صدای اسراییل
سیادت و حق حاکمیت در حوزه خلیج فارس، بی تردید از آن ایرانیان است . همان شاخاب پارس که اعراب آن را "الخلیج العربی" می خوانند و متعلق به خویش می دانندهر ایرانی وطن پرست می گوید "ما هستیم که باید آقای خلیج فارس باشیم و امنیت آن را تضمین کنیم و رفت و آمد کشتی ها را ممکن سازیم".
روزگاری بود که ۷۳ درصد از نفت مصرفی در جهان، از خلیج فارس و آبراه هرمز می گذشت.
البته در درازای زمان، از اهمیت آن کاسته شده و دنیا کمتر از ۲۳ درصد از سوخت مورد نیاز خود را از طریق تنگه هرمز و خلیج فارس دریافت می کند. ولی این، هنوز از اهمیت شاخاب پارس چندان نمی کاهد.
درست است که در گذشته ایالات متحده ده درصد از نفت مصرفی خود را از ایران و امیرنشین ها می خرید و امروز دیگر به آن نیاز ندارد و حتی صادر کننده نفت به برخی کشورهای دوست خود نیز هست.
ولی هنوز، امنیت خلیج فارس، حتی برای ایالات متحده اهمیت راهبردی دارد.
ده ها سال ناوگان پنجم نیروی دریایی ایالات متحده، و گاهی ناوگان ششم، در آب های خلیج فارس، به طور دائم جا خوش کرده بودند.
ولی در مجموع، مقام رهبری این جایگاه بین المللی مال ایران است و باید به دست ایرانیان اداره شود.
یک دلیل ساده آن است که ایران دارای بزرگترین سواحل در درازی این خلیج است.
عراق و کویت دسترسی بسیار کوتاه تری به خلیج دارند و سهم عربستان و قطر و امارات و بحرین و حتی سلطان نشین عمان چندان زیاد نیست.
همه آن ها در سواحل جنوبی خلیج قرار دارند و در آن مشترکند، و این در حالی که همه بخش شمالی سواحل خلیج، به دست ایران و مال ایران و بخش جدایی ناپذیری از خاک ایران است.
بنابراین، آقایی در خلیج فارس، مال ایران و ملت ایران است.
شاه فقید ایران، محمد رضا شاه پهلوی، نسبت به این واقعیت بسیار هشیار بود.
او از همان سال هایی که ایران هنوز از مصیبت جنگ جهانی دوم، کاملا سر بلند نکرده بود، به این ارزیابی رسید که باید یک ناوگان دریایی نیرومند به وجود آورد که نه تنها امنیت کشتیرانی ایران را تضمین کند، بلکه حق حاکمیت ایران در شاخاب پارس را عملا نشان دهد.
از سال های شصت میلادی در قرن پیشین، دوران سختی برای ایران به وجود آمد. جنگ سرد بین شرق و غرب به اوج رسیده بود و اتحاد شوروی فتنه گری می کرد و به تحریک کشورهای عرب علیه ایران پرداخته بود.
جمال عبدالناصر رهبر زیاده خواه مصر، که آرزوی به دست گرفتن رهبری جهان عرب، رهبری کشورهای افریقایی و حتی رهبری سراسر جهان را در سر می پروراند، می خواست خلیج را هم ببلعد و خوزستان ایران را نیز به عربستان مبدل سازد.
ملت ایران، با کمک اسرائیل، پوزه عبدالناصر را به خاک مالید و این توطئه او را خنثی کرد.
هنوز چند سالی بیش نگذشته بود که صدام حسین وارد صحنه شد و از همان دورانی که معاون حاکم کودتایی عراق بود، در صدد تسلط بر حوزه خلیج فارس برآمد.
اعراب، نام شاخاب پارس را به خلیج عربی مبدل کرده و بیشترین کشورهای جهان را به کاربرد آن ناچار ساخته بودند.
شاه فقید، برای تامین برتری ایران، به خرید مبالغ کلانی جنگ افزار پرداخت و کوشید یک نیروی دریایی قوی به وجود آورد.
در همان سال های پایانی حکومت خاندان پهلوی بود که روح الله خمینی به تبلیغات زهرآگین پرداخت و شاه را متهم ساخت که درآمد نفت ایران را به باد می دهد و با پول نفت نیروی دریایی برپا می کند تا نفت ایران و عرب با امنیت از خلیج فارس رد شود و سوخت مورد نیاز غرب را تامین کند.
خمینی بود که اعتراض می کرد چرا ایران یک نیروی دریایی قوی می سازد تا نفت مورد نیاز آمریکا و اروپا، با خاطر جمع، از خلیج فارس بگذرد و به دست مشتریان برسد.
خمینی، اقدام وطن دوستانه شاه را در تامین امنیت حوزه خلیج فارس و فروش نفت ایران، که بزرگترین منبع درآمد کشور بوده و هست، خیانت به ملت و خیانت به اسلام معرفی می کرد.
حالا به آن منطقه نگاه کنید و ببینید که سپاه پاسداران چه درصد بزرگی از توان مالی ایران را برای ساخت انواع جنگ افزارها به هدف ایجاد آشوب در شاخاب پارس هزینه می کند.
سپاه، آزادانه کشتی ها را مفنجر می سازد، و یا آن ها را توقیف می کند و حتی می رباید تا بتواند از راه قلدری ثابت کند که خلیج، متعلق به ایران است.
در واقع، سپاه و حکومت می خواهند نشان دهند که خلیج، نه مال ملت ایران، بلکه متعلق به رژیم اسلامی و سردمداران آن است و اجازه دارند این آبراه بین المللی را به عنوان بخشی از دستمایه خود برای به آشوب کشاندن سراسر منطقه، به کار گیرند.
آیا یادتان هست که در سال های نخست انقلاب تقلبی، آخوند گفت "نه خلیج فارس و نه خلیج عربی، آن را خلیج اسلامی بنامیم"! یادتان هست؟
این تلاش رژیم، از همان سال های نخست به قدرت رسیدن آغاز شد.
آن ها که می دانستند قادر به خرید و یا ساخت رزمناوهای مدرن شبیه سهند و سبلان دوران شاه نیستند، کوشیدند استراتژی خود را بر نبردهای چریکی و قایق های تندرو و موشک انداز بنا کنند که ممکن است به ناوهای دشمن آسیب برساند، ولی برنده جنگ نخواهد بود.
آن رزمناوهایی هم که تازه ساخته اند، و یا آن زیردریایی هایی که از روسیه خریده اند نیز، در برابر جنگ افزارهای مدرن ساخت کشورهای غربی، عددی نیست!
ولی در جهان سیاست، فردی می تواند مقام رهبری را مطالبه کند که نگاهدار و تامین کننده امنیت و منافع مردم باشد.
به همین نسبت، با قاطعیت می توان گفت که حکومتی می تواند مقام رهبری یک نقطه جغرافیایی، آن هم نقطه حساسی چون امنیت خلیج فارس را برای خود مطالبه کند که تامین کننده این امنیت باشد و نه آن که امنیت موجود را نیز بر هم زند و به فتنه گری و آشوب و ایجاد ناامنی بپردازد.
در آن دورانی که بریتانیا به علت ناتوانی های مالی و نداشتن منافع ویژه، حوزه خلیج فارس را ترک گفت و امیرنشین ها را تنها گذاشت، فرصتی برای ایران به وجود آمد که رهبری آن حوزه را به دست گیرد.
ولی در آن دوران ایران فاقد یک نیروی دریایی قدرتمند بود که بتواند بلافاصله جایگزین حضور سیاسی و نظامی بریتانیا گردد و از این رو، ناوگان دریایی ایالات متحده بود که حایگزین حضو نظامی بریتانیا شد.
ولی شاه فقید بسیار هوشمندانه رفتار کرد و در ازای شرکت در سرکوب شورشیان ظفار در سلطان نشین عمان، تسلط بر سه جزیره تنب و ابوموسی را خواهان شد و به این هدف رسید.
ولی حکومت کنونی ایران چه می کند؟
رژیم با نادانی، حق تسلط ایران بر خلیج را به خطر می اندازد و قلدری می کند و نه تنها امنیت رفت و آمد کشتی ها را به خطر می اندازد، بلکه ثابت می کند که تنها هدفش، بیرون راندن همان قدرت هایی است که نمی گذارند آرزوی طمع کارانه و استعماری رژیم ایران برای تسلط بر امیرنشین های عرب جامۀ عمل بپوشد.
رژیم با تعرض به نفتکش ها و ربودن یا توقیف آن ها، با یاوه سرایی ها در مورد جلوگیری از رفت و آمد کشتی های برخی کشورها، عملا ثابت می کند که نه تنها مرجع مسؤولی نیست که بتواند امنیت خلیج را تامین کند، بلکه قدرتی مخرب و آشوبگر است که امنیت این آبراه بین المللی را سخت به خطر انداخته است.
حالا حسن روحانی بیاید و در سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل چیزی را به نام "ائتلاف امید" عرضه کند و بگوید که ایران می تواند امنیت خلیج را تامین کند و کشورهای عرب از پیوستن به ائتلاف نظامی بین المللی آمریکا در این زمینه دوری جویند.
ظریف هم بیاید و در تایید طرح موهوم روحانی، کله معلق بزند و خوش خدمتی کند و در وصف مزایای آن مجیز بگوید.
کدام کشوری می تواند این سخنان فریبکارانه را باور کند و آن را بپذیرد.
دنبه را که نمی توان به دست گربه سپرد!
از نخستین روز هرچه کردند معکوس بود و هرچه گفتند دروغ بود و هرچه طراحی کردند غلط بود.
تلاش بی حاصل می کنند و آب در هاون می کوبند و منافع ملی ایران را به خطر می اندازند و حق حاکمیت ایرانیان بر شاخاب پارس را آسیب پذیر می سازند.
ولی، این تنها خیانتی نیست که آن ها نسبت به منافع ملی ایران و ایرانیان مرتکب شدند.