آینده بودن به اعتراضات خیابانی تنها از طرف کسانی زده می شود که اراده گرایانه می پندارند که مردم برای ورود به صحنه اعتراضات باید حساب همه چیز از جمله آلترناتیو و حتی رهبری جنبشی را که قصد آغاز آنرا دارند، از پیش کرده باشند. تصور و انتظاری که فقط در ذهن و خیالات این افراد در جریانند. در عالم واقعیت اما همانطور که بارها دیده ایم اعتراضات و سپس شورش و انقلاب بگونه ای معمولا غیر قابل پیش بینی رقم می خورند و حتی همین افراد را نیز غافلگیر می سازند.

از این نظر است که بر خلاف رهبران رنگارنگی که جنبش های اعتراضی مردم ایران در چند دهه اخیر بخود دیده اند (رهبرانی کاملا متفاوت با یکدیگر، که اختلافات بسیاری در زمینه راهبرد ها و راهکارهای سیاسی با هم دارند و بعبارت دیگر در امتداد هم قرار نمی گیرند و با یکدیگر هماهنگ نیستند) جنبش های اعتراضی مردم ایران از جنبش دوم خرداد ۱۳۷۶، تا جنبش سبز در سال ۱۳۸۸ و جنبش اعتراضی دی ماه سال ۱۳۹۶ در امتداد یکدیگر قرار گرفته اند. بگونه ای که می توان گفت که با آغاز هر جنبش و موج جدید اعتراضی ضرباهنگ ساعت های این جنبش با جنبش های پیشین هماهنگ و تنظیم می شود. بی حکمت نیست که نوع و فرم شعار های مردم در اعتراضات خیابانی اخیر آهنگ و وزن مشابه با اعتراضات خیابانی جنبش های پیشین حتی قیامی که به انقلاب ۱۳۵۷ منجر شد، نشان می دهند؛ گویی که ما هنگام شنیدن این شعارها آشنا به گوش به چند دهه پیش سفری در تونل زمان کرده ایم.

حتی می توان ادعا کرد که رهبران جنبش های اعتراضی معمولا قابل الگو برداری بعنوان یک نمونه قابل تکرار نیستند، به عبارت دیگر، هر رهبری اعتبار زمانی خاص خود را دارد؛ اما جنبش های مردمی به این دلیل که در امتداد هم برای اعتراض به وضع موجود و طرح خواسته های مشخص سیاسی و صنفی قرار می گیرند، می توانند بعنوان نمونه و الگو مورد استفاده قرار گیرند.

و کلام آخر اینکه حتی از رهبران و یا کسانی که ادعای رهبری دارند می توان قطع امید کرد اما نمی توان در این حقیقت که نسل جوان و پیشرو و نسلهای آینده این مرز و بوم همواره پتانسل آغاز یک حرک و جنبش نوین را درون خود حفظ خواهند کرد، شک و تردید نمود.

https://haghaei.blogspot.com

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy