نکتهی نخست
تا آنجا که به امر سازماندهی سیاسی وملی مربوط است، بیش از هرچیز به تعادل نیازمندیم. بدون تعادل، سازماندهی ملی ناممکن است. در شرایط رادیکالیسم تند عاطفی شاید امکان سازماندهی گروهی و در خود فرورفته وجود داشته باشد، اما در سازماندهی افقی و گسترده نمیتوان بر محور نفرت و افراط به امر سازماندهی ملی پرداخت. تندروی، مردم را دچار ترس و تردید میکند. با روش تند نمیتوان به آرامش ملی دست یافت. برای همین است که میگوییم متد مقدم بر هدف است.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
نکتهی دوم
بحران سیاسی و اجتماعی موجود در جامعهی ایرانی تنها یک بحران ارزشها نیست. زمانی از بحران ارزشی سخن میگوییم که ارزشها مورد تردید قرار گرفته باشند. در موقعیت بحرانی موجود اما در حال فرا رفتن از بحران ارزشها و وارد شدن به بحران در قواعد هستیم. یعنی بحران سیاسی و اجتماعی نه تنها یک بحران ارزشی که یک بحران پایهای در امر همزیستی ملی است. وقتی برای رهایی از جمهوری اسلامی به جنگ و حملهی ترامپ به ایران امید میبندیم، به معنی آن است که به مرحلهی بحران در قواعد همزیستی در واحد ملی وارد شدهایم. همزیستی ملی و حفظ قایق مشترک ایران دیگر یک ارزش نیست، بلکه یک قاعده و یک پایهی زندگی جمعی ایرانیان است. تعادل هم، ارزش نیست، بلکه یک قاعدهی زندگی اجتماعی است. چرا که با تغییر شرایط دگرگونه نمیشود. اولویت فراساختاری و فرا اعتقادی که یک پایهی زندگی جمعی ایرانیان است نیز چیزی فراتر از ارزش است. چند صدایی نیز نه به قلمرو ارزش که به قلمرو قواعد همزیستی ملی تعلق دارد. علت بحران عمیق و غیرقابل حل حکومت دینی نفی این قواعد پایهای زندگی اجتماعی ایرانیان است.
نکتهی سوم
پایهی اصلی که حکومت دینی بر آن استوار است، تبعیض است. توافق ضمنی و اعتقادی (بر پایهی مذهب) که میان جناحهای گوناگون حکومتی برقرار است، بر تبعیض ژرفی استوار است که در چارچوب آن، بخش عظیمی از دگراندیشان جامعه را به دلیل اسلامی و حکومتی نبودن از امتیازاتی سرنوشت ساز محروم کرده است. مبارزه با این مناسبات اعتقادی غیرعادلانه اکنون به یک وظیفهی مبرم ملی تبدیل شده است. شعار ضد انگیزهای اعتدال میان دو جناح بر این تبعیض عظیم پل میزند. تبعیضی که تنها به یاری چشم اندازی حاوی تعادل اجتماعی و متکی به تاریخ ملی، قابل زدودن است.
سه مسئلهی ملی
در عصر غروب بتها به ویژه به نمادی چونان محمد مصدق به عنوان رهبری اشتباه ناپذیر نگریسته نمیشود. در روزگار ما، مصدق دیگر به یک روش مبارزه تبدیل شده است. بویژه در دورانی که هدفِ مستقل از روش، یعنی هدفی که روش را تحتالشعاع خود قرار بدهد، از نظر اندیشهی علمی و فلسفی متزلزلتر شده و اعتبار معنوی خود را از دست داده است. اکنون دیگر هدف به مثابه هدف، نسبی و انتزاعی و در ذات خود متنازع فیه است. به قول کنفوسیوس هدف خود همان راه است.
آنچه زیر نام مصدق در تاریخ ایران برجسته است، راهی است که نهضت ملی در ادامهی خواستهای انقلاب مشروطه طی کرده است. سه مسئلهی ملی که از این راهِ طی شده بیرون میآید، از این قرار است:
مسئلهی نخست، مسئلهی دین
استقرار حکومتی صدر اسلامی و غیرتاریخی به مثابه سرچشمه و منبع صدور نفرت، و در برابر آن اوج و گسترش نفرت ضداسلامی، جامعهی ایرانی را در خطر از هم پاشیدگی قرار داده است. خطری که میتوان آن را خطر عراقی شدن ایران نامید. تجربهی موفق برای جلوگیری از چنین خطری در تاریخ ملی ایرانیان موجود است. چند صدایی و تعدد احزاب در ایران که حاوی پیام تعادل اجتماعی است مطابق مدل تجربه شده نهضت ملی میتواند همهی اطراف مسئلهی دین و عواطف متضاد مربوط به آن را به آرامش و همزیستی برساند.
اسلام در ایران عمدتا یک راه آرامش متافیزیکی و عرفی بوده است. این تنها با جنبش نیهیلیستی و شیفتهی پایان (پایان گرا)ی آیتالله خمینی بود که از این سنت جدا شد که اکنون دگرباره میتواند زیر اتوریتهی مدنی دولت حقوقی اعتبار خود را بازیابد.
مسئلهی دوم مسئله غرب و لیبرالیسم کلاسیک
یکی از عوامل شکست رژیم پیشین که به قدرت گرفتن آیت الله خمینی یاری بخشید سیاست وابستگی به قدرتهای غربی بود. غرب یک مسئلهی محوری سیاست در ایران آینده است. این مسئلهی محوری را من به صورت فشرده در فورمول «اتحاد مدرنیتهای باغرب» از تجربهی نهضت ملی بیرون کشیدهام. بدون اتحاد مدرنیتهای با جهان غرب، امکان زندگی متمدنانه توام با آرامش و ثبات برای ایران وجود نخواهد داشت.
مسئلهی سوم، مسئلهی استقلال
از سیاستهای شبه انقلابی تقدم استقلال بر دموکراسی، نه دموکراسی بیرون آمده است و نه تفاهم ملی. استقلال پیآمد خود به خودی تفاهم ملی در درون جامعه و چند صدایی ملی است. ملتی که میتواند سرنوشت خود را از راههای دموکراسیک رقم بزند، در کشور مستقلی زندگی میکند.
سخنام را با این گفتهی آیزایا برلین فیلسوف خوش فکر به پایان میبرم: «نگران خطوط کلی تحول... نباید بود، بلکه نظیر توکویل و مونتسکیو باید نگران تنوع و چند صدایی بود.»
ن. کاخساز
سخنرانی در زادروز مصدق، کلن
یکم ژوئیه ۲۰۱۸