دوست من، همان گونه که آگاهید آنچه بر سر این سرزمین آمده و میآید سخت ناگوار است و به گونهای روزافزون آن چنان به سوی پرتگاه و سقوط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی فرو میرود که ناگفتنی است. پیرامون این شرایط موجود هولناک در سپهر جامعه مان سخنها رفته است و بازگو کردن آنها تکراری و کسالت آور شده است. انبوه دادهها، خبرها، تحلیلها و افشاگریهای فراوان به دست داده شده است و میشود، گرچه اینها لازماند اما کافی نیستند، بل سخن بر سر در پیش گرفتن نقشه راهی کاربردی و امکان پذیر است برای نجات کشور با نگاهی موشکافانه تر به دادههای تاکنونی.
دوست من، دو راه بیشتر در پیش نداریم، یا صبر و انتظار و ادامه افشاگریها و تحلیلها و تشویق مردم به مبارزه تا بلکه روز مبادا که همان شرایط آشفته است فرارسد و کسانی برای مدیریت بحران گام پیش بگذارند. راه دوم این است که یک "اتاق فکر"، "مرکز غیبی" یا "جامع آدمیت" هرچه زودتر در داخل از کسانی که توان سازماندهی و مدیریت کاربردی مبارزات را دارند پا پیش بگذارند و خود و نیروهای خود را در خدمت ادامه نقشه راه تا رسیدن به هدف نهائی که رسیدن به آزادی سرزمین، همه پرسی، انتخابات آزاد و تشکیل دولت ملی قرار دهند.
دوست من، میدانید که همان گونه که از سالها پیش به مبارزه گام گذاشتهاید، جبهه دموکراتیک و... تشکیل دادهاید و موفق شدهاید که جمعی را گرد خود آورید و پرچم مبارزه برافراشتهاید، این حرکتها هم ارشمند است و شایسته قدردانی و هم مسئولیت آور است اگر بنا است که رهبری مدیریت مبارزات از دل این حرکتها، خیزشها، جنبشها بیرون آید.
بویژه خیزشهای دی ماه ۹۶ که کشور را تکان داد و حاکمیت را به لرزه آورد، زوایائی از آن نقشه راه به ما نشان میدهد. آن گونه که میدانیم، در دهها شهر کشور بطور تقریباً همزمان خیزش هائی برخاست. این پرسش همچنان در میان است که آیا آن خیزش خودجوش بودند یا رهبری محیطی داشتند؟ یا همین اعتراضات و اعتصابات از دی ۹۶ تا کنون بدون مدیریت و هدایتگری مردمی انجام شده و میشود؟ پاسخ این است که این رویدادها هرگز بی عامل رهبری و انگیزشی در درون همان محیط نبودهاند و نیستند. به این دلیل ساده که شما نمیتوانید شماری انگشت شمار را به کف خیابان بکشید بی آنکه از پیش هماهنگی نشده باشد. حال به اینجا میرسیم که بپرسیم چه کسانی در همان شهرها ایجاد انگیزه کردند وکار مدیریت خیزشها را اجرا و پیاده ساختند؟ تا این زمان بر گردن کنشگران سیاسی-اجتماعی و بویژه دارندگان تشکیلات، جبهه و... که آنها را با تمهیدات پنهانی و آشکار شناسائی کنند، از آنها خبر بگیرند و زمینه پیوندهای ارگانیک برای حرکتهای بعدی فراهم گردد. به سخت دیگر، هرگونه خیزش خودجوش محلی و پراکنده به حرکتهای ارادی، برنامه دار، منسجم و هدفمند تبدیل شوند.
دوست من، تلاش میکنیم دیگر کنشگران داخلی اهل کار، عناصر جامعه مدنی دانشجویان، کارگران، آموزگاران، زنان آگاه و... را شناسائی و اتاق فکر پنهانی ویا علنی (مرکز غیبی) تشکیل دهیم. این اتاق مراتب موجودیت، نتیجه و حاصل اندیشههای جمعی خود را به صورت اعلامیه و خبرنامه علنی و یا به صورت شبنامه و... به آگاهی مردم برساند. سپس این مرکز رفته رفته هسته هائی از افراد مبارز و آگاه را در سطحی هرچه گسترده تر در سرتاسر کشور (بویژه همان دهها شهر) بوجود میآورد تا اقدامات لازم را از دیوار نویسی تا حتی کسب پشتیبانی مالی تا مرحله هدایت اعتراضات و اعتصابات و... را عهده دار میشوند.
دوست من، به این امید نشستن و انتظار کشیدن که زمینههای نارضایتیها و خیزش انقلابی فراهم شود موج اعتراضات به اوج برسد و آستانه فروپاکشی فرا رسد، چیزی نیست جز انفعال و تسلیم شدن در برابر وقوع خودش رویدادها تا بلکه میوه رسیده را در روز واقعه به چنگ آورد. درست است که سیر و روند رویدادها بر فروکش کردن و اوج گرفتن مسیر انقلابی تاثیر مثبت و منفی میگذارد، اما باید روی رهبری فعال و اندیشیده شده کار کرد تا با مشی ارادی خلاقانه به هدف رسید. تصمیمات و کنشهای مبارزاتی تعیین کننده باید در دنیای واقعی و در نهایت در کف خیابانها به منصه ظهور برسند در حالی که استفاده از فضاهای مجازی یک جنبه از کار تدارکاتی و پشتیبانی را تشکیل میدهد.
دوست من، در این شرایط بسیار بسیار حساس و تعیین کننده نباید که تنها به آگاهی رسانیهای دنیای مجازی بسنده گردد که گاه میتوانند نتیجه وارونه دهد. برای نمونه دیده میشود که عدهای از راه این دنیای مجازی فراخوان برای گردهائی یا تجمع در فلان مکان را میدهند که گاه متعارض است و استقبالی از آن هم نمیشود که این تاثیر منفی دارد و بسا نومیدی و سرخوردگی ایجاد میکند. بنابراین ضرورت دارد که از هرگونه پراکنده کاری خودداری و در مسیر نقشه راه حرکت نمود.
دوست من، تردیدی نباید کرد که داشتن یک اتاق فکر در مرکز هر استان برای برنامه ریزی، طراحی تشکیلات و سازماندهی و اجرای عملیات مبارزات مدنی از کوچکترین حرکتها تا نقشههای براندازی و دوران گذار ضرورتی بسیار دارد. این اتاق فکر سبب میگردد که از رهبری و مدیریت تک نفره جلو گیرد و خرد جمعی را حاکم کند و در روند پیشبرد مبارزات خود را آبدیده تر سازد و برای در دست گرفتن رهبری و هدایت امور پس از گذار از این حاکمیت و تشکیل شورای موقت انتقال حاکمیت به مردم آمادگی کامل داشته باشد.
دوست من، شنیده شده است که میگویند اپوزیسیون باید در خارج آلترناتیو تشکیل دهد و مبارزات را از آنجا رهبری کند. اپوزیسیون خارج با اغتشاش فکری و سازمانی دست بگریبان است و تاکنون نتوانسته حرکت منسجم و تاثیرگذاری صورت دهد. تنها کار مثبت آن از طریق رسانههای متعدد انعکاس مبارزات داخل بوده است. تجربه نشان داده که مبارزات چشمگیر داخلی مانند جنبش ۸۸ توانسته اپوزیسیون خارج را به جنب و جوش آورد. بنابراین بدون آنکه بحث داخل و خارج عمده و از هم جدا شود، امر مبارزات باید در داخل کشور ساماندهی گردد و بیش رود.
دوست من، پیشنهاد میگردد که آن عده از امضا کنندگان بیانیه برگزاری رفراندوم گذار از ج. ا که در داخل هستند و در بند نیستند و در توانشان هست گردهم آیند و با تشکیل اتاق فکر به صورت علنی-پنهانی برای راه اندازی و مدیریت مبارزات کار آسانی نیست و نیازمند دلاوری، روشن بینی، خلاقیت، شکیبائی و... است و از این روست که میباید آنرا در چارچوب یک پروژه منسجم و پیگیر با زمان بندیهای مناسب برای رسیدن به هدف دید. در این پروژه باید از تمام امکانات مادی و معنوی موجود و روزآمد کمک گرفت.
برای ایجاد جنبش دموکراتیک همگانی و فراگیر مبارزات مدنی و پیشگیری از شورشهای کور و بی حاصل، گزیری نیست جز شکل گیری هر چه زودتر آن اتاق فکر یا مرکز غیبی با حضور دارندگان اندیشههای مبارزاتی پیگیر و توانائی تحلیلهای درست و شناخت نقاط قوت و ضعف و کاستیها و... بمنظور رهبری، سازماندهی، مدیریت، هدایت وجهت دهی به تشکلها، اعتراضات، اعتصابات و خیزشهای مدنی تا زمان گذار از وضع موجود.
دوست من، شاهدیم که برخی از شخصیتهای مبارز در کلیپهای ویدئوئی که منتشر میکنند، از برنخاستن و بی حرکتی آن دست از مردم بالقوه مبارز گله میکنند، حال آنکه دیدیم دسته هائی در دی ۹۶ برخاستند و چون مدیریت و هدایت درست نشدند، برغم دادن تلفات و شمار دستگیرشدگان بخاموشی رفتند. پس حلقه گمشده در این میان همان عنصر تعیین کننده رهبری و هدایتگر داخلی است که نبود آن سخت محسوس است. بنابراین روشن است که از که باید گله داشت و مسئولیتهای چه کسانی اقتضا میکند که دست بکار شوند تا کارهایشان نمود عینی پیدا کند و مردم مبارز را از سرگردانی و در غلتیدن در چاه ویل نجات دهد. در خانه اگر کس هست یک حرف بس است.
در پائین شرح کوتاهی از وضعیت موجود و چارچوب یک پروژه پیشنهادی ارائه میگردد:
اوج گیری بحرانهای سخت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در پی خروج آمریکا از برجام نشانه استیصال و سردرگمی حاکمیت در حل ابرچالشها و سروسامان به امور است. اعتراضات پراکنده و خودجوش محدود براه میافتد اما از اوچگیری و گسترش آنها اکنون خبری نیست. شکی نیست که آتش در زیر خاکستر است و نیازمند فعالیتهای پیوند دهنده و متحد کننده از سوی رهبری و گروه مدیریت کننده مبارزات میباشد.
در پی خیزشهای دیماه ۹۶، حرکت دختران خیابان انقلاب را داشتیم و سپس سرکوب دراویش گنابادی. تظاهرات مالباختگان بانکها همچنان ادامه داشت و شاهد اوجگیری اعتصابات و تظاهرات کارگران بودیم و هستیم و این اواخر تظاهرات کشاورزان در استان اصفهان، رودخانه کارون در اهواز و چندین شهر دیگر که با سرکوبها و بازداشتهای متعدد همراه بوده است. جملگی اینها گامهائی است که جهت تداوم خیزشها و بالابردن آگاهیها و بازتابهای گسترده آنها در دنیای مجازی نسبت به مجموعه نارضایتیها و مخالفتها و واکنشهای متعدد و گاه متعارض ارگانهای حکومتی و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی.
بار دیگر درباره رفراندوم
بیانیه فراخوان برگزاری رفراندم جهت تعیین نوع حکومت آینده ایران
۲۲ بهمن ۱۳۹۶
هموطنان عزیز
قریب چهار دهه از تاسیس ج. ا. میگذرد، حکومتی که در سودای اسلامی کردن، جدائی برای جمهوریت آن باقی نگذاشته است. در این ۴۰ سال نه تنها از رنج و آلام اقشار محتلف کاسته نشده است بلکه با ایجاد زندگی دوگانه و تشویق مداوم تظاهر به دینداری، در خمل زندگی مردم دستخوش بحرانها و رنجهای متعدد شده است. مسئولان امر به علت جهالت و ناکارآمدی ساختاری و فساد نهادینه از حل مشکلات زندگی روزمره و عادی جامعه عاجزند. تبعیض، فساد و اختلاسهای نجومی بیداد میکند. محتوای بسیاری از قوانین ظالمانه؛ مولد تبعیض و مروج خشونت است. قوه قضائیه بجای اجرای عدالت و همین قوانین ناقص، مجری منویات سیاسی زمامداران شده است.
افراد مختلف از زنان، وکلا، روزنامه نگاران، معلمان، دانشجویان، کارگران و کنشگران سیاسی و اجتماعی به اتهام انتقاد از مسئولان، روشنگری افکار عمومی، دعوت دولتمردان به جدائی نهاد دین از حکومت و درخواست لغو حجاب اجباری زنان، تخت آزارهای مداوم قرار گفته، بازداشت و با احکام سنگین روانه زندان شدهاند.
مجموعه تجربیات ۴۰ ساله حاکی از اصلاح ناپذیری نظام ج. ا. است، چرا که نظام با پناه گرفتن در پشت مفاهیم الهی، استفاده ابزاری از دین، پیشه کردن دورغ و تزویر و عدم شفافیت، به هیچ گرفتن افکار عمومی پشت چا زدن به حکومت قانون و موازین حقوق بشر، نقض نهادینه آزادی و حقوق ملت، ناتوانی مفرط از حل بحرانهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و انسداد کلیه طرق نظارت قانونی و اصلاح مسالمت آمیز به مانع اصلی پیشرفت و رهائی ملت ایران تبدیل شده است.
به عقیده امضاکنندگان این بیانیه، راهکار برون رفت از این مشکلات بنادین، گذار مسالمت آمیز از نظام ج. ا. به یک دموکراسی سکولار پارلمانی مبتنی بر آرای آزاد مردم، رعایت کامل حقوق بشر ئو رفع همه تبعیضهای نهادینه بحصوص برابری کامل زنان، قومیتها، ادیان و مداهب در همه زمینههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی میباشد.
ما امضاکنندگان این بیانیه، با تکیه بر حق تعیین سرنوشت ملتها، خواهان برگزاری رفراندوم جهت تعیین نوع حکومت تحت نظارت سازمان ملل متحد هستیم، تا ملت ایران بتواند با تعیین نحوه حکومت نطلوب خود مسئولیت سرنوشتش را بر عهده گیرد و برای رفع بحرانهای موجود تلاش موثر و همگانی به عمل آید.
نسرین ستوده، شیرین عبادی، نرگس محمدی، پیام اخوان، جعفر پناهی، محسن سازگارا، محمد سبف زاده، حسن شریعتمداری، حشمت اله طبرزدی، ابوالفضل قدیانی، محسن کدیور، کاظم کردوانی، محسن مخملباف، محمد ملکی، محمد نوری زاد.
همان گونه که در بیانیه آمده، بر اصلاح ناپذیر بودن نظام، خشونت پرهیزی جنبش دستیابی به رفراندوم، نلباوری به اینکه نظام زیر بار آن نمیرود و هدف بیانیه را میتوان حرکتی تاکتیکی در جهت جلب افکار عمومی عمومی داخلی و بویژه بین المللی بشمار آورد و در عین حال باید در جهت تقویت و فراگیر نمودن جنبش نهائی کوشش نمود. این حرکت به هیچ وجه استراتژی نیست که در صورت موافقت نظام بر فرض محال برای خلع سلاح جنبش به آن تن در داد. از این رو، توجه کسانی که میپندارند تن در دادن به رفراندوم جنبش را به بیراهه میبرد یا متوقف میکند به این نکته بنیادی جلب میگردد.
رفراندوم پیشنهادی ۱۵ تن روشنفکران تنها به عنوان یک تاکتیک مبارزاتی میتواند مطرح شود نه استراتژی. بنابراین هر تاکتیکی میتواند تغییر کند و رفراندوم نیز از این قاعده مستثنا نیست. استنباط تقریباً قطعی این است که حاکمیت تا "آن روز واقعه" تن به چنین چیزی نخواهد داد و لذا پیشبرد طرح براندازی آخر کار است. اما اگر بر فرض محال در آن روز حاکمیت از روی ناچاری رفراندوم را پذیرفت، چرا این تاکتیک تغییر نکند؟ پرسش: پس چه طرح رفراندوم در این زمان چه ضرورتی دارد؟ در این برهه طرح آن به عنوان تاکتیکی جهت بیان خواسته و مطالبهای خشونت پرهیز بویژه در افکار عمومی بین المللی ارائه گردیده است.
یک رشته رخداد طی روزهای گذشته دیده میشود که میتوان آنرا خواسته یا ناخواسته گام هائی در جهت گرم نگه داشتن تنور جنبشی بزرگ به شمار آورد. بظاهر خودکشی اما بواقع کشته شدن دکتر سید امامی و سقوط هواپیمای آسمان برفراز قله دنا بطور جدی شایعاتی را بر ضد حاکمیت براه انداخت و در نهایت خیزش و سرکوب دراویش گنابادی سر رسید. بی تردید با توجه به نارضایتیها و خشم فروخفته و سربرآورده قشرهای وسیع مردم، ما را به این فکر میاندازد که جنبش انقلابی گام بگام پیش میرود و تصمیم گیری در قضیه سازماندهی و رهبری را هرچه بیشتر در صدر کار قرار میدهد. حرکت بیانیه رفراندوم براندازی به امضای نمادین ۱۵ نفر شاید جلوه کوچکی از آغاز چنین حرکتی باشد اگر حسابشده پیش برود. بنا به تجربه جنبشهای انقلابی طی یکصد و اندی سال گذشته، پروژه راه اندازه پخش شبنامهها، دیوارنویسیها، تشکیل اتاق فکری شبیه "جامع آدمیت" و "مرکز غیبی" که پیش از این بدان اشاره شد، میتواند در جهت سامان دادن و بروز کردن حرکتها در مقیاس خرد و کلان در دستور کار قرار گیرد. این وظیفه بردوش جامعه روشنفکری و مدنی این سرزمین است که از ثمرات خیزشهای اخیر و ضعف در بالا و توجه سیاست ورزان و افکار عمومی بین المللی بطور شایسته بهره گیرد
حرکت برداشتن روسری دختران خیابان انقلاب را میتوان وجه دیگری از اعتراضات و گامی دیگر در جهت دمیدن در آتش خیزشهای دی ماه و در کل در راستای جنبش آزادی خواهی، بویژه حضور زنان، بشمار آورد. این حرکت متوقف نشده و هنوز علیرغم دستگیریها بصورت پراکنده ادامه دارد.
فاز نخست جنبش آرام گرفت و میرود تا فاز دوم آغاز گردد.
هدف استراتژیک براندازی و سرنگونی است یا به تعبیر دیگری که برخی دوست دارند بگویند فروپاشی است ترجیحاً بروش خشونت پرهیز. این را از میان شعارهای فاز نخست خیرش میتوان شنید. اشتباه نشود که گویا وقتی سخن از سرنگونی یا براندازی میزود، مقصود جنگ یا شورش مسلحانه است. فعلاً خبری از این نیست اما ریسک آن یحتمل وجود دارد. البته احتمال این که فاز دوم تعیین کننده باشد زاید نیست، شاید کار به فازهای بعدی بکشد
سخن از رفراندم میرود به عنوان خواست استراتژیک مشروع و قانونی و جهانی پسند و حشمت طبرزدی و نوری زاد و دیگران از آن گفتهاند، به مفهوم رفراندوم بوسیله این نظام و برای این نظام قطعاً نیست. بنابراین، رفراندوم مورد نظر پس از وارد کردن فشار طاقت فرسا از طریق جنبش فراگیر از پائین و واداشتن حکومت به تن دادن به آن از روی ناچاری. آیا جز از این رفراندوم گزینه فراگیر، جهانی پسند و کارسازتر دیگری هست؟
البته زمینههای پدید آمدن برخوردهای خونین و سرکوبگرانه بی شک دور از ذهن نیست. ضریب وقوع این اتفاق چقدر است؟ باید بسیار بالا باشد، در غیر اینصورت احتمال برخورد نزدیک از نوع سوم دور نیست.
اگر برخوردهای خونین و سرکوبگرانه پیش بیاید
خیزش دی ۹۶ - این جنبش قهرمانانه سراسری در کشور از روز ۷ دی آغاز و به مدت ۵ روز است که ادامه دارد. تا کنون ۲۱ کشته برجا گذاشته و با تخریب هائی همراه بوده. پرسشی که همچنان مطرح است اینکه آیا سازماندهنده و رهبری داخلی دارد یا نه؟ اگر دارد:
- سازماندهی باید منظم تر شود از حال پراکندگی بدر آید.
- فعلاً از هر گونه تخریب و درگیری با عوامل سرکوب جلوگیری شود.
- سریعاً برنامه ریزی شود تا بازاریان ناراضی، زنان و کارگران فعال و دیگر اقشار ناراضی وارد صحنه شوند.
- سریعاً فراخوان اعتصابات عمومی سراسری داده شود. بنا به تجربه کارکنان صنعت نفت فعال شوند.
اگر جنبش سازماندهنده و رهبری ندارد، فوراً و فوراً باید در داخل به صورت مخفی-علنی تشکیل شود و طبق روال بالا عمل کند، در غیر این صورت شوربختانه به عنوان مرحله نخست جنبش تاریخساز با کشته دادن و ایجاد خستگی به پایان میرسد. تا مرحله بعدی...
سرفصل هائی برای پروژه تغییر بنیادی
(طرحی جهت برپائی جنبش آزادی ملی و برقراری نظام سکولار دموکراسی مبتنی بر سوسیال دموکراسی)
(مدت تقریبی پروژه ۵ سال)
آغاز سخن: گفته و شنیده میشود که با توجه به پیشینه و رخدادهای تاریخی، هر گونه تغییر رژیم کارساز نخواهد بود مگر این که ابتدا آگاهی و فرهنگ مردم ارتقا پیدا کند تا کشور دچار حکومت استبدادی دیگری نشود. این سخن در نگاه نخست درست و منطقی به نظر میرسد، اما چگونه میسر است که با ساختار حکومتی موجود در همه ابعاد آن در فضای نشر و ترویج خرافات، سانسور حقایق، سرکوب جامعه مدنی که بار ترویج و ازرتقاء فرهنگ و آگاهی را به دوش دارد، به این مهم دست یافت. آیا باید زمان بسیار بسیار طولانی صرف شود تا آیا بتوان در شرایط موجود آن توشه فرهنگی لازم را برای زدودن خرافات، نادرستیها و پلشتیهای گریبانگیر مردم فراهم آورد. بنابراین، سخن را باید به این سمت و سو کشاند که تغییر رژیم شرط لازم است چون این به هیچ عنوان اجازه نخواهد داد که زمینههای رشد آگاهی و بالندگی فرهنگی فراهم گردد، اما کافی نیست، کفایت آن بناچار و ضرورتاً به پس از تغییر بنیادی و پیمودن راهی نسبتاً طولانی موکول خواهد شد. آنچه ضرورت قطعی دارد آن است که مبتکران و پیشگامان جنبش ملی جهت برپا سازی نظام نوین از چنان آگاهی فکری و عملی و بار فرهنگی بالنده و مدرن برخوردار باشند تا بتوانند طی پیشبرد جنبش ریزبناها و بسترهای آگاهی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی لازم را به وجود آورند. خوشبختانه، میتوان گفت که بخشهای بزرگی از مردم در اقشار گوناگون بر پایه قضیه خلف به سطوحی هر چندرقیق از آن بستر آگاهی و فرهنگ جهت رسیدن به دموکراسی رسیدهاند که این امر باید در قالب جنبش توسعه یابد.
دریغا با پیشینه هزاران ساله در علم و سیاست و فرهنگ که میتوانست در این درازای تاریخ این سرزمین بکارمان بیاید، فارغ از برهه هائی کوتاه و پارهای قلمزنیهای روشنفکران روزگار، خودکامگیهای پادشاهان در این سدهها نه خود کردند و نه گذاشتند که بسترهای رشد آگاهیهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایجاد و پیشرفت کند و به دوران مدرن و رونسانس ایرانی به معنای اصیل این واژگان نه صرفاً آثار سطحی صنعت و فناوری ورود پیدا کنیم. بار دیگر در این دوران حساس و تعیین کننده باید احساس وظیفه کرد و به پیروی از راه کوشندگان گذشته گامهای اساسی در این راه برداشت.
پس از ۳۸ سال تفسیرها، تحلیلها و افشاگری هایی گوناگون از وقوع انقلاب ۵۷ و سپری شدن این مدت از تاریخ معاصر تحت این حکومت در سرزمین مان صورت گرفته است که گرچه لازم بوده و هست اما کافی نیست چون غرض تغییر بنیادین آن است.
چرا پیشبرد یک جنبش آگاهانه و حتی خلاقانه حیاتی است به این دلیل اساسی و منطقی است که یا باید وضعیت موجود حفظ شود و به بقای خود ادامه دهد تا در آیندهای نامعلوم موقعیت براندازی خودانگیخته پیش بیاید که قطعاً میتواند ویرانگر و خانمان برانداز باشد.
حال چه باید کرد؟
فاز اول
رسالت مدیریت پایه ریزی جنبشی است دوران ساز جهت براندازی حکومت و برپا کردن نظامی برپایه اصول دموکراتیک و هنجارهای مترقی.
این پروژه مانند هر طرحی به یک تیم مدیریتی زبده، آبدیده، روشنفکر و روشنگر نیاز دارد که وظایف آن با استفاده از تجربیات سه مقطع تاریخی دوران مشروطه، دوران حکومت دموکراتیک ملی منتسب به ملی شدن نفت سال ۱۳۳۰ و انقلاب ۵۷: لازم به ذکر است که در دوران مشروطه، جامعه روشنفکری شکوفا شد و اوج گرفت، در فضای سیاسی و اجتماعی دوران ۱۳۲۰-۱۳۳۲ ابتدا فعال بود و سپس آچمز شد و اما در انقلاب ۵۷ قافیه را بافت و به حضیض افتاد و تا مرز خیانت پیش رفت.
- تحلیل دقیق استراتژیک و کاربردی از اطلاعات، شرایط و وضعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی روزآمد،
- برنامه ریزی جهت سازماندهی در سطوح مختلف با تعیین استراتژیها و تاکتیکها، نیروی انسانی، تجهیزات و امکانات نرم افزاری و سخت افزاری
- به روز کردن اطلاعات و تحلیلها و بررسی دقیق بازخوردها جهت رفع اشکالات و نواقص
- تحلیل روانشناختی و مردم شناختی، ترکیبهای جمعیتی، گرایشات، موضع گیریها و ایدهها لایههای جمعیتی و نحوه اتکا به و پرهیز از گروه بندیها، نقاط قوت و ضعف، ریزشها و رویشهای آنها
- تحلیل نیروهای وفادار و در اختیار حاکمیت، نقاط قوت و ضعف آنها و به تعبیری حلقههای مفقوده، ریزش و رویش
- تعیین زمان بندیهای مختلف جهت تحلیل شرایط اوج، سکون و فرود، و رهنمودها بر پایه تحلیل مشخص از شرایط مشخص
- تهیه و ارزیابی متن شعارنویسی، شبنامه نویسی، بیانیهها و اعلانیهها با توجه به شرایط مشخص در فضاهای مجازی و واقعی
سازماندهی
برنامه ریزی جهت انواع بهینه تشکیلات خرد و کلان با توجه به شرایط و روند پیشرفت طی زمان
انتخاب و تعیین افراد تیمهای خرد (از خرد است که کلان بر میخیزد) و شرح وظایف آنها از جمله دیوار نویسی و شعارنویسی روی دیوارهای شهرها، پخش شبنامههای مطلوب در طول شبانه روز به صورت مجازی و واقعی با لحاظ کردن جنبههای امنیتی. این فعالیت میتواند به صورت تقسیم بندی منطبق با مناطق ۲۲ گانه شهرداری برنامه ریزی و اجرا شود.
- محلهای استقرار نیروها به صورت متمرکز و نامتمرکز؛ تاسیس یا استفاده از شرکتهای موجود مثلاً در سطح مناطق شهرداری به عنوان پوشش
- نحوه ترتیبات فعالیتها در چارچوب گروهی و انفرادی و شرایط و کیفیتها در وضعیتهای شبانه و روزانه، از طریق فضای مجازی یا واقعی - استفاده از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی خوب و لازم است البته با رعایت دقیق احتیاطهای امنتیتی ولی آنچه در دنیای واقعی و کف خیابانها رخ میدهد اصالت دارد و تعیین کننده است.
- بررسی و ارزیابی فعالیتهای صنفی و سیاسی گروههای دانشجوئی، زنان، کارگران، معلمان و شکل گیری جنبشهای صنفی و سندیکائی، نقاط قوت و ضعف آنها و نحوه رشد و ارتقاء آنها در راستای جنبش اجتماعی-سیاسی مطلوب و مورد نظر
- بهره گیری از نظرات و پیشنهادات نخبگان، کارشناسان، متخصصان و آگاهان جامعه در راستای ارتقای جنبش در جهت هدف.
- با توجه به جنبشها و حرکتهای انقلابی و دموکراتیک در تاریخ معاصر از جمله دوران مشروطه، تحولات دهه۱۳۲۰- ۱۳۳۲، انقلاب ۵۷، و مقطع انتخاب ۸۸ برای فعالیتها به صورت علنی، مراکز غیبی و غیره برنامه ریزی شود.
- از زمانی که ترامپ در آمریکا بر سر کار آمده، شماری شاید قابل توجه از ایرانیان بر این نظرند که او قصد دارد حکومت جمهوری اسلامی را ساقط کند و درخواست میکنند که این فرصت را مغتنم بشمارند و به تعبیری پشت سر او قرار گیرند. نمیدانند یا شاید تجاهل میکنند که او رئیس جمهور آمریکا است و منافع کشور خود را خوب یا بد تامین میکند و اگر روزی حکومت اسلامی برای بقای ننگین خود حاضر شود به او امتیازات بدهد، قضیه به چه صورت در خواهد آمد؟!
- راه طی کردن جنبش براندازی به هیچوجه هموار و آسان نیست و باید به دشواریها و موانع ریز و درشت آن آگاهی یافت تا با مخاطرات کمتری روبرو بود.
- میتوان فکر کرد که پیشرفت جنبش بسیاری از کسانی که نسبت به بقای رژیم دچار تردید هستند، از مردم عادی گرفته تا اصلاح طلبها، نیروهای سیاسی، نظامیان، سپاهیان و غیره تصمیم میگیرند که از جنیش حمایت کنند یا نه. یعنی بطور بالقوه میتوان روی آنها حساب کرد.
- اگر بخواهیم یک تفکیک جمعیتی تقریبی در سایه جنبش داشته باشیم، تعداد جمعیت بالای ۱۸ سال حدود ۵۰ میلیون، از این تعداد حدود ۱۰ درصد حامی رژیم، ۲۰ درصد بی تفاوت و مردد و مابقی بالقوه در شرایط آمادگی هستند (بر اساس تجربه جنبش سبز) که میتوان روی رویش و احیاناً ریزش حساب کرد..
- روشن است که سازماندهی جنبش از نظر کمی و کیفی با یک تعداد حداقلی شروع میشود و رفته رفته طی دوره باید از هر دو رشد و بالندگی داشته باشد. این تغییرات طی برنامه زمانبندی روز به روز تا سال به سال مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
- تامین وسایل و تجهیزات از ماژیک و رنگ برای دیوار نویسی و شابلون گرفته تا مخارج کار کانونهای فعالیت علنی و مخفی به صورت شرکت و غیره تا تامین نیازهای ضروری در هنگام اعتصابات و غیره، امکانات فعالیت در فضای مجازی.
- این پروژه نیز مانند هر طرحی نیاز به بودجه و تامین مالی دارد که اگر حساب شده و فداکارانه تامین نشود جنبش ناقص خواهد بود بنابراین باید فکر اساسی کرد.
- طبیعی است که در برابر جنبش مقاومتهای گوناگون جهت سرکوب آن وجود خواهد داشت. توجه به مقابله سنجیده با این حرکات حیاتی است. بنابراین در حرکات خیابانی که انجام میشود نیروهای مقاومت حساب شده پیش بینی گردد.
- سیستم و ابزارهای سرکوب جنبش: نیروهای لباس شخصی، یگان ضد شورش، سپاه، احتمال ورود نیروهای سرکوبگر از حزب الله، عراق و... استراتژی و تاکتیکها برای مقابله با آنها.
- استراتژی و تاکتیک جنبش غیرخشونتی است، اما برای دفاع از آن استفاده از ابزارهای معقوق و منطقی قابل توجیه میباشد.
- جنبش پس از طی کردن فعالیتهای مقطعی، پراکنده، صنفی و... در نهایت در طول دوره به حرکات فراگیر و سرتاسری در بیشتر شهرها بویژه تهران تبدیل میشود و آمادگی براندازی نهائی را به دست میآورد و رفته رفته به حضور متوالی شبانه روزی در سطوح شهری اشغال و تصرف مراکز حساس حکومتی نظیر مجلس، مقر صدا و سیما، مراکز دولتی و حتی احتمالاً مراکز نظامی و امنیتی ارتقا پیدا میکند.
- حمایت بین المللی از جنبش مقدماتی و نهائی با توجه به چهره و ماهیت رژیم نزد خارجیان میتوان بالقوه انتظار داشت که از جنبش نهائی و خواستهها و اهداف آن حمایت کند.
- ایرانیان خارج نیز حرکت چشمگیری ندارند مگر این که در داخل تکان هائی صورت بگیرد نظیر جنبش سبز ۸۸ تا آنها بخود بیایند و از جنبش تعیین کننده داخل پشتیبانی میکنند و حتی آلترناتیوهائی نیز ممکن است سربلند کند.
- (بسیار مهم) پرهیز و جلوگیری قاطعانه از تبدیل شدن به نبرد مسلحانه، جتگ داخلی و قومی و احیاناً تجزیه طلبانه و سوریهای شدن. تجربههای بهار عربی دهه اخیر خاورمیانه به دقت مطمح نظر قرار میگیرد.
- جنبش باید طی حدود ۵ سال با گذر از مراحل افشاگری، مبارزات پراکنده صنفی، اجتماعی، قومی و سیاسی به جنبشی فراگیر، ملی، آزادی خواهانه، دموکراتیک سکولار (خواه پادشاهی پارلمانی، خواه جمهوری) ختم شود و به این ترتیب مرحله او به پایان میرسد و به مرحله دوم میرسیم.
- اخیراً به دلیل همه پرسی استقلال کردستان عراق اجتماعات خیابانی در شهرهای کردمشین ایران برگزار شد و ظاهراً دستگاههای امنیتی از وجود آن آگاهی نداشتند که از پیش آمادگی داشته باشند که جلوی آنهارا بگیرند. چه این اجتماعات خودجوش بوده یا با درخواست فعالان یا رهبرانی در آن مناطق، جاداشت که به عنوان حرکتی سیاسی ملی و رهائی بخش تلقی و استمرار یابد و احتمالاً به جرقهای برای مبارزه فراگیر و تعیین کننده تبدیل شود.
- حرکتهای اعتصابی و مبارزاتی صنفی رو به افزایش گذاشته بخصوص در تجمعات اعتصابی و اعتراضی هپکو و آذرآب. این گونه حرکات بالقوه میتوانند به دلیل سطح نارضایتیهای عمیق با برنامه ربزی و سازماندهی به موقع به جنبشهای فراگیر و سرنوشت ساز تبدیل شوند.
فاز دوم
- (بسیار مهم) پس از تحقق براندازی و در پی شادی و خوشحالیها، باید مراقبت دقیق عملیات ایذائی و ضد ملی در مرحله گذار تا استقرار حکومت جدید وجود داشته باشد و تدابیر لازم اتخاذ گردد.
- نخستین گام جهت آغاز فعالیت، تاکید و تثبیت رسالت برقراری همان یک کلمهای است که مستشارالدوله تبریزی در دوران قاجار و در صدر مشروطه بیان کرد، یعنی قانون، میباشد که بی شک دموکراسی نیز از راه جا افتادن فلسفه و اجرای قانون میگذرد. قانونی که مانند متمم قانون اساسی مشروطه که "پادشاه جنبه تشریفاتی دارد و از هر وظیفه و لذا مسئولیت مبرا است، همان اندیشهای که محمد رضا شاه در نخستین روزهای سالهای ۱۳۲۰ بر آن باور داشت و بعد آن شد که افتد و دانی!
- شروع فعالیتها برای تشکیل دولت موقت از چهرهها و شخصیتهای شناخته شده و خوشنام خوش سابقه و واجد شرایط صرفنظر از افکار و باورهای آنها ظرف یکماه پس از براندازی.
- فراهم کردن شرایط برای برگزاری انتخابات مجلس موسسان تحت نظارت بین المللی جهت تهیه پیش نویس قانون اساسی دموکراتیک و تعیین نوع حکومت: مشروطه پادشاهی متکی بر نظام پارلمانی ملهم از قانون اساسی مشروطه یا جمهوری سکولار دموکراتیک. تجزیه کشور تحت هیچ عنوان فدرالیسم و غیره مجاز نیست.
- فراهم کردن زمینهها جهت برگزاری انتخابات دموکراتیک مجلس شورای ملی دموکراتیک احتمالاً تحت نظارت مجامع بین المللی
- نشکیل دادگاههای صالح با حضور وکلا و هیئت منصفه بر طبق موازین بین المللی و حقوق بشر برای رسیدگی به جنایات و جرایم ارتکابی طی مدت حکومت اسلامی که شاید شمار آنها تا ۳۰۰۰ نفر برسد. تا حد امکان مجازات اعدام صورت نمیگیرد.
- برقراری حکومت غیرمتمرکز با تقسیم و حفط اقتدار دولت مرکزی و فرمانداری هر استان (ایالت) و شورای استانی خود مختار استانی. انتخابات فرماندار و اعضای شورای استانی توسط هر استان.
- شروع بازسازی کشور طی دوره ۵ ساله مقدماتی و تکمیلی با اتکا به ظرفیتهای هر استان. از باب نمونه، پول فروش نفت به مدت حدود ۵ سال هر روز به یک استان محروم تعلق گیرد (به استانهای برخوردارتر نیمی از آن پول تعلق میگیرد). حقوق فرماندار و اعضای شورای استانی (ایالتی) و کارکنان فرمانداری با بودجه استانی تامین میشود. سرمایههای هر استان (ایالت) صرف همان استان میشود. بودجه استانی از پول نفت و مالیات استانی تامین میگردد. نظارت امور استانها توسط دولت مرکزی و فرماندار نسبت به دولت مرکزی مسئول است.
- هر استان (ایالت) دارای نیروی شهربانی و امور قضائی خود استان است و در صورت صلاحدید توسط دولت مرکزی نظارت و هماهنگ میشود.
رضا پاکی