اسحاق جهانگیری از آن مسئولانی است که نشان داده راحت فریب می خورد و نپخته حرف می زند. روزی مساله دلار را در دهان او می گذارند و او بی پروا از دلار 4200 تومانی می گوید و روز دیگر می خواهد انتقاد کند اما از تبعات آن ناآگاه است.
وی به تازگی در سخنانی که خودش توقع داشت موج همراهی مردم را به همراه داشته باشد، اعلام کرد که حتی توان تغییر منشی خود را هم ندارد.
با این حساب پنج سال و نیم تکیه زدن او بر مسند معاونت رییس جمهور یعنی دست راست حسن روحانی چیزی شبیه به حضور سایه ها در سیرک است. یعنی فردی با یک سمت به ظاهر تاثیرگذار وجود دارد اما در نهایت تنها برای جلب توجه بیشتر مخاطب است و بود و نبود او چنان تفاوتی در اصل برنامه ندارد.
با این حساب ملت ایران سال 1392 دل به دولتی بستند که معاون اول رییس اجرایی آن، حتی توان تغییر منشی خود را ندارد چه رسد به تغییرات جزیی و یا کلی در مملکت و اصلاح امور!
صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران که واحد درسی "بحث روز" را تدریس می کند، ضمن اعتراف به این موضوع که هرجا می رود مورد هجمه و انتقاد از دولت قرار می گیرد، کمی قبلتر گفته بود حسن روحانی آراء 24 میلیون نفر را به سطل زباله فرستاد و با این اقدامات او "ما" نمی توانیم دوباره به مردم بگوییم به پای صندوق های رای بروند و به ظریف، عارف و جهانگیری رای دهند.
پرسش اینجا است که حتی اگر شخص حسن روحانی توانایی پرداختن به امور را داشت (که نداشت!) مردم چطور می توانند به افرادی رای دهند که توان تغییر منشی خود را هم ندارند.
البته گفته آقای جهانگیری استعاره است و منظور او این است که هیچ نقشی در مجموع حاکمیت نداشته و نمی تواند کوچکترین تغییری در امور مربوط به خود یا کشور بدهد.
حال که وضعیت جهانگیری روشن است بحث در مورد عارف و یا ظریف است. محمدجواد ظریف نیز پس از شکست پروژه برجام در حالی که وی وزیر امور خارجه و استاد روابط بین الملل است، نمی داند که صحنه بین الملل، صحنه وفاداری و رفاقت نیست. منفعت طلبی و قدرت (Power) شرط اساسی و اصلی در رشته روابط بین الملل می باشد و این را حتما ایشان نیز در کتب درسی شان خوانده اند. با این حال از اوباما به ترامپ حال وی نیز تغییر می کند و با تغییر حال وی، سیاست های کشور نیز با فشار از بالا باید تغییر کند.
در ارتباط با محمدرضا عارف نیز سخن بسیار است و مخاطبان ما به خوبی آگاه به منفعت طلبی ها و سکوت های رییس فراکسیون امید آگاه هستند. فردی که با رانت مخابراتی، فرزند خود را به سمت دریافت امتیازات ویژه می فرستد تا در نهایت اعلام کند که به خاطر ژن خوبی که از پدرش به ارث برده، توانسته مجموعه ایرانسل را علم کند.
این افراد کسانی هستند که 24 میلیون رای پشت سر خود داشتند و حال به چنین روزی افتاده اند. ویترینی از دولتی های بازار آزاد که رییس دولت در استخر شخصی خود شنا می کند و وزرا را هم نمی پذیرد، معاونی که توان کوچکترین تغییری را ندارد و رییس فراکسیون امیدی که روزه سکوت گرفته است.
در انتخابات اخیر مجلس، جوی ایجاد شده بود که برای بهتر پیش رفتن اوضاع در کشور، باید مجلس و دولت هماهنگ باشند و با همین حربه نیز مردم را باز به پای صندوق های رای کشاندند تا مجلس و دولت همسو شوند.
حال با همسویی و هم جهتی مجلس و دولت شاهد وضعیت فعلی هستیم. فراکسیون امید خاموش، مجموع دولت خاموش و مردم سرگردان و متحیر از آنچه که خود انتخاب کردند!
با این شرایط اگر بازگردیم به زمانی که محمدرضا عارف را به سمت ریاست مجلس و اسحاق جهانگیری را به سمت ریاست جمهوری هل می دادند، اگر امروز همانند آن روزها همین حرف ها در سطح جامعه تکرار شود، پاسخ شنوندگان چه خواهد بود؟