مجتبی واحدی - دیدگاه نو
چهل سال پیش در چنین روزهایی، استقرار نظام جمهوری اسلامی رسما اعلام شد. بسیاری از مردم خوشحال بودند که دوره هر نوع دیکتاتوری به پایان رسیده و حاکمان آنها، از میان پاکدستترینها انتخاب خواهند شد. قبل از برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی، توجه اکثر ایرانیان از یک سو بر معجونی از تبلیغات راست و دروغ معممان درمورد رژیم گذشته متمرکز بود و از سوی دیگر بر وعدههای دروغ آیتاله خمینی؛ از آب و برق مجانی تا آزادی سیاسی برای کمونیستها. دلخوش بودیم که رهبر معمم، هر نوع تعصب صنفی را کنار گذاشته و با صراحت از " عدم تشکیل حکومت روحانیون" سخن میگوید. خیالمان راحت بود که خمینی، سنت شکنی کرده و برخلاف عادت صدها ساله حاکمان ، وعده داده " هر کس از آحاد ملت حق خواهد داشت در برابر سایرین ، زمامدار را استیضاح کند و او موظف است پاسخ قانع کننده بدهد". رویایمان، تحقق وعده های بسیار جذاب خمینی بود که میلیونها ایرانی، او را اهل زهد و تقوا می دانستند. اما هنوز چند ماهی از آن وعده های رنگارنگ نگذشته بود که خمینی دندان بر همفشرد که " ای کاش در میدان های شهر، چوبه دار برقرار کرده بودیم". هنوز نخستین سال از استقرار نظام به نیمه نرسیده بود که خمینی در جمع معممانی از سراسر کشور، از آنها خواست تمام تلاش خود برای قبضه " مجلس تدوین قانون اساسی " به کار بگیرند و نگران نباشند که بعضی می گویند " حکومت، آخوندی شده است ". او که در نخستین سخنرانی خود در بهشت زهر، رفاه مادی و معنوی به مردم وعده داده بود با اظهارات و اقدامات نابخردانه - از جمله حمایت از اوباشگری دانشجویان پیرو خط امام در اشغال سفارت امریکا- زمینه ساز آغاز تحریم های اقتصادی علیه ایران شد که چهل سال است زندگی ایرانیان را تحت تاثیر قرار داده است. حمله به ایران توسط صدام ، جنایتی بزرگ و فراموش نشدنی است که متاسفانه با حمایت دو ابرقدرت بزرگشرق و غرب انجام شد. اما تردید ندارم که تحریکات غیرخردمندانه آیت اله خمینی از جمله دعوت علنی از ارتش عراق برای قیام علیه صدام، اجرای نقشه حمله به ایران را ساده تر کرد که این امر نیز علاوه بر خسارت های جانی، موجب تحمیل هزینه های فراوان مالی بر کشور و مردم شد.
میتوان دهها نمونه دیگر ارائه داد که همه آنها فاصله عملکرد جمهوری اسلامی با ادعاهای آیتاله خمینی را نشان میدهد. اکنون در آغاز دهه پنجم از استقرار جمهوری اسلامی، با اطمینان میگویم رذایل اخلاقی در جامعه، دهها برابر بیش از سالهای قبل از استقرار جمهوریاسلامی است، پیشرفت اقتصادی در ایران در مقایسه با اغلب کشورهای همسایه و بسیاری از کشورهایی که پیش از انقلاب، عقب ماندهتر از ایران بودند، موجب شرمساری و نا امیدی است. جمهوری اسلامی، هماکنون رکورد دار و به باور نگارنده، حائز اولین رتبه تاریخی و جغرافیایی سوءاستفاده و رانتخواری در میان وابستگان حکومتی است. بیتوجهی به رفاه عمومی، تو خالی بودن وعده های فریبنده خمینی را نشان داد ، افزایش مستمر وابستگی به روسیه و چین، دروغ بودن شعارهای استقلال خواهی را آشکار ساخت و حبس ، شکنجه و اعدام هزاران فعال سیاسی ، نشان داد وعده آزادی، تنها برای فریب مردم بوده است. توسعه دروغ و ابتلای قریب به اتفاق مسئولان حکومتی به این پلشتی، حرص روزافزون عناصر سیاسی به مال اندوزیهای نامشروع ، استفاده ابزاری جناحهای سیاسی و اغلب روحانیون از مفاهیم دینی، رواج بیاخلاقیهای متنوع از تحقیر مردم تا خودبرتربینی و.....نشانههای دیگری از شکست تئوری حکومت دینی است. حکومتی که با ادعای توسعه و ترویج مبانیدینی بر سر کار آمده بود در اوج ناکارآمدی و فساد، تلاش کرد سرنوشت خود را با اعتقادات مذهبی گره بزند که نتیجه آن، افزایش دینگریزی در جامعه ایران بوده است.
چهل سال از استقرار نظام جمهوریاسلامی میگذرد و هر روز بیش از روز قبل ناکارآمدی، فساد ، اخلاق ستیزی، وطن فروشی و فرهنگسوزی این نظام آشکار میشود. البته هزینههای چهل ساله نظام ولایتفقیه برای ایران و ایرانیان، یک درس بزرگ نیز به همراه داشته است. عبرتِ جمهوری اسلامی برای مردم ایران - و حتی جهان - آنست که : یک - حکومت ، یک امر زمینی است و بایستی با ابزارهای بشری، ارزیابی شود. اکنون در چهلمین سال استقرار جمهوری اسلامی، با اطمینان می توان گفت هر تلاشی برای تقدیس نظام حکومتی ، ناشی از اراده حاکمان برای فریب مردم با ابزار دین می باشد که از قدرتمندترین و خطرناک ترین ابزارهاست.
دو- لازمه سلامت و کارآمدی نظامحکومتی، نظارت عمومی و موثر بر همه ارکانحکومت تا بالاترین سطوح است.
سه- دلخوش کردن به زهد، تقوا و تعهدات دینی حاکمان، احمقانه ترین کاری است که در مورد یک حکومت می توان انجام داد. تجربه چهل ساله حکومت دینی نشان داد برای ارزیابی صداقت و کارآمدی عناصر حکومتی نه تنها حجم پینه پیشانی، غلظت ولاالضالین، میزان شرکت علنی در مناسک مذهبی، زاهد نمایی و تظاهر به تقوی ، معیارهای مناسبی نیست بلکه می توان گفت حداقل در مورد صاحب منصبان حکومتی، معمولا آشکار سازی موارد فوق، نشانه فقدانِ کفایت حکومتی و محرومیت از سلامت اخلاقی ، مالی و سیاسی است .
این تجربیات ، هزینه گزافی برای ایرانیان و بسیاری از ملت ها در جهان داشته است. اما اگر از جمهوری اسلامی عبرت بگیریم نسل های آینده را در برابر" ویروسِ حکومت دینی" واکسینه کرده ایم . امروز همه انسان ها از جمله متدینان به رهایی از این ویروس نیاز دارند و نسل های آینده به واکسینه شدن در برابر این ویروسِ مهلک. اجازه بدهید همه رودربایستی ها را کنار بگذارم و صریح تر بگویم: " عبرت جمهوری اسلامی، به منآموخت رهایی از حکومت دینی، شرط لازم برای رسیدن به صلاح دنیوی ووفلاح اخروی است؛ اگرچه شرط کافی نیست ."