Tuesday, Jun 5, 2018

صفحه نخست » آتلانتیک کانسل: خروج آمریکا از صحنه و رقابت قدرت‌های بزرگ دیگر ایران

AC_060518.jpgایران اینترنشنال - به نوشته علی اسکاتن، از پژوهش‌گران پروژه امنیت ملی بنیاد ترومن، دونالد ترامپ با ترک توافق هسته‌ای با ایران و بالتبع آن، احیای تحریم‌های گسترده علیه جمهوری اسلامی، صراحتا اعلام کرده که به سیاست مهار کامل ایران بازگشته است. اما در نبود یک راهبرد روشن و جامع برای خاورمیانه، سیاست‌گزاران آمریکایی ظاهرا از سنجش مزایای تعقیب این هدف در عرصه رقابت‌های درازمدت‌تر ایالات متحده با چین و روسیه بازمانده‌اند.

در حالی که روابط پر تنش تهران با همسایگان غربی‌اش در کانون تمرکز قرار دارد، توجه چندانی به تبعات ژئواستراتژیک این اقدام در تحولاتی که در ماورای شرقی ایران رخ می‌دهد، نشده است. به اعتقاد اسکاتن، بازی بزرگ جدیدی برای سلطه سیاسی و اقتصادی در اوراسیا در جریان است که بر زندگی دو سوم مردم جهان تاثیر دارد و می‌تواند به تضعیف بیشتر نفوذ غرب در نظام جهانی بیانجامد. چین و هند در حال حاضر پیشتاز هستند و روسیه نیز با فاصله کمی آن‌ها را تعقیب می‌کند با این امید که نتیجه را به سود خود شکل دهد. اروپایی‌ها در ته صف هستند و سیاست ترامپ برای مهار ایران موقعیت آن‌ها را بیش از پیش تضعیف خواهد کرد.

به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید

چین با ابتکار یک میلیارد دلاری که به احیای راه ابریشم اختصاص داده، در پشت سکان قرار دارد. هدف این پروژه، ایجاد یک شبکه حمل و نقل ریلی، جاده‌ای، بندری، خطوط انتقال گاز طبیعی و زیر ساخت‌های ارتباطاتی است، که ۶۴ کشور را از اروپا به آسیای میانه متصل می‌کند. این پروژه طیف گسترده‌ای از توافق‌های دو جانبه و منطقه‌ای را شامل می‌شود که هدف آن تبدیل کردن چین به ابرقدرت اول جهان تا سال ۲۰۴۹ میلادی است. به‌ویژه آن‌که این شبکه حمل و نقل اتکای چین را بر تنگه مالاگا بر طرف می‌کند. در حال حاضر بخش اعظم واردات نفتی و غیر نفتی چین باید از این تنگه عبور کند و چین نگران است که در صورت وقوع جنگی با آمریکا، نیروی دریایی ایالات متحده این شاهرگ حیاتی‌اش را تهدید کند. پکن هم‌چنین در حال توسعه خطوط انتقال گازی است که گاز طبیعی را از آسیای مرکزی و حوزه شمالی دریایی خزر به مناطق کمتر توسعه یافته غربی چین انتقال می‌دهد و هدف نهایی پکن وصل کردن گاز وارداتی از خلیج فارس به این شبکه است.

محتمل است که چینی‌ها به‌واسطه وام‌های عظیمی که در مسیر این طرح برای تامین هزینه پروژه‌های زیر ساختی در اختیار دولت‌ها قرار می‌دهند، به یک اهرم فشار سیاسی دست یابند. و نگرانی‌هائی هم در بین تحلیل‌گران امنیتی وجود دارد که تنها کاربرد این مسیر، کم کردن زمان ترانزیت کالا به قاره آسیا نباشد، بلکه شبکه ریلی مدرن شده روزی ارتش چین را به مرزهای اروپا برساند.

پروژه راه ابریشم یک عنصر قدرت نرم را نیز در خود دارد. به گفته صحرا جوهرچی، استاد روابط بین الملل در دانشکده ترنت دانشگاه ناتینگهام، چین می‌خواهد به الگوی کشورهای در حال توسعه تبدیل شود. الگوی چینی توسعه اقتصادی توام با حکومت اقتدارگرا هنجارهای غربی را به چالش می‌کشد. با توسعه پروژه راه ابریشم، گفتمان همراه کردن ملت‌های مختلف در جامعه راه ابریشم می‌تواند کشورهای بیشتری را به مدار چین بکشاند.

حمل و نقل کشور که شامل خطوط راه آهن، جاده ها، فرودگاه ها و بنادر می شوند، به سالیانه ۱۴.۵ میلیارد دلار نیاز دارد.

ایران می‌تواند یکی از این کشورها باشد. اگر تهران به لحاظ اقتصادی و سیاسی منزوی‌تر شود، اتکای آن به پکن بیشتر خواهد شد. ایران برای آن‌که تولید نفت و گاز خود را به ظرفیت مطلوب برساند، به ۱۴۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری مستقیم خارجی نیازمند است، و برای به روز رسانی زیر ساخت‌ها به واسطه سال‌ها تحریم در گذشته و روند کند بازگشت شرکت‌های اروپایی به ایران بعد از برجام، چین هم اکنون نیز در اقتصاد ایران حضوری متورم دارد.

از آغاز سال ۲۰۱۸ میلادی، بانک صادرات-واردات چین وام‌هایی به ارزش کلی ۵.۸ میلیارد دلار در اختیار پروژه‌های عمرانی در ایران گذاشته که بخش‌های راه سازی، معدن و فولاد را شامل می‌شود. در همین حال، چین وام دیگری به ارزش ۱/۶ میلیارد دلار نیز به پروژه برقی کردن خط راه آهن مشهد-تهران اختصاص داده که به نحو قابل ملاحظه‌ای سرعت انتقال کالا را در این بخش از کوریدور چین-آسیای مرکزی-آسیای غربی افزایش می‌دهد، بدون آن‌که از قلمرو روسیه عبور کند. یک شرکت چینی نیز ۲۲ میلیارد دلار به طرح احداث یک خط ریلی سریع‌السیر بین تهران و اصفهان اختصاص داده و مسئولیت احداث ۴۰ در صد از این خط ریلی نیز بر عهده همین شرکت خواهد بود.

اما پروژه چین برای احیای راه ابریشم تنها طرح منطقه‌ای از این نوع نیست. هند هم که نگران توسعه (نفوذ) چین است، شبکه حمل و نقل منطقه‌ای دیگری را تعقیب می‌کند. هدف این طرح که کوریدور بین‌المللی حمل و نقل شمال-جنوب نام دارد، ایجاد یک مسیر ترانزیت ۷۰۰۰ کیلومتری ریلی-دریایی است که بمبئی را به مسکو وصل کند. هدف دیگر این پروژه، دسترسی هند به منابع سوختی و معدنی آسیای مرکزی است، که در حال حاضر برای رسیدن به هند، باید از پاکستان عبور کند. یک شاخه این شبکه حمل و نقل از ایران به افغانستان و ترکمنستان کشیده می‌شود و یک خط لوله زیر دریایی انتقال گاز از عمان و ایران به هند را نیز شامل می‌شود.

هند هم در ایران سرمایه‌گذاری زیادی کرده است، هر چند که به‌واسطه فشار سیاسی آمریکا در گذشته و نگرانی‌های موجود سرمایه‌گذاران نسب به آینده توافق هسته‌ای ایران، سرمایه‌گذاری هند در حد چین نبوده است.

علی رغم این چالش‌ها، سرمایه‌گذاری هند در ایران از زمان اجرایی شدن برجام افزایش یافته است. دهلی نو ۵۰۰ میلیون دلار به توسعه بندر چابهار اختصاص داده که نیمی از آن تا کنون در اجرای فاز اول این طرح هزینه شده است. در سال جاری میلادی، ایران بخشی از تاسیسات این بندر را طی یک قرارداد ۱۸ ماهه به هند اجاره داده است. هند هم‌چنین احداث یک خط ریلی بین چابهار و افغانستان را در دست بررسی دارد، هر چند که تحریم‌های ثانویه آمریکا تلاش‌های هند برای توسعه کوریدور بین‌المللی حمل و نقل شمال-جنوب را با مشکل مواجه خواهد کرد.

ایران تنها کشوری است که در مسیر هر دو شبکه حمل و نقلی چین و هند قرار دارد. با در اختیار داشتن دومین منابع گاز طبیعی جهان، مسیری که ایران برای خطوط (صادرات) گاز خود برگزیند، در تعیین ساختار کلی شبکه سوخت‌رسانی در حال ظهور اوراسیا موثر خواهد بود، و به تبع آن، بر موازنه قدرت بین اروپا، روسیه و چین اثرگذار خواهد بود.

اگر بخش نیروی ایران کاملا به روز شود، از سه بازار هند، چین و اروپا، ایران ظرفیت کافی برای تامین گاز دو حوزه را خواهد داشت. اگر ایران بازار اروپا را برای صادرات گاز خود انتخاب کند، این به اروپا کمک می‌کند تا انحصار روسیه را بشکند. طبعا روسیه می‌کوشد تا گاز ایران را به حوزه‌های غیر اروپایی منتقل کند، تا اهرم فشار خود را روی اروپا حفظ کند.

بدون شک (اقدام آمریکا در) خروج از برجام و بازگرداندن تحریم‌ها، توسعه بخش نیرو و (به روز رسانی) زیرساخت‌های حمل و نقل ایران را به تاخیر خواهد انداخت. این البته در راستای تلاش آمریکا برای مهار توسعه (نفوذ) ایران در خاورمیانه، محروم کردن ایران از سوخت حیاتی و درآمدهای مالیاتی مرتبط می‌گنجد. هم‌چنین از ایجاد موقعیت‌های شغلی برای یک جمعیت نا آرام هم جلوگیری می‌کند. اما صرف نظر از فشار آمریکا، ایران به دلیل نابرابری درآمد شهروندان، فساد دولتی، سرکوب و کمبور شدید منابع آبی با نارضایتی عمومی مواجه است. این مشکلات بنیادی بقای نظام جمهوری اسلامی را در دراز مدت به مخاطره می‌اندازند و بدون تغییرات اساسی در نظام حاکم بر ایران قابل حل نیستند.

هم‌زمان، محتمل است که چین یک استراتژی تحکم آمیزتر نسبت به خاورمیانه اتخاذ کند. با پیشرفت پروژه راه ابریشم، اتکای چین بر دولت‌های عربی که خواهان فاصله گرفتن پکن از تهران هستند، کمتر خواهد شد. جیمز دورسی، پژوهشگر ارشد مطالعات بین الملل در سنگاپور می گوید چین ممکن است در مناقشه ایران و عربستان سعودی، اصول بی طرفی خود را کنار بگذارد. اگر خصومت‌ها شدت یابند، چین احتمالاً به خاطر موقعیت ممتاز ژئواستراتژیک ایران، در طرف تهران خواهد ایستاد. و با قرار گرفتن پروژه راه ابریشم در کانون استراتژی دراز مدت پکن، احتمال آن‌که چین حاضر باشد نارضایتی آمریکا را برانگیزد بیش از پیش خواهد بود. بنگاه‌های تجاری چینی نسبت به تحریم‌های آمریکا کمترین آسیب پذیری را دارند. این در حالی است که طرح کوریدور شمال-جنوب هند توان چندانی برای مقاومت در مقابل تحریم‌های آمریکا (علیه ایران) نخواهد داشت. در نتیجه چین و روسیه به ترتیب بیشترین منفعت را خواهد برد.

اسکاتن در نتیجه‌گیری خود می‌نویسد، در حالی که منطقه اوراسیا و خاور دور در بحبوحه یک دگردیسی تمام عیار قرار دارند، راهبرد جامع ایالات متحده در خاورمیانه باید مکمل استراتژی کلان آن کشور برای مهار ظهور چین در عرصه جهانی و تهدید اروپا توسط روسیه باشد. نبود چنین راهبری، سنجش تبعات تلاش‌های متنوعی که برای مقابله با کنش نگران کننده ایران در منطقه انجام می‌شود را در مقایسه با (سایر) اهداف جهانی آمریکا غیر ممکن می‌کند. در حالی که بازی بزرگ جدیدی آغاز شده است، سردرگمی در سیاست‌های خارجی آمریکا می‌تواند به آینده‌ای منجر شود که در آن ایالات متحده خود را در حالی خواهد یافت که چشم بسته و به تنهایی در مسیری که خود تعیین کرده در حال دویدن است.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy