کنترل آسمان ایران در ۴۸ ساعت - اسرائیل به دستاوردی دست یافت که روسیه هنوز بعد از ۳.۵ سال در اوکراین به آن نرسیده است
حمید آصفی
در هیچ برههای از تاریخ ایران، آسمان این سرزمین چنین بیپناه، چنین بیصاحب و چنین قابل نفوذ نبوده است. اگر زمین را میشود اشغال کرد و پس گرفت، اگر آب را میشود با قرارداد فروخت و روزی بازگرداند، آسمان اما واگذاریاش معنایی فراتر دارد: واگذاری آسمان، واگذاری حاکمیت است بدون آنکه نیروی اشغالگری وارد خاک شود.
امروز، مالکیت آسمان ایران، دیگر در اختیار مردم ایران نیست. حتی در اختیار دولت ایران هم نیست. این آسمان، اسماً ایرانی است اما عملاً یک منطقهی پرواز ممنوع برای ارادهی ملی و جولانگاه بیهزینه برای پهپادها، جنگندهها، ماهوارهها و رادارهاییست که وارد حریم میشوند. کشور، وارد یک فاز جدید از فروپاشی امنیتی شده است: فروپاشی آسمان.
سنجش تمامیت ارضی صرفاً با مرزهای خاکی و نوارهای جغرافیایی، تصور ناقصی از مفهوم حاکمیت است. تمامیت ارضی، مفهومی سهبعدیست: خاک، دریا، و هوا. اما خطرناکترین بخش، حاکمیتِ از دست رفته بر آسمان است. چرا؟ چون آسمان نه تنها حاکمیت امنیتی، بلکه امکان تصمیمگیری استراتژیک را نیز از کشور میگیرد. امکان مدیریت جنگ از میان میرود، وقتی کنترل آسمان در اختیار نباشد. نشستن در میز مذاکرات برای صلح، در حالی که هواپیمای بیگانه بالای سر پرواز میکند، مذاکره نیست--دیکته است.
پرسش اینجاست: چگونه میتوان آسمان را بازپس گرفت؟ پاسخ ساده نیست، اما روشن است: با تغییر گفتمان قدرت. هیچ سامانه دفاعیای بدون ارادهی ملی قابل استفاده نیست. هیچ پهپاد و جنگندهای بدون بازتعریف قدرت در مرکز حاکمیت، از آسمان اخراج نخواهد شد. ساختار فعلی، توان یا ارادهی لازم برای حاکمیت واقعی بر آسمان را ندارد، چرا که این حاکمیت نیازمند شفافیت، اقتدار ملی و مشروعیت است.
آسمان زمانی بازپس گرفته میشود که گفتمان امنیتی حاکم، از «محور مقاومت» به «امنیت ملی» تغییر کند. همچنین باید روایت مشروعیت، از آسمان محور مقاومت که دیگر کارت و برگ برندهای نیست، به آسمان ایران بازگردد. تمامیت ارضی ممکن است فعلاً در ظاهر برقرار باشد، اما آسمان ایران، سوراخ است. پیمان صلح، باید جایگزین پیمان تهدید شود. بازسازی آسمان، در حالیکه کشور مدام در وضعیت «نیمهجنگی با جهان» تعریف میشود، ممکن نیست.
حاکمیت بر آسمان، نه از مسیر سامانههای نظامی، بلکه از مسیر ترمیم سامانه عقلانیت در سیاست خارجی بهدست میآید. لازم است از نظامیگری بیپشتوانه به امنیت مشارکتی گذر شود. نخست باید مردم به بازی بازگردند، تا آنگاه پرچم ملی بر آسمان قابل برافراشتن باشد.
آسمان فقط لایهای از جو نیست. آسمان یعنی ماهواره، یعنی اینترنت، یعنی پرواز، یعنی حملونقل، یعنی ارتباط، یعنی تولید داده، یعنی آینده. کشوری که آسمان را از دست میدهد، آینده را از دست داده است.
آسمان زمانی بازپس گرفته میشود که تصمیم گرفته شود کشور از حالت «پادگانِ بیصدا» به یک «خانهی عمومی» بازگردد.
اکنون، خطر کشور صرفاً در حملهی بیصدا و بیپاسخ به زیرساختها یا نقض حریم هوایی خلاصه نمیشود. بلکه تحریمهای کمرشکن چهار دهه، در کنار جنگ اعلامنشده با اسرائیل و امریکا، هزینههای آن کمتر از بمباران هوایی نبوده است. اما اشغال آسمان ایران، کار ناتمام حریمهایی است که مشکلات کشور را کاملتر خواهد کرد.
برای بازسازی کشور و آزادسازی آسمان کشور، تنها با سامانههای دفاعی یا قراردادهای دیپلماتیک ممکن نیست. بازسازی آسمان، نیازمند بازسازی زمین است. مادامی که زندانیان سیاسی در حبساند، مادامی که ثروت ملی در انحصار الیگارشیهای نظامی و نهادهای غیرپاسخگوست، مادامی که مردم از حق تصمیمگیری و مشارکت در سیاستگذاری محروماند، هیچ پرچمی بر هیچ آسمانی برافراشته نخواهد شد.
حاکمیت بر آسمان، آینهایست از حاکمیت بر مردم. کشوری که سقف خود را از دست میدهد، پیش از آن، اعتماد مردمش را از دست داده است.
وقتی حاکمیت در آسمان نیست، در زمین نیز نیست.
کشوری که سقف خود را از دست داده، اعتماد مردمش را نیز پیشتر از دست داده است.
و کشوری که اعتماد را باخته، دیگر خانه نیست، پادگانی متروک است.

خطری بزرگتر از اسراییل برای جمهوری اسلامی

هدف آمریکا ژاپنیزه کردن ایران است