Thursday, Sep 19, 2019

صفحه نخست » بیداری ها و بیقراری ها (۳۵)،علی میرفطروس

Ali_Mirfetrous.jpgاشاره:

«بیداری ها و بیقراری ها»نوشته هائی است«خطی به دلتنگی» که می خواست نوعی«یادداشت های روزانه» باشد،دریغا که-گاه-از«خواستن»تا«توانستن»،فاصله بسیاراست.

درسالهای مهاجرت نامه های فراوانی به دوستانم نوشته ام که متضمن بسیاری ازدیده ها ودیدگاه های نگارنده است.دریغا که بسیاری ازآنها در دسترسم نیست هرچند رونوشتِ موجود برخی ازآن نامه ها می تواندبه غنای این یادداشت ها بیفزاید.

«بیداری هاوبیقراری ها»تأمّلات کوتاه و گذرائی است بر پاره ای از مسائل فرهنگی،تاریخی و سیاسی: دغدغه ها و دریغ هائی درشبانه های غربتِ تبعیدکه بخاطرخصلت خصوصیِ خود،گاه،روشن و رام و آرام؛ وگاه،آمیخته به گلایه و آزردگی وانتقاداست،شایدسخنِ « »(ناصرخسرو قبادیانی) -بعدازهزارسال-هنوزنیز سرشت وسرنوشت مارا رقم می زنَد.

این یادداشت های پراکنده،حاصل پراکندگی های جان وُ شوریدگی های ذهن وُ زبان است،«حسبِ حالی» درگذارِزمان که باتصرّفی درشعرحافظ می توان گفت:

حسبِ ‌حالی بنوشتیم وُ شد ایّامی چند

محرمی کو؟که فرستم به تو پیغامی چند

***

داستانِ کلیدر؛صدای انقراض ایلات

7آبان ماه 1377/ 29 اکتبر1998

مهدی جان من*

مدتی است که می خواهم برایت بنویسم امّااین زندگی پُروصله و پینه،امانِ نوشتن را ازمن سلب کرده است.تو به خوبی می دانی که من وما دیگردرسن وسالی نیستیم که بخواهیم یا بتوانیم پُرتوش وتوان دراین تیغ زارِزندگی بدَوَیم وبه علایق فردی خویش پاسخ دهیم.دریک کلام،به طوراسارت باری «مشروط به شرایط» هستیم.بااینحال،عمیقاً آرزومی کنم که«انتهای سرنوشت اینجا نباشد»...

همانطورکه نوشتم،من هیچگونه تجربه وصلاحیّتی درکارقصّه و رُمان ندارم.علایق اساسی من-چنانکه می دانی-تاریخ وشعر است ولذا درحوزۀ داستان بایدبگویم که من ازمنظرِتاریخ به قصه نویسیِ امروزنگاه می کنم.

من که تاریخ ایران را« تاریخ ایل ها»دانسته ام،تأثیرایل ها و قبایل برفرهنگ وادبیّات واخلاقیّات ما را بسیاراساسی می دانم وخصوصاًمعتقدم که ادبیّات داستانی ماتااین اواخر-عموماً-تحت تأثیرِ فرهنگ ومناسباتِ ایلی-روستائی بوده وازمسائل شهروشهرنشینی-که بسترجامعۀ مدنی است- دور بوده است، نمونه اش:داستان های محموددولت آبادی،ساعدی،علی اشرف درویشیان،نسیم خاکسار،صمدبهرنگی، جلال آل احمد و...

به عبارت دیگر،ادبیّاتِ داستانی ما بازتابِ مناسبات شهر وشهرنشنیی نبود بلکه -به طورِآشکاری- ضدتجدّد بود...بگذارنظراتم را با بزرگ ترین و معروف ترین رُمان سال های اخیرِایران،یعنی رُمان «کلیدر» دقیق تربگویم:

من خودم دو-سه بار این رُمان ده جلدی را مطالعه کرده ام(البته هرباراززاویۀ خاصی).با اینکه کلیدر از نظرغنای واژگان وتصویرسازی وشخصیّت پردازی کم نظیر-یابی نظیر-است،بااینحال،به نظرِمن کلیدر یک رُمان ضدِّ تاریخی است.به این معنا که قهرمانان داستان(گُل محمدوخان عمو)درراستای مناسبات نوین اجتماعی نیستند،بلکه ایلیاتی های راهزنی هستند که برضد مناسبات جدیداجتماعی و علیه استقرارقوانین مدنی و نهادهای شهری(ژاندارمری،شهرداری و...)برای احیا یا ادامۀ مناسبات ایلی-قبیله ای مبارزه می کنند؛به یاد بیاورکه آغازِ داستان کلیدر باکشتنِ یک ژاندارم(یعنی،عاملِ استقرارقانون ونظم نوین اجتماعی)و پنهان کردن پوتین های او درخانوادۀ «گُل محمد»آغازمی شود.

درکلیدر،دولت آبادی فاصلۀ بین خودوقهرمانان اصلی داستانش را ازیاد می برَدوباآنان همدل و همراه می شودبدون آنکه ازخودبپرسدکه:گُل محمد وخان عمو برای استقرار چه جامعه و یا کدام مناسبات اجتماعی مبارزه می کنند؟

ازاین گذشته،حضور«ستّار»(که گویا ازفراریان فرقۀ دموکرات آذربایجان است)وخصوصاً«فلاش بک»های دولت آبادی دریادآوری حملۀ ارتشِ ایران برای نجات آذربایجان(21آذر 1324) بسیار جانبدارانه- وحتّی غیرواقعی واغراق آمیز-است وجنبۀ سیاسی-ایدئولوژیکِ داستان را پُررنگ تر می کند...درواقع،کلیدر،صدای انقراض ایلات درتاریخ معاصرایران است.

___________

*به مهدی اخوان لنگرودی

یک وطن داریم مانندِ...

14شهریور۱۳90/5سپتامبر۲۰11

خبرهائی که ازایران می رسند بسیارغم انگیزوهولناک اند.کشوری که روزی قراربودبه«ژاپن دوم»تبدیل شود،اینک درآستانۀ فروپاشی و تبدیل شدن به «اوگاندا»یا«بنگلادش»است.

صادق هدایت روزگاری زمزمه می کرد:

یک وطن داریم مانند خلا

ما درآن همچون حسین درکربلا

حالا حکایت ما با حضراتی است که با سرکوب،فریب،فساد واختلاس های حیرت انگیز،میهن ما را به«خلا»و«کربلا»بدَل کرده اند...به یاد روایت محمدبن ابراهیمِ خصیبی می افتم که درذکرحال و روزِمردم کرمان پس از حمله و استیلای مهاجمانِ غُز نوشت:

-«مُشتی رعيّتِ بيچاره در تاريکی شب،مُشت می زدند و به تحمّل و احتیال به انتظارِفَرَج،روزی به شب می بردند».

شاهرخ مسکوب می گفت:«بیشترِ وقایع و شخصیّت های واقعۀ کربلا از شاهنامۀ فردوسی کُپی برداری شده است.این مسئله نشان می دهدکه بعدازاسلام چگونه بسیاری از اسطوره های تاریخی ما وارد اسلام و خصوصاً باورهای شیعی شده است».

سخنِ مسکوب درست است و می تواند موضوع پژوهش های تازه ای باشد.متاسفانه دراین سال ها بیشترِشاهنامه شناسانِ ما چنان غرقِ در«نسخه بَدل ها»شده اندکه ازپیام اصلیِ فردوسی دورمانده اند.

برخلاف هدایت،من به سرشت وسرنوشت این ملّت چندان بدبین یا ناامیدنیستم،بلکه معتقدم که ازمیانِ این خون و خاکستر،ایران نوینی برخواهدخاست؛رهاشده از گرد وغبارهای قرون وسطی...ملّتی که-بارها- درهجوم های ویرانگرِ تازی ها و تاتارها و تیمورها توانسته خود را حفظ کند،این بار نیزسر بلندخواهدکرد و...ولی آیا ظهورِاین«ایران نوین»به زمان وُزمانۀ ما «وصلت»خواهد داد؟

پاسخ این است:آری! به این شرط که رهبران سیاسی و روشنفکران ما -بافروتنی و تواضع - بر گذشتۀ پُراشتباهِ خود بنگرند و ازگذشته بیاموزند،نه آنکه با مغالطه وُشعبده-باز-بساطِ ترور و سرکوبِ اندیشه را«احیا»کنند تا در«یک کلمه» فاتحۀ تاریخ معاصرایران را بخوانند وبه قول شیخ نجم الدین رازی:

-«به جَلدی و زبان آوری حق را باطل کنند و باطل را در کسوتِ حق فرانمایند».

پیل و پَشه!

(حکایت ابوسعیدابوالخیروابوالقاسم قُشیری)

8آبان 1391/29اکتبر2012

به دوست فرزانه ام،دکترم.ر گفته بودم :«اگرسنگر و سایه سارِعرفان و ادبیّات ما نمی بود چگونه می شد دربرابرِ رذالتِ گستردۀ دلقکان و دَغلکاران ومشاطه نویسانِ گزافه گو پایدارماند؟».

این روزها-باز-کتاب ارجمند«اسرارالتوحیدِ»ابوسعیدابوالخیر را می خوانم.به نظرمن عرفانِ ایرانی و تصوّف اسلامی دارای تفاوت های اساسی است که متآسفانه کمتر موردتوجۀ پژوهشگران ما بوده است.این تفاوت ها درطول تاریخ موجب مجادله های بسیاربوده اند.در ویرایشِ تازۀ کتاب حلّاج مشخّصه های عرفان ایرانی وتفاوت یا تقابل آن با تصوّفِ اسلامی را به دست داده ام.دراین جا میخواهم به یک نکتۀ اخلاقی درشیوۀ برخوردِ یکی ازنمایندگانِ برجستۀ عرفانِ ایرانی با مخالفانش اشاره کنم.درکتاب«اسرارالتوحید» آمده است:

ابوالقاسم قُشیری ازفُحولِ مشایخ صوفیه بودکه درمیانِ عوام شوکتی عظیم داشت.او روزی گفته بود که درشناخت مراتبِ حق،«من پیل ام وشیخ ابوسعید،پشه»...این خبر را به نزدِابوسعیدابوالخیربردند. ابوسعید آن کس را گفت:به نزدِ قُشیری شُو وبگوی:

-«استاد قُشیری! ما هیچ ! آن پشه هم تویی!».

https://mirfetros.com/fa/



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy