کیهان لندن ـ مسیح علینژاد روزنامهنگار و فعال حقوق زنان جدا از فعالیتهای روزنامهنگاریاش در داخل ایران، در طول دوران تبعید خود در خارج از کشور کمپینهایی در حوزه زنان و مبارزه با حجاب اجباری به راه انداخته است.
«آزادیهای یواشکی»، «چهارشنبههای سفید» و «دوربین ما اسلحه ما» از کمپینهای تاثیرگذار در حوزه زنان به شمار میروند که تحول غیرقابل انکاری در خودباوری زنان، و بخصوص زنان خاموش جامعه ایران ایجاد کرده است.
این روزنامهنگار فضایی را فراهم کرده که زنان در هر موقعیتی که آزادیهایشان مورد تعرض قرار میگیرد، با بیرون آوردن دوربین همراهشان، آن را ثبت میکنند و خودشان زبان گویای موقعیت و مشکلات خود میشوند. اگرچه فعالیتهای علینژاد همواره با انتقادها و رویکردهای متفاوتی روبرو و تعبیر شده ولی او فضایی را پدید آورده که بجز زنان، هر شهروند ایرانی امکان بازگویی مشکلات خود را از طریق گوشی موبایل و اینترنت پیدا کرده است. چنانکه ویدئوهایی که مردم داخل ایران در اختیار مسیح علینژاد قرار میدهند، بازتاب گستردهای حتی در رسانههای غیرفارسیزبان دارد. همین امر هم باعث واکنش شدید نهادهای حکومتی شده و با روشهای گوناگون و غیرانسانی وی را تحت فشار قرار دادهاند. این روزنامهنگار و خبرنگار مستقل را چه دوست داشته باشید و چه نداشته باشید، اکنون صدای زنانی است که گاه حتی صدای آنان را جنبشهای زنان هم نشنیده و به دلیل هزینه داشتن، در برابر آنها سکوت کردهاند.
روزنامه فایننشال تایمز با مسیح علینژاد درباره زندگی شخصی، ایدهها و آرزوهایش مصاحبهای انجام داده که ترجمه آن را میخوانید.
-دوران کودکی شما چطور بود و نخستین آرزوی شما چه بود؟
-من در یک روستای فقیر، در یک خانواده محافظهکار بزرگ شدم. آرزوی من این بود که همان آزادی را داشته باشم که برادر بزرگترم از آن برخوردار بود. او آزاد بود تا دوچرخهسواری کند، در رودخانه بپرد و هر وقت که خواست شنا کند. به ما گفته شده بود که یک دختر خوب هرگز دوچرخهسواری نمیکند، هرگز آزادانه نمیدود و هرگز موهایش را به نمایش نمیگذارد.
-در مدرسه خصوصی تحصیل کردید یا دولتی؟ به دانشگاه رفتید و یا مستقیم وارد بازار کار شدید؟
-در مدرسه دولتی تحصیل کردم. دختران از سر تا قوزک پا پوشیده بودند و به ما گفته شد که اگر موهایتان را نشان بدهید، از همین موهایتان در جهنم آویزان میشوید. ما با احساس چنین گناه مذهبی بزرگ شدیم و مدرسه جایی برای شستشوی مغزی بود. به عنوان یک نوجوان مذهبی، برای خودم شروع به مطالعه کردم و کتاب ممنوعه خواندم. در فعالیتهای دانشجویی شرکت کردم و با شوهر سابقم ملاقات کردم. ما به جرم انتشار مقالات و جزوه به زندان فرستاده شدیم. وقتی که در زندان بودم، در سن ۱۹ سالگی باردار شدم- آن دوران خیلی تاریک و ترسناک بود.
-چه کسی معلم شما بود یا هنوز هست؟
-مادرم. او دانش سیاسی ندارد و حتی قادر به خواندن و نوشتن هم نیست. اما به یاد میآورم که همیشه به من میگفت: تو اشباحی را در تاریکی میبینی، اما زمانی که چشمهایت را تا جایی که ممکن است باز کنی، آنها ناپدید خواهند شد.
-وضعیت جسمی شما چطور است؟
-من سالم و زیبا هستم. حکومت ایران هر زمانی که میخواهد به من حمله کند، مرا جوجه اردک زشت میخواند. ولی آنها پایان داستان جوجه اردک را نمیدانند!
-انگیزه یا استعداد، کدامیک بیشتر برای موفقیت شدن اهمیت دارد؟
-انگیزه. استعداد مهم است، اما اگر شما انگیزه داشته باشید، به هدف خود میرسید.
-چقدر آدم سیاسی هستید؟
-اگر شما یک زن خاورمیانهای باشید، زندگی شما به هر حال با سیاست مرتبط است. هر کاری که انجام میدهید، سیاسی است.
-چه چیزی را دوست دارید داشته باشید که در حال حاضر ندارید؟
-میخواهم که کشورم را پس بگیرم و فکر میکنم که این کشور مال من است.
-بیشترین زیادهروی شما در چیست؟
-تلفن همراهام، چون سلاح من است.
-کجا بیشتر شاد هستید؟
-من یک دختر روستایی هستم و در حال حاضر در نیویورک زندگی میکنم؛ پر از برج و ساختمان. واقعا دلتنگ سرزمینام میشوم، چون در طبیعت سبز بزرگ شدم. وقتی یک درخت یا یک جنگل میبینم، انگار خانه من است.
-چه آرزوهایی دارید که هنوز برآورده نشده؟
-آرزوی شخصیام این است که یک روز جلوی رهبر جمهوری اسلامی بنشینم و او را رو در رو به چالش بکشم و بگویم که دارد زندگی بسیاری از مردم ایران را نابود میکند. میخواهم کشورم توسط یک رئیسجمهور زن اداره شود. ما زنان باهوش و تحصیلکرده فراوانی در ایران داریم. وقتی آنها را با سیاستمداران کنونی مقایسه میکنم، واقعا غمانگیز است.
-چه چیزی به شما انگیزه میدهد؟
-من از فیلمها و عکسهایی که از زنان داخل ایران دریافت میکنم انرژی میگیرم، آنها بسیار قدرتمند هستند.
-بزرگترین دستاورد زندگی شما چیست؟
-من دیگر فقط یک شنونده نیستم بلکه نگاه شخصی خودم را پس گرفتم، صدای خودم را پس گرفتم و دارم حرف خودم را میزنم.
-چه چیزی بیشتر در دیگران شما را خشمگین میکند؟
-هنگامی که زنان قربانی باشند. میخواهم که زنان مبارز باشند و گریه نکنند.
-اگر بیستسالگی شما بتواند اکنون شما را ببیند، چه فکر میکند؟
-میگوید: «وای! من میخواهم همین زن باشم. ادامه بده!»
-چه چیزی را در زندگی از دست دادید که آرزو میکنید کاش آن را میداشتید؟
-من چیزهای زیادی را در زندگیام از دست دادهام. اما هر چیزی که در زندگی دست دادم، چیزهای بهتری جایگزین آنها شده.
-بزرگترین چالش دوران ما چیست؟
-مردم میگویند که مذهب صلح را به ارمغان آورد، اما هر کس دارد برای ادیان مختلفی مبارزه میکند. جنگ بزرگترین چالش است.
-آیا به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارید؟
-اصلا!
-اگر بخواهید به رضایت خودتان از زندگی نمرهای بین یک تا ده بدهید، چه نمرهای به خودتان میدهید؟
-نمیخواهم خودخواه به نظر برسم ولی به خودم نمرهی ۱۰ میدهم؛ به ویژه به عنوان یک زن چون زنان در ایران شهروندان درجه دو به شمار میروند.
*منبع: فایننشال تایمز
*ترجمه و تنظیم: آزاده کریمی