همواره نسبت به آقای خاتمی و برای نقشی که او در خرداد ۷۶ بر تاریخ کشورمان کشید احترام قائلم. البته که نیاز شدید جامعه به دگرگونی غیر خشونت زا را بایستی به عنوان اصلی ترین نیروی محرکه جنبش خرداد ماه ۱۳۷۶ تلقی نمود. جنبشی که سرانجام اصلاحات نام گرفت و بتدریج و درغربالی محافظه کارانه، کرسیهای باقی مانده آن به بخشی از مدیریت مستقر خودرا الصاق نمود.
بدون تردید خاتمی در سال ۱۳۷۶ به بعد به نمادی از تحقق آرزوهای مدنی مردم تبدیل شده بود. مردمی که هرگز و با تمام نامرادیها تمایلی نداشتند که در ماراتن انقلابی دیگر بیش از این از آخرین بقایای خود هزینه نمایند. آنها بخوبی دریافته بودند که برای دستیابی به ثبات و بالندگی کشور نیازی به خزیدن در زیر زمینهای نمور نبوده و باور داشتند نبایستی که به بهانه دستیابی به حق مشارکت در سرنوشت خویش با کاشتن تخم کین و خشونت به ادامه دور باطل افراط و تفریط بپردازند.
در چنین زمینه و بستری سید محمد خاتمی بر سریر احساسات پاک و فرو خفته بسیاری از مردم ما نشست. او در آن سال و بعد از آن اگر که تنها بیانیهای با یک راهکار هم ارائه میداد به جوشش و جنبشی در مردم و آمادگی برای پرداخت هزینه میانجامید. اما خاتمی برای این میزان جایگاه که به تبلوری از آرزوهای مدنی مردم شده بود هرگز آمادگی نداشت. هرگاه که غلظت شهد این آرزوها در خلال سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ بیش از توان ذائقه وی میشد او با هزینه از اعتبار خود بر آن شهدها نمک میریخت تا از شدت مطالبات نسبت به خودش بکاهد. اما باید صادقانه اذعان نمود که خاتمی هرگز و آگاهانه نسبت به مردم کم فروشی نکرد. اگر آنچه که او در این مدت به جامعه عرضه کرد کمتر از نیازها و مطالبات اجتماعی بود اما قطعا و بمراتب بیش ازتواناییهایش بود.
هشت ساله بعد از خاتمی مردم ما با افسوس تاریخی خود دریافتند که باز هم بر خرمن فرصتهای خود در زمان ریاست جمهوری وی آتشی از زیاده خواهی زدند. آنها مطالباتی را بیان میکردند که حاضر نبودند سهم هزینه خودرا بپردازند. به باور این قلم در گذر از دو دهه اخیر از وجاهت و متانت شخصی خاتمی جز چند لغزش کوتاه گفتاری اندکی کاسته نشده است. البته همچنان او آماج طعن و ناسزای دو گروه کیهانیان تهرانی و لندنی قرار داشت و دارد. آنها که با وجود تضاد ظاهری اما همواره بر سر ناسزا به امثال خاتمی هماهنگی داشتهاند.
بهر حال در مطالبات اجتماعی در خلال این دو دهه تغییرات زیادی رخ داده است. از مسافران اتوبوس انتخاباتی سال ۱۳۷۶ خاتمی در این مدت جمعی رفیق نیمه راه شده و خرج از یار دیرین جدا کرده بودند. آنها که نیز مانده بودند در تناوبهایشان گاه از خاتمی سبقت گفتاری میگرفتند. اما سید کماکان در انزوایی بی هیجان هرازگاه گفتار بی تصویرش تنها به کار انتخابات اقای روحانی میامد و بس.
بیانیه اخیر سید محمد خاتمی با ۱۵ راهکار ارائه شده برای برون رفت از بحران سیاسی اقتصادی حال حاضر کشور از تلاش صادقانه مردی حکایت میکند که زمانی رای دهندگان پر شمارش در پی او خیز بر میداشتند. افسوس که او در این مدت همچنان سید محمد سال ۷۶ ماند تا نظاره گر گذر جامعهای از فرا روی خود باشد که از شهد شور او سرانجام وا زده و نومید شده بودند.
راهکارهای بیان شده در این بیانیه هم بیش از آنکه در این فوریت زمانی کاربردی باشد چه بسا اعلام مواضع و ابراز وفاداری به مردمی بود که متاسفانه مدت هاست همچون جریان رودخانه از وی و بنیاد کم بارش او گذشتهاند.
تمامی راهکارهای پیشنهاد آقای خاتمی در این بیانیه در حقیقت عمده مطالبات جامعهای است که (علیرغم تمامی تنگناها) هنوز انتظار دارند که توسط حاکمیت مستقر در کشورمان اجرا شود. اما آقای خاتمی از تجربه پیشین خود در پیشنهاد آشتی ملی بایستی در مییافت که قبل از اتصال مجدد با آن مردمی که از وی عبور کردهاند کارت برندهای برای بها دادن به پیشنهاداتش در دست ندارد.
مخاطبان و در حقیقت مجریان واقعی این راهکارها در شرایطی که تصویر خود او را در رسانه موسوم به ملی ممنوع کردهاند چگونه به پیشنهاد وی برای اصلاح ساختاری در سازمان صدا و سیما اعتنایی خواهند نمود؟
ضمن ارج گذاشتن به شخصیتی که تا توانست رنگ و تعلق قدرت بخود نگرفت اما ناگزیرم به ایشان پیشنهاد کنم که در میانه تلاطمهای موجود یکی از دو گزینه پیشنهادی این راقم را بپذیرند. آقای خاتمی با که بایستی با هر ترفندی که صلاح میدانند دوان دوان خودرا به آن مردمی که از وی گذر کردهاند برسانند و این بار با خود عهد ببندند که بر شهد احساسات آنان نمک نریزند. در چنین شرایطی یقینا راهکارهای پیشنهادی ایشان که آرمانهای مرحلهای مردم ما نیزهستند مورد توجه و تمکین قرار میگیرد. اما اگر که در این سن و سلیقه تاب دویدن بسمت گذرکنندگان را ندارند ایکاش که بیش از این از عرض و آبروی خود نکاهند. برای مردم وفادار کشورمان نقش و تصویر سالهای ریاست جمهوری آقای خاتمی همواره بر دیواره قلب آنان آویخته خواهد بود. پس چه بهتر که او هم بر تشک دنیای سیاست بوسه خدا حافظی بزنند.
عبدالحسین طوطیایی