تحلیل سایت نقطه
به کدام سمت پیش میرویم؟ فردای کشورمان چگونه است؟ شرایط ایران با ادامهی اقدامات جنجالی و فشارهای اقتصادی از سوی آمریکا چگونه خواهد شد/بود؟ همچنان اینگونه پرسشها را در پیش رو داریم. اما یک چیز را نباید نادیده گرفت و آن اینکه در این میان، دولت روحانی و اصولگراها تا تکمیل سیاستهای «موذیانه» خود پافشاری خواهند کرد. حتی جنگ هم مانع مذاکرات نیست.
بدترین دولت بعد از انقلاب
۱ - دولت روحانی بسیار بدتر از دو دولت قبل از خود عمل کرده است. در همهی زمینهها حسن روحانی تمثیل واقعی از یک رییس جمهور سازشکار با بیت رهبری و اصولگراها بوده است. تنها «دستاورد» دولت روحانی برای مردم، برجام بود که ثروت حاصل از آن در پشت سدهایی دور از سفرهی مردم انباشت شد. سپس، با کج شدن راه آن ثروت از رودخانهی مردم و سرازیر شدن آن به سوی سپاه پاسداران و اهداف استراتژیک این ارگان، هم شاهد افزایش آشکار فاصلهی طبقاتی و هم منزوی شدن کشورمان درون یک اردوی سیاسی متوهم شدیم.
۲ - دولت روحانی در زمینهی حقوق بشر نیز بسیار بد عمل کرده است. پروندهی فعالین محیط زیست که گروهی انسان آگاه، وطندوست و بیگناه هستند، از لکههای سیاه دوران دولت روحانی است. توهم و ترس سپاه پاسداران و بخش امنیتی این ارگان به ماجرای بزرگ دامن زد و سپس پس از بیآبرو شدن و افتضاح سیاسی که ببار آمد، اکنون لجاجت را پیشه ساخته و همچنان این عزیزان و بستگانشان را آزار میدهند.
۳ - مقابله برای کنترل ستیز زنان و مردم با حجاب اجباری نیز از مشمئز کنندهترین دستاوردهای دولت روحانی است. در دوران این دولت، مخالفتها با حجاب اجباری در ابعادی وسیع و تازه زاده شدند. شجاعت و ایستادگی زنان کشورمان برای این درد دیرینه بسیار قابل ستایش است. کار تا جایی بالا گرفت که علی مطهری جنبید و پیشنهاد «رفراندوم» برای این امر داد!! اما دولت روحانی بسیار ساکت ماند. نه تنها حمایتی از این گروه بزرگ انسانی در کشور نکرد، (وعدههای انتخاباتیاش بخورد توی سرش و پیشکش «زیباکلام»های «خوشباور»)، بلکه امکانات و ساز و کارهای ناجوانمردانهای را در دوران او از سوی نیروهای کنترل حجاب دیدیم.
۴ - در دوران دولت روحانی، شبکههای اجتماعی فارسی زبانان داخل کشور به ماتریکس (رَحِم) تازهای راه یافتند و بسیار فعال شدند. هرگز در دورانهای قبلی تا این حد با استقبال مردم از مسائل سیاسی در شبکههای اجتماعی روبرو نبودیم. در برونمرز نیز شبکههای اجتماعی بسیار خوب از صدای مردم آزادهی درون کشور حمایت و طرفداری نمودند. بازتاب مسائل در شبکههای اجتماعی نشان داد که سطح آگاهی سیاسی در ایران بالاتر از همیشه، در دوران پس از انقلاب است. زباننفهمهای اصولگرا و جزمیها بسیار تلاش کردند بساط شبکههای اجتماعی را برچینند، اما نتوانستند. دلیل این امر روح «آزادیخواهی» دولت روحانی نبود، بلکه طناب ارتباطات بینالمللی و شرایط اقتصادی کشور بود که گلوی آنها را، در جلوی مستهای عربدهكش مخالف آزادی، میفشرد. با اینحال دولت روحانی ابدا حرف مردم را جدی نمیگیرد.
۵ - شرایط هنرمندان نیز در این دوران بدتر از گذشته شد. با آنها بدرفتاری شد و در شبکههای اجتماعی آنها را تهدید و سپس توبیخ کردند. به هنرمندان نشان دادند که اگر آنها بخواهند به میدان بیابند و به دفاع از حقوق مردم بپردازند، بسرعت دچار دردسرهای زیادی خواهند شد. با کمال رضایت روحانی و دولت، دست نیروهای سرکوب برای خاموش ساختن و «سخیف» ساختن هنرمندان باز است.
۶ - از نعمات دولت روحانی بود که، آقازادهها یا طفیلیهای ثروتهای بادآورده، زبان به هرزهدرایی و یاوهسرایی گشودند. با کمال وقاحت و در حد سلیطهگی و هرزچانگی دربارهی شرایط سخت طبقهی محروم و نادار کشورمان جفنگ گفتند و نوشتند و از بیحرمتی در حق کرامت انسان ایرانی کم نگذاشتند. هرگز آن رهبر اول انقلاب به زیر خاک خفته، فکر نمیکرد این روزگار حکومت کوخنشینان باد؛ رانت و دزدی و تبعیض و احتکار و فساد و اختلاص، افتخارهای «استعدادهای اقتصادی» کشور باشند.
۷ - دولت روحانی با شرایط مناسبتر از هر دولت دیگر بعد از انقلاب، پس از برجام، میتوانست بسرعت برای توسعهی روابط سالم و بدور از ارعاب و تهدید برای کشورهای منطقه عمل نماید. اما چه کرد؟ به بهانهی بروز داعش، به مجنونهای جنگی و ستیزهجویی چون قاسم سلیمانی میدان کامل داد تا تلاطمهای روان خونخوار و خرافاتی خود را به بیابانها و شهرهای جنگزدهی چندین کشور مسلمان رها سازند.
۸ - توسعهی پروژهای موشکسازی سپاه پاسداران در دوران روحانی بسی وقیحانهتر به دولتهای اسراییل و منطقه دندان نشان دادند. آنقدر اینکار را بیپرنسیپ و بدون استانداردهای جهانی انجام دادند که حتی همپیمانان غربستیزشان، چون روسیه هم، چشمها را بر روی این اقدامات بستند.
۹ - روابط ایران و روسیه در دوران حسن روحانی به اوج بهبود خود و به عمق زیان برای مردم ایران رسیدند. روسیه که هرگز گمان نمیکرد تا این حد آیتاللهها تابع و مخلص باشند، از این میان بسیار بهره جست. در جهت دادن وجههی قانونی به سیاستهای خود در سوریه از ایران بهترین استفاده را برد. سپس «سربازان» ایرانی را در اختیار بمبافکنها و حملات اسراییل قرار داد. منافع مادی بسیاری از کشور ما داشت و برای هر دستی که از ایران گرفت میلیاردها دلار باج خواست.
۱۰ - در دوران روحانی کمکهای مالی ایران به حزبالله لبنان، نیروهای شیعی عراق و یمن به اوج خود رسید. ثروت یکی از سدهای برجام نیز بسوی این مزدوران روان گشت و جان یافتند. این حرمین شریفه و زوارشان چه صفایی که با حق مردم حاشیهنشین ایران ننمودند.
۱۱ - اما مزدوران دهها هزار نفری حشدالشعبی تنها خوشگذرانهای دوران حسن روحانی نبودند. نایاکیها از اینها هم بیشتر صفا کردند. ببینید رونق اصلاحطلبها و همپیمانان استراتژیک جمهوری اسلامی در لابی سازی، برگزاری سفرهها و مراسم مذهبی، شرکت پر رنگ در رسانههای دولتی خارج از کشور، رفت و آمد و پرسههای نمایندههای ملایان در اروپا و آمریکا و حتی در راهروهای وزارت خارجهی آمریکا چقدر رنگارنگ است و قند دل آیتاللهها و سپاهیان را آب میکند.
۱۲ - فشار بر دگراندیشان و فعالان سیاسی و کنشگران اجتماعی و حتی فرهنگی، سانسور بر رسانهها، یکسویه تبلیغ نمودن صدا و سیما، تصویه حساب با مجریان محبوب مردم، فساد در شبکههای ورزش و بویژه فوتبال کشور در دوران شبکهی اجرایی دولت روحانی بی سابقه هستند. حتی اگر بر این باور باشیم که بازتاب مسائل در دوران این دولت شفافتر است نیز، باز هم بیلیاقتی و کاهلی دولت روحانی در برخورد با این مسائل، چشمگیر است.
۱۳ - جمهوری اسلامی سالها بود که دست به اقدامات تروریستی در برونمرز نمیزد. در طول سه سال گذشته با چندین مورد اقدامات و برنامهریزیهای حذف و ترور مخالفین جمهوری اسلامی در خارج از کشور روبرو بودهایم. دولت روحانی بهانههایی برای این اعمال دارد و از جمله حملهی نیروهای «داعش» به مجلس و حملهی مسلحانه به رژه نظامیان و مردم در جنوب کشور را میتواند توجیههای خود برای اقدامات تروریستی دولتی بداند، اما زهی خیال باطل که این دولت تعامل و امید، راه امید را از همه طرف بسته است.
۱۴ - حجم و ابعاد اعتراضات صنفی از سوی کارگران و کارمندان کشور در دو سال اخیر بیسابقه بوده است. شدت سرکوب و بیتوجهی به این خواستها نیز بینظیر بوده است. فعالین و سخنگویان کارگران کشور در بدترین شکل ممکن در جهان ما، دستگیر، زندانی و شکنجه شده و میشوند. نه تنها در حق کارگران و حقوقبگیران، که همچنان بیدادگاه جمهوری اسلامی با نام و سر تیتر «دادگستری» کاملا در اختیار قضات بیرحم و ناصالح گرفتار است و مردم از این بیداد، زیر رنج فراوان، امداد میطلبند.
۱۵ - تمام ساز و کارهایی که در سالهای اخیر به خواست، تلاش شجاعانه و پایمردی مردم ایران برای بارور ساختن نهال دموکراسی ممکن و مهیا گشتند، که اندک نیز بودند، امروز به عینه شاهد نابودی آنها هستیم. دولت روحانی کاملا راه را برای دولت بعدی که یک دولت افراطی و ضد منافع ملی ایران است، هموار کرده و میکند. دولت روحانی در سرکوب تظاهرات مردم در دیماه ۹۶ با هزینهی بسیار کمتر از هزینهای که دولت احمدینژاد آفرید، از پس مشکل بر آمد.
پس، دولت روحانی در مقابله و نحیف ساختن مبارزات مردم ما برای دستیابی به دموکراسی، موفقترین دولت پس از انقلاب؛ بدترین دولت پس از انقلاب است! هیچ دولتی با این حجم مخالفت از سوی مردم، طغیان فشار مشکلات اقتصادی بر ملت، همسویی طیفهای صنفی و فرهنگی با اعتراضات مردم و گستردگی شبکههای اجتماعی، روبرو نبوده است. اینک، این دولت، با این میدان پربار برای دستگاه سرکوب، ممتاز در اطاعت از بیت رهبری، نمونه در حیف و میل ثروت ملت بسود سپاه پاسداران، بیرمق کنندهی «اصلاحطلبان مردمی»، دارای نشان افتخار دیپلماسی با دول غرب و به کام انقلابیون، ملبس به بلندگوی شعارهای عمرانی و آزادیخواهی و مست از به خاک کشاندن مبارزات، دارد به چه سمتی میرود؟ بنبست؟ از دید حسن روحانی ابدا بنبستی در کار نیست، که همه گشایش است.
چه خواهند کرد؟
الف) سناریوی اول و محتمل این است که مذاکرات بین آمریکا و جمهوری اسلامی سر بشکافد و ادامه یابد. کاهش یافتن تحریمها و جلوگیری از خرج سرمایههای میلیاردی جمهوری اسلامی در منطقه، روزنهی امیدی را برای اقتصاد داخل کشور فراهم میکند. بسطی در نوع برخورد با سرمایهگذاری داخلی و بخش تولیدی خصوصی کشور میتواند راهکار تجاری برای منافع طبقهی مرفه کشور باشد. اما این بسط، قبضی را هم در پی دارد. پیامدهای جاری و شواهد همه نشان از این دارد که در طول سالهای آخر دولت روحانی، از چند زاویه، برخوردهای سیاسی سنگین با مخالفین، در ایران شدت خواهند یافت:
۱) دولت و امنیتیها بدون توجه به بازتاب اخبار و بدون تمکین و اقرار به اعتراضات مردم، سرکوب نیروهای مبارز و دگراندیش را بشدت ادامه خواهند داد. از دید رژیم ایران، در شرایط فعلی که جهان نیز همصدا با دولت آمریکا، از جمهوری اسلامی دو چیز بیشتر نمیخواهد که عبارت از متوقف ساختن تولید موشکهای دوربرد و بیرون کشیدن سرمایهها و نفوذ جمهوری اسلامی از منطقه هستند، پس، اکنون بهترین زمان برای فنا ساختن نتایج مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران است: گیر و دار حل مناقشات «لفظی» و «مالی» با آمریکا.
۲) بازی ساختگی و نمایشی «مجادلات» سیاسی بین اصلاحطلبان و اصولگراها با پیروزی و فتح کامل اصولگراها برای همیشه از صحنه سیاسی ایران پاک میگردد. سکهی قدرت با تک شکل، در دو رو ضرب میخورد تا دیگر هوای تحول و امید در ملت باقی نماند. طبعا چون برای «بار دوم» از گرداب کنکاشها با آمریکا بیرون جستهاند؛ سمبهی محکمتری را در زمینه سیاست داخلی نشان خواهند داد؛ حتی اگر انبساطهای مردمفریبانهای (اقتصادی و اجتماعی) را به جلوه آورند اما تثبیت هویت خود را دیگر با «المثنی» لازم نمیدانند.
۳) شعار «فدرالیته» کردن سیستم ادارهی کشور شعار انتخاباتی بعدی خواهد بود. با این شعار، همچنان، مردم ساکن اطراف ایران و مناطق محروم را به پای صندوقهای رای خواهند کشاند. همانگونه که با «اصلاحات» سالها - ۲۴ سال - کشور را در نخوت و کسالت سیاسی نگاه داشتند، اینبار نیز با این توجیه که جاانداختن سیستم فدرال در کشور کاری آسان نیست و با انتخاب و انتصاب مهرههای خودی، اوضاع سیاسی را به نفع خود اداره خواهند کرد.
۴) بخشهایی و شهرهایی از ایران از جمله قم و مشهد و استان خراسان را با برنامههای عمرانی ویژه، به سرعت، پایگاهی برای اسکان آیتاللهها، حاکمین و منتفعین از حکومت و طرفداران عقیدتی خواهند شد. این نگاه لجستیکی رژیم به مناطق ایران، جهت آمادگی بیشتر در مقابله با ناملایمات و خیزشهای مردمی آینده خواهد بود. این استراتژی، کشور را بسوی یک درهی بدون خروج خواهد برد. فقر از یکسو و مشکلات محیط زیستی از سوی دیگر ایران را دارای دو خواستگاه نیازهای اجتماعی خواهد کرد: نیازهایی مبتنی بر خواستهای حداقل شهروندان محروم و نیازهایی که طبقهی مرفه را راضی نگاه دارد.
۵) اگر فشار از سوی مردم سنگین باشد احتمال دارد تن به حذف فرمالیته بخشی از اختیارات «شورای نگهبان» و امثالهم را، و در راستای این تظاهر، که بسوی خواست مردم متمایل شدهاند، بدهند. رژیم چندان هم نگران انتخابات آتی نیست. بهانهای چون تاثیرات اجتماعی تحریمها را برای توجیه کاهش تعداد رای دهندگان خواهد تراشید.
۶) راههای توسعه و صدور انقلاب و زرع تخمهای نفاق در بین مسلمانان را پس از یک دورهی آرامش، با محتوی تازهای دوباره از سر خواهند گرفت. البته اگر این یکی را فراموش کنند، بدون مشکلات، کنترل داخل را در اختیار خواهند داشت.
ب) سناریوی دیگر، درگیری نظامی با آمریکا، اسراییل و یا هردو آنها است. اینکه این درگیری محدود و موضعی است تقریبا بر همه آشکار شده است. دونالد ترامپ خواهان جنگ بزرگ و گسترده نیست. جمهوری اسلامی هم خواهان جنگ نیست و توان یک جنگ بزرگ را ندارد. اما این درگیری احتمالی نیز، هیچ دلیل قطعیی را در خود آبستن نیست که طرفین نتوانند بر سر «میز مذاکره و صلح» بنشینند، بویژه که، جمهوری اسلامی دعاگوی سیاستهای دموکراتهای آمریکا است که در راهند.
سکوت مردم قابل درک است
سناریوی دیگری که از وقوع آن هیچ کس نمیتواند جلوگیری کند، و حتی دولتهای خارجی و منطقه برای رویارویی با آن ابزار و توانی ندارند، قیامهای مردمی است. قیام میلیونی حاشیهنشینان، زنان، مردان، پدران، مادران و همه آنهاییکه از ظلم این حکومت مذهبی مستبد خواهان صبحی روشن برای فردای خود هستند.
با اینکه دونالد ترامپ و سخنگویهای دولت او در اوائل مناقشات دولت ترامپ با جمهوری اسلامی، تاکید زیادی بر حمایت از اعتراضات مردم داشتند، اما آرام آرام این سخنان فراموش شد. دلایل فرونشستن کامنتهای سیاسی از ایندست، بسیار هستند؛ داخلی و خارجی. رژیم در کنترل اعتراضات مردمی و بحران اقتصادی، زمینههای آرام نگاه داشتن کشور را گویی در دست دارد. اما، می دانیم که هرگز خواب راحتی را هم از بیم قیام مردمی ندارد.
مردم در سختی بسر میبرند. در امید به فرجی که آنها را از دست این رژیم و چند میلیون هوادار و انقلابی نجات بخشد. بسیار می شنویم: «عمر این رژیم بسر آمده است». این گزاره تهی از واقعیت نیست و بلکه بسیار هم بر روی تحلیلهای محکمی ساخته شده است. ولی این بدیل هم دور از چشم انداز نباید باشد که؛ شکستن شیشهی عمر این رژیم بدست چه کسی، برای فردای ایران، بهترین است؟
همچنان، با اینکه کابوسهای سختیها و رنجهای ملت ایران، از هیچکس دور نمیگردد، اما آن قهرمانی که شیشهی عمر این دیو سیاه را بر زمین میکوبد باید مردم باشند. بهترین گزینه آن است که مردم باشند. آری: مردم هنوز شبها در خیابانها و رستورانها و تفریحگاهها دیده میشوند. میخرند و میفروشند. نفرین میگویند و لعنت می فرستند. میخندند و میگریند. از خدایشان طلب پرواز فرشتهی رهایی را دارند. عروسی میگیرند و عزاداری میکنند. ولی همهی اینها، خود، از خوشاقبالی است: مردمی که هیچ نداشته باشند، و «بیشتر» از خود را هم نبینند، آنگاه چیزی هم برای افزون خواستن ندارند.
مردم ایران باید هوشیار باشند و همهی سناریوهای ممکن از سوی جمهوری اسلامی را بسنجند. اپوزیسیون برونمرز تا هنوز وقت دارد باید وارد فاز حمایت «تشکیلاتی» از مبارزات داخل شود. تنها، قیام مردم ایران تمامی سناریوهای رژیم را خواهد سوزاند.