بهنام قلیپور - ایران وایر
«محمد تولایی»، طلبه مشهدی تازهترین مصداق روند رو به رشد قربانی شدن «نمادهای دینداری» ناشی از عملکرد جمهوری اسلامی است که با چاقوی فرد ناشناسی از پای درآمد و عنوان «شهید» از تابوتش حذف شد.
او یکی از طلاب مدرسه علمیه «نورالرضا» در شهر مشهد بود که ۱۵ شهریور ماه امسال در خیابان «شیرازی» این شهر از سوی فردی ناشناس با چاقو مورد حمله قرار گرفت. این طلبه در بیمارستان تحت عمل جراحی و در پی این جراحی، دچار مشکلات قلبی شد و در نهایت جان خود را از دست داد.
دوستان و همسنگرانش در دورانی که او در بیمارستان بستری بود، دست به دعا برداشتند تا این جوان سر خانه و زندگیاش بازگشته و سایهاش از سر سه فرزندش کم نشود. اما این دعاها تاثیری نکردند و تولایی در روز ۲۷ شهریور برای همیشه چشم از جهان فروبست.
پیکر این طلبه در همان روز، در تابوتی که عنوان «شهید» بر روی آن نقش بسته بود، برای طواف به حرم امام هشتم شیعیان برده شد اما در آن جا عنوان شهید را از روی تابوت حذف کردند.
این اقدام با واکنش انتقادی گروهی از طلاب فعال در شبکههای اجتماعی مواجه شد. یکی از آن ها به نام «محمدحسین رجبی»، با انتشار تصویری از تابوت بدون عنوان شهید روی آن نوشت: «لفظ شهید را اول خط خطی کردن، بعدم کندنش.»
«محمدعلی محمدی»، دیگر طلبهای است که در اعتراض به این اقدام، توییت کرد: «این جا کلمه شهید رو خط زدید، ذهن و قلب ما رو میتونید خط خطی کنید؟!»
مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
این اعتراضها اما بیثمر بودند و در روز خاکسپاری محمد تولایی، در هیچ یک از شعارنوشتهها خبری از «شهادت» نبود و به کلمه «رحلت» در آگهیها و بنرها بسنده شد.
«رضا وفا»، یک حزباللهی فعال در توییتر نوشته است: «قاتل محمد تولایی یک موتورسوار ناشناس و چاقو به دست نیست، قاتل او آن شیوخ بالانشین و مفسدی هستند که خون مردم را میمکند اما امثال این طلبه مظلوم باید تقاصش را پس دهند. قاتل اصلی را قصاص کنید.»
«مصطفی نیکومنش»، روزنامهنگار هم توییت کرده است: «محمد تولایی قربانی عدهای از آخوندهایی شد که با پر کردن جیب و شکم، دین را به سخره گرفتهاند.»
«وحید نجفی»، طلبه فعال در توییتر نوشته است: «محمد تولایی ظاهرا قربانی دشمنی کور شده که به دلیل هویت روحانی کشته شده. حالا برخی جوگیرها و بیسوادها، همین دشمنی کور را به قشر دیگری از روحانیون ارجاع میدهند و تشدید میکنند.»
عدهای دیگر از نیروهای حزبالله نیز شب تاسوعا کمپینی در توییتر به راه انداخته بودند تا تاکید محمد تولایی شهید شده است.
اما «زهرا طباخی»، یکی از فعالان حزباللهی در واکنش به راهاندازی این کمپین نوشته است:«درک نکردم مورد محمد تولایی با چه هدفی رسانهای شد. البته با دوستان متخصص هم صحبت کردم ولی منطق جریان کشف نشد. آیا مانور بر حادثه جز ایجاد جو ناامنی، متاثر شدن دوستان و هلهله دشمنان نفعی داشته است؟»
محمد تولایی نخستین طلبه نیست که در این سالها مورد حمله قرار میگیرد. در سالهای گذشته گزارشهای متعددی منتشر شده اند که حکایت از ضرب و جرح طلاب، مردانی با ظاهر حزباللهی و زنان چادری در کوی و برزن دارند.
اما زمینهها و دلایل این حملات چیست؟ چرا حملات به افرادی که ظاهری دیندار یا حزباللهی دارند، در این سالها افزایش داشته است؟ پاسخ بخشی از این پرسشها را «محسن حسام مظاهری»، پژوهشگر مسایل اجتماعی در کانال تلگرام خود شرح داده است:«در حکومت دینی، دینداران ناخواسته در موقعیت توجیهکنندگان رفتارهای حکومت و دولت قرار میگیرند. خصوصاً هرچه فاصله مردم و حاکمان بیشتر باشد، این برچسبزنی فراگیرتر میشود.»
او نوشته است: «ایماژی که حکومت ساخته است، این است: قدرت در دست دینداران است. پس آنها که نشان دینداری دارند، طبعاً قدرتمندترند و در قبال شرایط موجود، مسوولتر. جامعه ـ البته بهناحق ـ از دینداران انتظار دارد زبان حکومت باشند و پاسخ گوی مطالبات. دیواری کوتاهتر از دینداران نیست.»
مظاهری اضافه کرده است:«شاید کمتر روحانی و طلبهای در این سالها بتوان پیدا کرد که در معرض انتقادهای مردم کوچه و بازار از وضعیت معیشتی و ناکارآمدیهای اجزای مختلف نظام قرار نگرفته باشد.»
او ادامه داده است: «شاید کمتر زن چادری بتوان پیدا کرد که نارضایتی دیگران از دولت بهشکل آزار زبانی بر او تحمیل نشده باشد؛ طرفه آنکه از قضا، دیندارانی که کمترین بهره را از منفعت و قدرت بردهاند.»
به اعتقاد این پژوهشگر، تجربه جمهوری اسلامی نشان داده است در حکومت دینی، توده دینداران (نه صاحبان قدرتِ دینی) جزو ضعیفترین و آسیبپذیرترین اقشار جامعهاند.
او با اشاره به مشاهدات و تجربیات شخصی خود نوشته است:«در این چند سال، به شکل کاملاً محسوسی بر شمار زنان جوان چادری که حجابشان را از چادر به مانتو و روسری تغییر دادهاند، افزوده شده است.»
مظاهری توضیح می دهد: «قصدم ارزشگذاری ارزشی چادر نیست و شخصاً هم به تنوع الگوهای حجاب باور دارم. اما این مشاهدات پراکنده، نشانه خطر است. نشانه دیگر افزایش شمار روحانیان جوانی است که ترجیح میدهند (یا دقیقتر بگویم: ناگزیرند) "دوزیست" باشند. یعنی در معابر و اماکن عمومی با لباس شخصی تردد کنند.»
این پژوهشگر نوشته است: «انصافاً هم شجاعت زیادی میخواهد که در جامعه امروز، زنی با چادر و طلبهای با لباس روحانیت در کوچه و خیابان و تاکسی و مترو تردد کند. به عبارت دیگر، هزینههای چادریبودن و معممبودن به بالاترین سطح رسیده است؛ هزینههایی که تجربه حکومت دینی تولید کرده است.»
مظاهری در بخش دیگری از نوشته خود آورده است: «اگر در دوره پهلوی منبع تولید خطر نهاد حکومت بود، در دوره جمهوری اسلامی این منبع به جامعه منتقل شده است. اگر در زمان رضاشاه، مرد روحانی و زن چادری از دست آژان و مأمور شهربانی امان نداشتند، امروزه اما از دست مردم معمولی کوچه و بازار احساس خطر میکنند.»
او چنین نتیجه گرفته که الگوی خشونتورزی، از «حکومت ـ مردم» به «مردم ـ مردم» تغییر کرده است: «این بدترین اتفاقی است که میتوانست بیفتد.»
مظاهری در پایان نتیجه گرفته است:«سلسله این اتفاقات و نشانهها خبر از یک واقعیت تلخ میدهد؛ اینکه ما دینداران در آستانه یک دوره سخت و جانفرسا ایستادهایم؛ دورهای از عصیان ضد مذهبی و دینستیزی. گو اینکه چهار دهه باد کاشته شده و حالا آغاز فصل درو کردن توفان است؛ توفانی بیرحم و بنیانکن که معلوم نیست چه بلایی بر سر دین و دینداران بیاورد. اگر تاکنون به ضرب و زور اعمال قدرت حکومت، جامعه برای دینداران در ظاهر امن و آرام بود اما شواهد نشان میدهد دوره آسایش به سر آمده و دینداران باید خود را برای روزهایی دشوار آماده کنند.»