در تقویم سازمان ملل، روز ۲۴ مارس، «روز جهانی حق حقیقت{یابی} در مورد نقض حقوق بشر، و شأن قربانیان» * نام دارد. این روز، که به پاس اقدامات انساندوستانهی «اسکار آرنولفو رومرو»، اسقف اعظم السالوادور، نام گزاری شده، به این دلیل است که در دوران جنگهای داخلی السالوادور، که از سال ۱۹۷۹ شروع شد، او در مقابل حکومت وقت ایستاد و نقض حقوق بشر را محکوم کرد. این مرد روحانی بارها سربازان را مورد خطاب قرار داده و از آنها خواست «دستور تیراندازی به سوی مردم را اطاعت نکنند»؛ و بالاخره هم جانش را بر سر انساندوستیاش از دست داد. او پس از این که بارها از سوی حکومت به مرگ تهدید شد، در ماه مارس ۱۹۸۰ در مقابل کلیسای مرکزی شهر به وسیلهی عوامل حکومتی به قتل رسید.
در واقع، کاری که او کرد نه ربطی به عقیدهی مذهبی یا سیاسی خودش داشت و نه در حمایت از عقیده و مرام کسانی بود که به دست حکومت دیکتاتوری وقت کشته میشدند. او از جایگاه خود، به عنوان یک روحانی که مردمان زیادی به او باور داشتند، برای پشتیبانی از حقوق بشر استفاده میکرد و از آنها میخواست از کسانی که فرمان کشتار میدهند اطاعت نکنند.
در سراسر جهان و تاریخ، به ویژه در دو سه قرن گذشته، از این نوع روحانیون، در هر مذهبی، زیاد بوده اند؛ روحانیونی که در مقابل بی عدالتی ایستادهاند، از حق مردم دفاع کردهاند، و یا علیه فساد و تبعیض مبارزه کردهاند. اما همیشه این پرسش وجود دارد که چرا روحانیون و متفکرین مسلمان (حداقل در سرزمین ما) همیشه یا چسبیده به قدرتهای دیکتاتوری بودهاند و یا وقتی خودشان صاحب جاه و مقامی سیاسی شدهاند، جز آزار و اذیت و ویرانی و کشتار کاری نکردهاند؟
نمونهی بارز این افراد خمینی و دنبالههایش هستند که تا وقتی مقامی نداشتند اعتراضشان به این بود که چرا زنان آزادند، چرا مشروب فروشیها بازند، چرا فیلمهای غربی را نمایش میدهند و از این قبیل و وقتی هم که مقامی گرفتند جز شکنجه و آزار و ویرانی چیزی به بار نیاوردند. تازه هنوز که هنوز است متفکرینشان هم به جای انتقاد، آنها را تحسین میکنند و به نوعی برای ادامه اعمال ضد حقوق بشریشان مشوق آنها هستند.
آیا این را باید در ذات اسلام و قوانین تبعیض آلود آن دید و یا از حضور این مذهب به عنوان مذهب رسمی و حکومتی؟؛ یعنی بختکی که قرن هاست بر سر سرزمین ما افتاده و زندگی اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی، و مهم تر از همه آموزش وپرورش ما را از پیشرفت و به روز شدن محروم کرده است.
بگذار بهار از تو آغاز شود، رضا مقصدی