از تازه ترین خبرهایی که خبرگزاری ایسنا انتشار داده، به «آبیاری مزارغ کشاورزی به وسیله پسآب و فاضلاب است» * مربوط میشود، بدین معنی که مسئولان جمهوری اسلامی در پاسخ به درخواستهای مکرر مردمان برای مشروب کردن اراضی کشاورزیشان، پساب و فاضلاب را در اراضی آنها سرازیر کردهاند
چند روز پیش، حسن شریفی، مدیر جهاد کشاورزی ساوه، با اشاره به رسانهای شدن این موضوع و حساسیت بالای موضوع گفت: «تمام دستگاههای اجرایی مکلفند به وظایف قانونی خود عمل کرده و مانع از استفاده از فاضلاب در اراضی کشاورزی شوند». اما آشکار است که، همچنان مثل همیشه، کسی به این تک صداهاکه به ندرت از زبان برخی مسئولین در میآید توجهی ندارد. همین چندین ماه پیش، خبرگزاری ایسنا، با انتشار گزارشی با عنوان «اینجا سرطان میکارند»، پیامدهای این فاجعه را در حوزهی کشاورزی ساوه یادآور شد، و فرمانداری منطقه هم ظاهراً خواستار جلوگیری از تداوم کشت گندم، جو، ذرت، بامیه، یونجه و سبزیجات با استفاده از فاضلاب تصفیه نشده در منطقه زرباف ساوه شد. با این همه گویا نه تنها در ساوه هیچ اقدامی در جهت متوقف کردن این فاجعه نشده، بلکه اکنون جنایتکارانی در لباس مسئولین جمهوری اسلامی در اصفهان نیز از همین روش استفاده میکنند.
واقعاً که مردم ایران را میتوان از صبورترین مردمان جهان دانست. چهل سال است که جمهوری اسلامی هر بلایی را که ممکن است یک حکومت بیدادگر بر سر مردمان یک سرزمین بیاورد بر سر مردمان ایران آورده است؛ مردمانی که پس از چندین قرن بدبختی ناشی از خرافات و فقر و عقب ماندگی، در پی انقلاب مشروطیت و امکان مدرن شدن در دوران پهلویها (که با هر عیبی که بشود به آنها نسبت داد، ایراندوست بودند و رو به جهان امروز داشتند) تازه همگام و همراه مردمان پیشرفته جهان شده بودند؛ مردمی که طی یک انقلاب قرون وسطایی و به زور جهل و چوب و چماق و ایجاد ترس از خدا یک قرن به عقب برده شدند، اموالشان را غارت کردند، میراث فرهنگیشان را ویران کردند، ثروتهای طبیعیشان را یا به ویرانهای خشک و بی آب و علف تبدیل کردند و یا - در راستای ماندگاری خودشان - به کشورهای دیگر بخشیدند، زنانشان را ضعیفه خواندند و همهی حقوقشان را پایمال کردند، دانشگاههایشان را تبدیل به حوزه و مدارسشان را مکتب خانه کردند، دسته دسته مخالفین عقیدتیشان را کشتند و در گورهای دسته جمعی به خاک سپردند، در زندانها تجاوز و شکنجه و «خودکشی» را امری عادی کردند و.. و... همه چیز را این مردم تحمل کردند و هر تغییر و اصلاحی را که وابستگان به این حکومت برایشان تدارک دیدند، پذیرفتند، بی آن که کوچکترین تغییر یا اصلاحی را ببیند و همچنان تحمل کردند. و این حکومت بیدادگر اکنون کار را به جایی رسانده که آشکارا به جای آب فاضلاب به خورد مردم میدهد، یعن مرگ را ذره ذره به خوردشان میدهند.
میدانیم که بیشتر احادیث و متون اسلامی، و متاسفانه آن بخش از متون ادبی ما که بیشتر تحت تاثیر مذهب بودهاند، چه در مسایل اجتماعی و چه در مسایل شخصی، مرتب همگان را به صبر و آرامش دعوت میکنند. البته هم صبر و هم آرامش صفاتی هستند که در جای درست و به جا قابل تحسین و کارساز هستند؛ یعنی وقتی که با نیروی خرد و منطق هدایت میشوند. در غیر این صورت صبر جز بدبختی و رنج چیزی با خود نمیآورد؛ صبری که زمان مند نیست، قانونی ندارد، و رو به پیروزی نایستاده، چیزی نیست جز همان تسلیم بی قید و شرط؛ در نتیجه این نوع صبوری مردمان ایران در ارتباط با مسایلی که به طور مستقیم جان و زندگی خود و عزیزانشان را هدف گرفته طبعا آن صبری نیست که پایاناش «ظفر» باشد و، پس، جز فربه کردن آن هایی نیست که از صبوری مردمان نردبانی برای ادامهی زشتیها و پلیدیهای بیشترشان ساختهاند.
طبیعی ست که عدم صبوری به معنای اعلام جنگ و خشونت نیست، بلکه میتواند آغازی باشد برای اعتراضی مدنی و به حق در همهی سطوح زندگی اجتماعی و حتی شخصی.