کامیار بهرنگ - دبیر ارشد خبر، تلویزیون ایران اینترنشنال
ایندیپندنت فارسی - روند نزولی بهای ارز در بازار ایران وارد فاز جدیدی شده است. بر خلاف دورانی که روند صعودی این بها شیبی غیرمعمول داشت اما حالا هر نهادی میخواهد کاهش آنرا را حاصل سیاستهای خود معرفی کند. اما سیاستهای به طور مشخص بانک مرکزی جمهوری اسلامی با اما و اگرهای جدی در این مورد روبروست.
به این مهم بایستی توجه داشت که قیمت دلار در هفتههای گذشته با روندی عمدتا کاهشی روبرو بود؛ این روند کاهشی حاصل پیشبینی رشد تولید در اقتصادهای بزرگ دنیا حاصل از «جنگ تعرفهها» میان آمریکا و چین است. هرچند دونالد ترامپ تلاش کرد که آتش بسی (هرچند موقت) میان دو کشور اعلام کند، اما اقتصاد با حرف پیش نمیرود.
به ایران نگاه کنیم؛ اولین تراکنش سامانه حمایت از مبادلات تجاری (اینستکس) اجرایی شد اما هیچ گزارشی از میزان جابجایی و مبدا و مقصد آن منتشر نشد. همین خبر کافی بود که بازار ارز ایران را با یک آرامش نسبی همراه کند و با یک دورنمای روشن به سمت کاهش قیمت ارز حرکت کند. هرچند که با توجه به اختلافات میان ایران و بریتانیا و تشدید تنشها در خلیج فارس، پیشبینی میشود این سامانه دستکم در کوتاه مدت نتواند انتقالات قابل توجهی را پوشش دهد.
اما اگر از زمینههای خارجی دلایل کاهش قیمت ارز فاصله بگیریم به یقین موضوع افزایش میزان تورم صعودی (و غیرقابل مهار) در ایران را باید در نظر داشت. هر روز ارزش ریال نسبت به ارزهای غیرایرانی و طلا کاهش مییابد. به همین دلیل در چنین شرایطیست که هرکس که میتواند برای حفاظت از داراییهای خود ریال را تبدیل به کالاهایی همچون ارز خارجی و طلا کند. در مورد ارزهای خارجی اما مساله اینجاست که تا چه حد مراودات جهانی اقتصاد ایران با پیشرفت همراه باشد. در چنین شرایطی است که با روشن شدن نوع رابطه ایران با کشورهای جهان، که بخش بزرگی از مبادلات بر اساس نفت-کالا یا با ارزهای غیر دلاری تعریف میشود و جابجایی ارزی در جریان نیست، ارز میخواهد خود را به روند گردشی بازار برگرداند. همین موضوع موجبات کاهش قیمت ارز را فراهم کرده است.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
مشکل اصلی کجاست؟
در ایران چیزی به عنوان بازار ارز تعریف علمی ندارد. شاید همانطور که محمدرضا رحیمی، معاون اول محمود احمدی نژاد گفته بود یک فرد با توجه به تمام خلاءهای قانونی و البته رانتی میتواند قیمت ارز را تعیین کند. در بازاری که «بازار در شرایط متعارف» (Arm's Length Market) نیست، عرضه کننده اصلی ارز به بازار دولت است و سوی دیگر سکه هم این است که همان دولت با امنیتی کردن و سیاستگذاریهای عمدتا غیراقتصادی بر روند خرید تاثیرگذار است. در نتیجه در چنین بازاری نمیتوان برای قیمت گذاری ارز روندی معمول تعریف کرد. بنابراین ما نمیتوانیم یک بازار واقعی ارز در ایران تعریف کنیم و در بهترین حالت این بانک مرکزی ایران است که قیمتگذاری ارز را از طریق دخالتهای خود در بازار ادامه میدهد. البته باید گفت در سالهای گذشته با وجود برخی خلاءهای قانونی و گاه استفادههای رانتی از قدرت، این روند با تغییرات جدی روبرو شده است، که همانطور که پیشتر اشاره شد در این موارد سیاستگذاری از دست بانک مرکزی خارج میشود و دولت با ابزارهای قهری و امنیتی خود به دنبال کنترل بازار میرود.
این روند تا کجا به پیش خواهد رفت؟
بر اساس برخی برآوردهای غیردولتی نزدیک به ۳۰ میلیارد دلار (و دیگر ارزهای خارجی) در دست شهروندان ایرانیست. رقمی بزرگ که به هیچ شکل در روند تولیدی و مبادلات تجاری ایران نقشی بازی نمیکنند. با کاهش شدید درآمدهای ارزی دولت این حجم از ارز موجود در دست ایرانیان میتواند راهگشای بسیاری از مشکلات باشد. بنابراین دولت نیز با ایجاد این جو روانی که هر روز بهای ارز میتواند کمتر هم بشود به دنبال کشاندن ارزهای مردم از خانه به بازار (و در واقع در دستان خود دولت) است. باید به این موضوع توجه داشت که تحریمهای نفتی آمریکا علیه برنامه اتمی و موشکی ایران هر روز شدیدتر میشود و مشتریان بیشتری بازار نفت ایران را رها میکنند. به همین منوال باید گفت که دولت مطالبات نفتی خود را که در ماههای گذشته به شکلی دریافت میکرد حالا کمتر و کمتر میشود و هر روز بیشتر از گذشته به این ۳۰ میلیارد که یک غول خفته اقتصادی است زیر بالشهای ایرانیان است نیازمند است.
آیا عوامل کاهشی به همان شکل عوامل افزایش بودند؟
با رصد سیاستهای بانک مرکزی به نوعی باید گفت ما شاهد یک بیسیاستی هستیم. اما در مجموع عوامل تاثیرگذار را باید در نظر داشت. همزمان با تشدید تحریمها و کاهش مبادلات تجاری، بانک مرکزی نه بر مبنای افزایش عرضه ارز، بلکه به سوی کاهش تقاضا رفت و به این شکل بازار را به سمت تعادل میبرد. نزدیک کردن میزان ارز بازار آزاد با ارز ارائه شده در نظام یکپارچه معاملات ارزی (ارز نیمایی) میتواند صادر کننده را نیز قانع کند تا ارز حاصل را نه در بازار آزاد، بلکه در بازار نیمایی ارائه کند. به این شکل ارز رانتی از بازار فاصله میگیرد و میتواند همزمان با کاهش تقاضای کاذب به کنترل قیمتها کمک کند.
اما به این موضوع باید توجه داشت که قیمتها در بازار ایران تابعی مشخص از بازار ارز نیمایی است. به این معنی کاهش قیمت ارز در بازار آزاد نمیتواند تاثیری قابل توجه در کاهش قیمتها در بازار داشته باشد. به این موضوع افزایش قیمت در بازار نیمایی را باید در نظر داشت که همین عامل میتواند در ۶ ماه آینده موجبات ایجاد یک روند افزایشی دیگر در بازار ایران را به همراه داشته باشد. با این حساب شاید بتوان در ماههای آینده منتظر همگرایی نزدیک بازار ارز آزاد و ارز نیمایی بود. سیاست دولتی که میخواهد ارزهای خانگی را به حساب خزانه خود بازگرداند. این یعنی سود آنهایی که با رانت توانستند در زمان مناسب ارزهای ۴ هزار تومانی بخرند و ضرر برای مردم عادی که از ترس ریال خود را به ارزهای ۱۵ هزارتومانی تبدیل کردند.