Wednesday, Jul 10, 2019

صفحه نخست » نقش ایران در جنگ سرد آمریکا و شوروی در سال های قبل از انقلاب، سینا امامی

071019A_top.jpg

سینا امامی

از اواخر دهه شصت ميلادى سازمان اطلاعات آمريكا (CIA) اقدام به انجام پروازهاى جاسوسى بر فراز اتحاد جماهير شوروى و كشورهاى پيمان ورشو از خاك ايران نمود. اين پروژه كه تحت نامهاى (Dark Gene) و (Ibex) شناخته مي شدند تا شروع انقلاب اسلامى ١٩٧٩ ادامه پيدا كرد. اين پروژه بعد تر با ايجاد ايستگاه هاى زمينى كسب اطلاعات در خاك ايران فعاليت خود را گسترش داد. بيشتر اطلاعات مربوط به اين پروژه ها بنا به قانون آزادى اطلاعات از حالت سرى خارج شده اند.

در دوران جنگ سرد ايالات متحده با همكارى نيروى هوايى شاهنشاهى (IIAF) پروازهاى متناوبى را در حواشى مرزهاى اتحاد شوروى انجام ميداد. منظور از اين پروازها شناسايى رادارهاى زمينى و موقعيت موشكهاى زمين به هوا (SAM) متعلق به اتحاد شوروى بود. جمع آورى اين اطلاعات به آمريكا امكان شناسايى مسيرهاى امن ورود هوايى به هدفهاى داخل خاك اتحاد شوروى در صورت بروز جنگ را ميداد. با توجه به وسعت زياد خاك اتحاد شوروى امكان وجود نقاط كور در پوشش رادارى اين كشور متحمل بنظر ميرسيد و هدف از اين پروازها پيدا كردن و شناسايى اين نقاط كور براى برنامه ريزى يك جنگ احتمالى و همچنين استفاده آنها در پروازهاى بعدى براى كسب اطلاعات بيشتر از درون خاك شوروى بود.

ايران كه قبل از انقلاب اسلامى رابطه خيلى نزديك با ايالات متحده داشت و با داشتن مرزهاى طولانى با شوروى موافقت كرد كه پروازهاى جاسوسى با استفاده از هواپيماهاى نيروى هوايى شاهنشاهى از خاك ايران انجام شود. ايران همچنين اجازه داد كه ايستگاههاى زمينى شنود مجهز به سيستم هاى جاسوسى الكترونيكى و رادارى در خاك ايران مستقر شود. در يك عمليات هواپيماها با استفاده از نقاط كور و در ارتفاع پايين وارد خاك شوروى ميشوند براى عكس بردارى از نقاط حساس، در صورتيكه توسط رادارهاى آنها رد يابى ميشدند به هواپيماهاى دور پرواز و ايستگاهاى زمينى فرصت داده ميشد كه با روشن شدن رادارها موقعيت و فركانس عملياتى آنها را شناسايى و ضبط كنند.

در سال ١٩٦٨ دوازده فروند هواپيماى تجسسى RF-5A ساخت شركت Northrop به نيروى هوايى (IIAF) تحويل داده شد. ولى در حقيقت تحويل اين هواپيماها هيچ وقت علنی نشد و حتى شماره سريال آنها هم از ليست توليد شركت Northrop حذف شد كه وانمود شود اين هواپيماها وجود ندارند. علاوه بر آن تا سال ١٩٧١ اين هواپيماها با خلبانان نيروى هوايى آمريكا (USAF) تحت مديريت پروژه Dark Gene پرواز ميكردند٠ بر طبق يك گزارش ٢ فروند از آنها توسط پدافند اتحاد شوروى هدف قرار گرفته و در خاك آن كشور سقوط ميكنند. خلبانان USAF موفق ميشوند به موقع با صندلى نجات از هواپيما خارج شوند و به اسارت گرفته ميشوند. در بازجويى ميگويند كه براى آموزش خلبانان ايرانى پرواز ميكردند و مسير خود را گم كرده اند. بر طبق اين گزارش به آنها اجازه داده ميشود به ايران باز گردند. علاوه بر نقش تجسسى اين ١٢ هواپيما همچنين مجهز به توانايى حمل بمب هسته اى نيز بودند.

هرچند اين هواپيماها موفق به كسب اطلاعات مهمى شدند ولى چون سرعت آنها زير سرعت صوت بود زياد مورد قبول خلبانان واقع نشد و آنها خواستار هواپيماهای قويترى بودند كه بتوانند بسرعت از مهلكه خارج شوند. هواپيماى مافوق صوت فانتوم RF-4 ساخت شركت McDonnell-Douglas (كه بعدها توسط شركت بويينگ خريدارى شد) براى اين ماموريت مناسب تر بود. شاه ايران كه در جريان اطلاعات دريافتى از هواپيماهاى RF-5A قرار داشت خواستار بود كه ايران نقش مهمترى در اين پروژه ها ايفا كند و پيشنهاد كرد كه ايران خود هواپيماهاى RF-4 را خريدارى كند. اين پيشنهاد مورد توافق ايالات متحده قرار گرفت و بنا شد كه ايران اين هواپيماها را خريدارى كند. همچنين موافقت شد كه اين هواپيماها كه حامل دو سرنشين بودند توسط يك خلبان USAF و يك خلبان IIAF به عمليات بپردازند. اين هواپيماها هر كدام ١٢ مليون دلار قيمت گذارى شدند و در سال ١٩٧١ تحويل آنها به نيروى هوايى شاهنشاهى (IIAF) آغاز شد. ابتدا ٦ فروند بدون ليست شماره سريال تحويل داده شد. در نهايت بين ٢٢ تا ٢٦ فروند از هواپيماهاى RF-4 به ايران تحويل داده شد. اين هواپيماهاى تجسسى هم توانايى حمل بمب هستهاى را دارا بودند. از سال ١٩٧١ تا سال ١٩٧٨ اين هواپيماها با سرنشين ايرانى-آمريكايى بطور متوسط ماهى دو بار بر فراز مرزهاى اتحاد شوروى پرواز ميكردند. در صورت سقوط و اسارت آنها قرار بود بگويند كه اين پروازى آموزشى براى خلبان ايرانى بوده و قرار داشتند كه به تمرين ناوبرى (Navigation) بپردازند كه متاسفانه مسير خود را گم كرده و اتفاقى وارد خاك شوروى شده اند. بر طبق گزارش دو فروند از هواپيماهاى RF-4C توسط جنگنده هاى شوروى سقوط ميكنند, يكى در سال ١٩٧٣ و ديگرى در سال ١٩٧٦. جزييات بيشترى در مورد حادثه ١٩٧٣ منتشر شده است.

در ٢٨ نوامبر ١٩٧٣ يك فروند هواپيماى RF-4C متعلق به ايران به خلبانى سرگرد شكوه نيا از IIAF و سرهنگ جان ساندرز USAF در صندلى عقب بر فراز اتحاد شوروى رديابى ميشوند. اين هواپيما بسرعت به طرف مرز ايران تغيير مسير ميدهد و توسط يك MIG-21 شوروى به خلبانى گنادى اليسيف تعقيب ميشود. سرهنگ ساندرز با رها كردن شعله (Flare) سعى ميكند راكت هاى حرارت ياب هواپيماى روسى را گمراه كند و در نهايت تمام ٥٤ عدد Flare را رها ميكند. اليسيف هر دو راكت هوا به هوا را شليك ميكند كه هيچكدام به هدف اصابت نميكند. به اليسيف دستور داده ميشود كه بهر قيمت هواپيماى ايرانى را متوقف كند. او موفق ميشود با ايجاد تصادف با دم هواپيماى ايرانى آنرا از كنترل خارج كند. در اين سانحه گنادى اليسيف كشته ميشود و پس از مرگ بالاترين مدال قهرمانى اتحاد شوروى به او داده ميشود. سرگرد شكوه نيا و سرهنگ ساندرز موفق به خروج اضطرارى ميشوند و با چتر در خاك اتحاد شوروى فرود ميايند و توسط نيروهاى آن به اسارت گرفته ميشوند. هواپيماى آنها با سرعت ما فوق صوت با زمين برخورد ميكند و هر گونه مدرك جاسوسى در اين سقوط از بين ميرود. ساندرز و شكوه نيا در بازجويى ها به تكرار داستان آموزش و گم شدن پرداختند و با نبودن مدارك ديگر اتهام جاسوسى آنها قابل اثبات نبود. چندى بعد اتحاد شوروى اين دو نفر را با يك كارتريج فيلم متعلق به يك ماهواره روسى كه در ايران سقوط كرده بود مبادله كرد و آنها به ايران باز گشتند. بنا به گزارش ها سرگرد شكوه نيا در زمان انقلاب اسلامى ايران را ترك كرد ولى در سال ١٩٨٠ به ايران مراجعت كرد و توسط حكومت جمهورى اسلامى به اعدام محكوم شد.

55888.jpg
به تلافى اين پروازها اتحاد شوروى به نوبه خود اقدام به پروازهاى جاسوسى بر فراز خاك ايران با استفاده از مدرن ترين هواپيماى ناوگان خود (MIG-25) نمود. مدتها ايران تلاش كرد كه با استفاده از هواپيماهاى فانتوم بتواند با اين پروازها درگير شود ولى بدون نتيجه چون ايران هنوز هواپيمايى مشابه در ناوگان خود نداشت. ورود هواپيماهاى (F-14) Tomcat در سال ١٩٧٦ به ناوگان هوايى ايران كه قابليت مقابله با MIG-25 را داشتند باعث شد شوروى به پرواز اين هواپيماها بر فراز خاك ايران خاتمه دهد.

پروژه Ibex در سال ١٩٧٤ با شراكت ايران و آمريكا آغاز شد ولى ايران تمامى هزينه اين پروژه را كه در حدود 500 مليون دلار بود به پيمانكار اصلى آن شركت Rockwell International پرداخت كرد. اين پروژه براى ساختن و عمليات يك سرى ايستگاههاى شنود و رادار هاى زمينى در مرزهاى اتحاد شوروى به اضافه خريد و اداره تعدادى هواپيما مجهز به مدرن ترين قابليت هاى تجسسى بود. طرف ايرانى اين پروژه نيروى هوايى شاهنشاهى (IIAF) و طرف آمريكايى آن سازمان (CIA) و سازمان (NSA) بودند.
٥ ايستگاه زمينى تاسيس شد كه ٣ ايستگاه در شمال ايران كه توسط IIAF و USAF اداره ميشدند و دو ايستگاه ديگر ( يكى در بوشهر و ديگرى در كپ كان) كه توسط CIA اداره ميشد. وظيفه اصلى اين ايستگاهها رصد سيگنال هاى راديويى و telemetry نيروهاى مسلح اتحاد شوروى و بخصوص تشخيص فورى عمليات ويژه اين نيروها, رصد آزمايشهاى موشكى, و دريافت عكس و فيلم با كيفيت بالا أز ماهوارههاى آمريكا در مدار زمين. هواپيماهاى نيروى هوايى آمريكا كه از پايگاهاى آن كشور در آلاسكا و اوكى ناوا پرواز ميكردند بوسيله اين ايستگاهها از وضعيت نيروهاى موشكى شوروى پيغام دريافت ميكردند. اين ايستگاههاى زمينى آنقدر پيشرفته و مدرن بودند كه دريادار استنفيلد ترنر رييس وقت CIA آنها را سامانه اى براى قرن ٢١ توصيف كرد.

بخشى از نيروى هوايى شاهنشاهى تحت مديريت پروژه Ibex قرار گرفتند و وظيفه آن پوشش هوايى براى اين ٥ ايستگاه بود. اين ايستگاهها بوسيله سيم خاردار و مين گذارى محافظت ميشدند و در صورت ورود غير مجاز امكان انهدام آنها وجود داشت.

در روز ٢٨ آگست ١٩٧٦ در تهران سه كارمند آمريكايى شركت Rockwell International كه روى پروژه Ibex كار ميكردند توسط يك گروه مسلح ترور شدند. به گزارش روزنامه ها در تهران اين گروه متعلق به يك سازمان تروريست اسلامى بودند ولى چند روز بعد شاه به سفير آمريكا گفت كه روسها پشت اين ماجرا بوده اند.

گزارشهاى متفاوتى راجع به ناوگان هوايى پروژه Ibex منتشر شده ولى بطور مسلم اين ناوگان شامل يك هواپيماى بويينگ٧٠٧ و چهار هواپيماى C-130H ساخت شركت لاكهيد كه در نيروى هوايى "خفاش" ناميده ميشدند. اين هواپيماها در شركت E-Systems در تگزاس به سيستم هاى خيلى پيشرفته تجسس الكترونيكى مجهز شدند. اين سيستم ها كه در داخل بدنه, زير بدنه, و زير بال جا سازى شدند شامل سيستم هاى عكس بردارى از ارتفاع بالا, رديابى و كشف سيگنال هاى الكترونيكى, و دستگاه ها براى رصد و ظبط سيگنال هاى راديويى و رادارى.

گزارشها حاكى از اينست كه در وقوع انقلاب اسلامى اين پروژه بسرعت متوقف شد و ايستگاه هاى زمينى كاملا نابود شدند و پرسنل آنها تخليه شدند. اين گزارش در مورد هواپيماهاى اين پروژه اظهار بى اطلاعى ميكند ولى نويسنده اطلاع دارد كه دو فروند از خفاش ها در ايران باقى ماندند و در خدمت نيروى هوايى جمهورى اسلامى (IRIAF) قرار گرفتند. اين دو هواپيما در جنگ ايران و عراق رل بسيار مهمى در رصد و رديابى هواپيماهاى نفوذى عراقى داشتند و تا اندازهاى كمبود رادارهاى زمينى را كه در جنگ بمباران شده بود جبران كردند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy