علی امیدی - دانشیار روابط بین الملل از دانشگاه اصفهان
سایت دیپلماسی ایرانی
بالاخره ۴ نوامبر 2018 فرا رسیده است و ترامپ در توییتر خود با تبختر اعلام کرد «تحریم ها از راه می رسند». مایک پمپئو و استیو منوچین اعلام کردند که تمامی تحریم های همه جانبه قبلی و برخی نیز جدید مجدداً از روز دوشنبه ۱۴ آبان (۵ نوامبر) اعمال می شود. این تحریم ها گلوگاه اقتصادی ایران یعنی فروش نفت، محصولات پتروشیمی و جابهجایی پول حاصل از آن را هدف گرفته است. مایک پومپئو همچنین اعلام کرد که هشت کشور از تحریم آمریکا علیه صنعت نفت ایران به مقدار و زمان محدود معاف شده اند. به گفته پومپئو که نوعی دهن کجی است هیچ کشور اروپایی در میان این هشت کشور نخواهد بود. همچنین اعلام شد که سوئیفت نیز مشمول تحریم هاست. کشورهای مجاز به خرید نفت ایران موظفند صرفا پول نفت را به صورت کالاهای بشردوستانه به ایران تحویل دهند (بخوانید سیاست نفت در برابر غذا). هر چند در حقوق بین الملل تحریمهای بینالمللی به منزله اقدام خصمانه کمتر از جنگ قلمداد می شود ولی اقدام اخیر آمریکا در واقع اعلان جنگ یا مقدمه سازی برای جنگ است. پرسش اصلی که فراروی ما قرار دارد این است چه راه هایی برای برخورد با این بحران برای ایران قابل تصور است؟
انتخاب اول ایران برای مدیریت بحران پیش آمده، دلخوشی به وضع موجود و وعدههای دیگران است. وضع موجود به این صورت است که ایران بخشی از نفت خود را با شرایط قیمتی مناسب (کمتر از بازار) به چین، هند و غیره بفروشد و آنها پول آن را در بانک های خود بلوکه کنند یا به صورت تهاتری، کالاهای مورد نیاز ایران را بفروشند. یا اینکه آنها از سازوکار پیشنهادی اروپا با عنوان "اس پی وی" (Special Purpose Vehicle) برای مبادلات مالی با ایران استفاده کنند. اظهارات اخیر اسد الله عسگراولادی، رییس اتاق ایران و چین مبنی بر استقبال بانک های چینی از تحریم های آمریکا و عدم همکاری مالی با تجار ایران موید پیچیده بودن اوضاع است. یا خرسندی وزیر امور خارجه ترکیه مبنی بر معاف شدن آنکار از واردات محدود نفت از ایران یا ایجاد محدودیت در سوخت رسانی به هواپیماهای ایرانی در فرودگاه آتاتورک نشانه برش سیاست های آمریکا حتی بر دوستان ایران است.
سازوکار اس پی وی از طرف اتحادیه اروپا هنوز نهایی نشده است و ابعاد آن در هاله ای از ابهام قرار دارد. هنوز مشخص نشده است که این سازوکار از چه زمانی فعال می شود. این سازوکار در صورت فعال شدن به دو صورت عمل خواهد کرد: یکی اینکه صرفاً وظیفه نقل و انتقال پول ایران را به شرکای تجاری این کشور به عهده خواهد داشت و پول حاصله به ایران تحویل نخواهد شد تا تهران خود تصمیم گیرنده پول خود باشد. این نقش را اصطلاحا "واسطه تهاتر" می نامیم. بنابراین ایران مجبور خواهد بود تمام پول حاصل از فروش نفت را یا از شرکای خارجی کالا بخرد و یا پول حاصله در این سازو کار بلوکه شود. دوم اینکه این سازوکار عملا نقش بانک و سوئیفت جدید را عمل کند. اگر سازوکار اروپایی "نقش بانک" را ایفا کند گزینه مطلوب تهران خواهد بود. ولی مشکل اصلی یافتن مشتریان نفت ایران است که همه از ترس آمریکا عقب کشیده اند! وقتی نفتی فروش نرود بودن و نبودن اس پی وی چه فرقی می کند! با توجه به شوی سیاسی اخیر دانمارک با سناریونویسی اسراییل و اخبار درز یافته مبنی بر اینکه هیچ کشوری حاضر نیست میزبان این سازوکار باشد اصل تحقق این سازوکار را دچار ابهام کرده است.
نظر به اینکه قرائن و شواهد همگی از دو دوره ای بودن ترامپ است مدیریت سیاسی- اقتصادی کشور را نمیتوان با سازوکار مزبور حتی با ایفای نقش بانک یا راهکارهای فرار از تحریم (تجربه شده در سال های 2012-2015) برای مدت طولانی اعمال کرد. غیر از عقب افتادگی شدید اقتصادی ایران، مشروعیت و کارآمدی حکومت در میانمدت زیر سوال خواهد رفت و مجموعهای از تهدیدات امنیتی، موجودیت نظام جمهوری اسلامی را به چالش خواهد کشید. اما مزیت این راه حل این است که احتمال وقوع جنگ در کوتاه مدت پایین است.
انتخاب دوم این است که ایران از طریق کشورهایی چون عمان، راه دیپلماسی پنهان را در پیش بگیرد و از طریق مذاکره با دولت ترامپ به درخواست های آن تن دهد تا بخشی از تحریمها برداشته شود. این بار خواسته آمریکا یا مثلث ضد ایرانی ترامپ- پمپئو - بولتون، فقط به برنامه هستهای ایران محدود نمیشود بلکه خروج از سوریه، تغییر موضع در قبال اسراییل، قطع کمک به حوثی های یمن، قطع کمک به حزب الله، توقف تولید و توسعه صنعت موشک سازی و تحول در سیاست داخلی را نیز شامل خواهد شد. به عبارتی خواستههای آمریکا نوعی تغییر سرشت جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. ولی انتظار است که تأمین نظر آمریکا در موضوع هسته ای، تا حدودی از شدت تحریم ها می کاهد. ولی باید به یاد داشت اینکه گفته میشود که ترامپ تاجر مسلک است و حاضر به معامله برد- برد خواهد بود قابل اطمینان نیست؛ زیرا مواضع ترامپ در مورد کره شمالی نشان داد او به دنبال برد مطمئن یکجانبه است. ولی تغییرات صورت گرفته در پیمان نفتا نشان داد او بعضا به دنبال پز سیاسی است و صرفا می خواهد امضای خودش پای یک توافق باشد حتی اگر محتوای آن زیاد فرق نکند. فقط اسم اوباما نباشد کافی است! در کل مزیت انتخاب دوم این است که سایه جنگ دور می شود ولی هزینه منزلتی آن زیاد خواهد بود.
انتخاب سوم نمایش قدرت است. متاسفانه روابط غرب خصوصا آمریکا با سایر دول غیرغربی بر اساس تئوری رئالیسم تنظیم شده است. آنها از طریق رابطه نابرابر قدرت به دنبال بازتولید سلطه سیاسی و بعضاً تجاری خود بر دول جهان خصوصا دول چالشگر نظم غربی هستند. مثلاً در این واقعیت یک نوع اتفاق نظر جهانی وجود دارد که چین سیاست خارجی آرام و صلح آمیزی دارد ولی چون از جهت مناسبات قدرت در موقعیت مناسبی قرار می گیرد با چنگ و دندان آمریکا مواجه شده است. آمریکا و اسرائیل به دنبال تضعیف شدید اقتصادی و سیاسی ایران هستند تا ترتیبات امنیتی -سیاسی خود را بر خاورمیانه دیکته کنند. از این روست که آنها حتی حداقل توان نظامی (موشکی) ایران را برنمیتابند. آمریکا و غرب ثابت کرده است که تنها زبان قدرت آنها را سر جایشان می نشاند.
واقعیت این است که تحریم های آمریکا علیه ایران هیچ هزینه ای برای واشنگتن ندارد. قیمت نفت را هم که دیدیم تا حدودی کنترل کردند. در این راه حل برای ایجاد حداقل بازدارندگی باید در دکترین امنیت ملی و سیاستخارجی تغییراتی ایجاد شود. این تغییرات شامل خروج از برجام و تولید سلاح های بازدارنده قدرتمند است و ایران باید به جهان بفهماند اقدامات خصمانه آمریکا علیه ایران تنها برای تهران هزینه نخواهد داشت بلکه کل جهان متضرر میشود و اگر جهانیان نخواهند زیر بار این هزینه بروند باید در مقابل این غول مقاومت کنند. مواضع انفعالی و روزمرگی هم روحیه ملی را خیلی تضعیف می کند و هم دشمن را جری تر. اگر قرار باشد نفت ایران صادر نشود یا به شکل تحقیرآمیزی فروش رود چه اشکالی دارد که آب های عربستان و امارات در خلیج فارس به صدها ماهی زیبای فلزی (مین) توسط دست های ناشناس مزین شود! ایراد اساسی این راه حل آن است که احتمال وقوع جنگ تمام عیار زیاد خواهد شد ولی اینکه برنده و بازنده این جنگ چه کسی است نامعلوم. دست زدن به این انتخاب باید بعد از حصول اطمینان از امکان توان بازدارندگی، محدود نگه داشتن دامنه جنگ احتمالی، ایقان در عدم شکست در آن و تحمیل هزینه سنگین بر دشمن صورت بگیرد.
به هرحال، انتخاب های سیاست خارجی بسیار دشوار است و متاسفانه شدت تنفر غرب خصوصا آمریکا و برخی اعراب علیه نظام ایران چنان شدید است که درهای دیپلماسی بسته شده یا کورسوی ناامیدکننده ای از آن به چشم می آید. در برخی مواقع که به آن پیچ تاریخی می گویند یک کشور ملزم است به یک انتخاب سخت دست بزند. اما باید به یاد داشت که سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی یک کشور است. عدم گردن نهادن به قواعد بازی دموکراتیک و محدودنگری سیاسی در داخل، ایران را در هر دو جبهه داخلی و خارجی تضعیف خواهد کرد.