اینک پس ماهها وعده و انتظار، فراورده اجماع کارشناسی و سیاسی گروهی از سیاستورزان ایرانی که با استمرار حکومت جمهوری از نوع اسلامی آن مخالف هستند با نام "شورای مدیریت گذار" به معرض نظر عموم گذاشته شده است. نفس اینکه طیفی از تحول خواهان خود توانستهاند بالاخره بر منیتها و دیدگاههای جزیزهای غلبه کنند و با قالبی واحد برای گذار از سیستمی که نه پایدار است و نه ضامن سعادت و رفاه ایرانیان، خود جای تبریک دارد.
این جمع طی اسنادی فلسفه کاری خود و گامهایی که میخواهند برای رسیدن به مرحله استقرار یک حکومت مردم سالار و رها از دستورات شریعت بردارند را بیان کردهاند. تا کنون نکات برجسته مورد مناقشه در این اسناد یکی تاکید بر حقوق قومیتها و دیگری عدم اتکا به سلطنت موروثی بوده است. البته هم اینک در آزمایشگاههای تخصصی میکروسکوپهای الکترونی در حال کارند تا اتمهای این اسناد را تجزیه و تحلیل کنند و مسئلههای از آن دست که آخوندها خود میتراشند و خود حل میکنند تولید و در بوق نمایند.
در ثانیههای ابتدایی اعلام موجودیت این شورا، اصوات ناجوری هم بنا بر آزار گوش مخاطبان گذارند که با دیدگاهی خود خدا پندارانه نسب فامیلی اعضای شورا یا نبود یک پرچم در سایت آن را بهانهای برای به آتش کشیده قیصریه کردند. در این بین از باب مثل معروف میمون هرچه زشت تر ادایش بیشتر، فردی مجهول الهویه که گاه خلبان است و گاه طلحک و خلاصه بر حسب جهت وزش نسیم اخبار دایم سابقه خود را تعویض یا تعریض میکند، ناگهان در کسوت رمبو دست به سلاح برده و همچون پسرک داستان مولوی عربده میکشد که وای اگر کسی با چشم بد بر ایران "من" نظر افکند. از آنسو، استاد بازنشسته دانشگاهی در حومه انگلستان که سالها در دوران شباب و خوشرویی در کنار نظافتچیها، افتخار تردد روزانه به دفتر فرح پهلوی را داشته نیز با رگ گردن افراشته و صدایی جیغ وار هشدار میدهد که مردمسالاری هنوز برای ایران زود است و باید به ملت فهماند که مجبورند تا هزار سال آتی که رشد عقلی آنها اجازه دهند با خاطرههای شخصی ایشان از رژیم سلطنت مطلقه مسقوطه عیش و صفا بنمایند. از همه جالب تر نماینده خودخوانده محروم ترین قوم ایران است که عبرت نگرفته از گذشته بر لزوم تمرکز گرایی با داعیه حفظ تمامیت ارضی ایران پای میفشرد و بر این اساس پاچه هر چیزی که بشود فدرالیسم نامید را میگیرد. تو گویی یک در هزار امکان آبادانی استانهایی چون سیستان و بلوچستان یا خوزستان در سایه فربه سازی مرکز وجود دارد. سرآخر، گارد گرفتن مفتخوران شریعتمداری چون مهاجرانی و نگهدار (درست خواندید، ایشان هم در همین گروه میگنجند) امری کاملاً بدیهی است که باید انتظارش را میداشتیم چون بابت آن دستمزد میگیرند. آن پیرمرد به متوسط بالای سن اعضای شورا زهرخند میزند و این یک اصولا منکر هر گونه امکان تحول در نظام سیاسی ایران است چرا که گیرندههای ایشان در اروپا با امواج تحول خواهی مردم در تماس نیست و جنبشهای سالهای ۸۸ و ۹۶ را از دیدگاهی مشابه اباطیل "راه توده" اخباری کذب از سوی امپریالیسم (فقط نوع غربی آن) و بر علیه "کارگران و زحمتکشان" حاکم بر ایران میشمارد.
آقایان! هنوز نه به بار است و نه به دار. گروهی دیکتهای نوشتهاند. شما هم بفرمایید مثل یک معلم خوب بر مبنای دانش آن را اصلاح کنید تا همگان از آن بهره مند شویم و اگر سواد یا ظرفیت روانی یک معلم خوب را ندارید دم فرو بندید و آب را گل نکنید. اگر چنین بردباری در خود نمیابید، لا اقل با نزدیک ترین سفارت جمهوری اسلامی تماس بگیرید تا اضافه حقوق یا مواجبی برای این یقه درانی و گام برداشتن در راستای اهداف آن نظام بی نظم برایتان برقرار کنند.