اگر بخواهیم به ریشه بدبختی ها و فلاکت های سیاسی و اجتماعی مان بپردازیم، اول از همه باید سراغ «اسلام» برویم.
ضرورتی ندارد که به گذشته های خیلی دور باز گردیم و به نقاطی از تاریخ سر بکشیم که در آن نقشی نداشته ایم و تغییری هم در اثرات آن نمی توانیم به وجود آوریم.
اگر به همین ۴۰ سال گذشته نگاه کنیم، و فلاکت «صد در صدی»یی که به خاطر اسلام دچارش شده ایم از نظر بگذرانیم، به اندازه ی تمام تاریخ ما را بس است.
عجیب است، در نظام های ایدئولوژیک و توتالیتر، دستکم درصدی از خوبی و پیشرفت می توانیم مشاهده کنیم اما در نظام «اسلامی»، به اندازه ی یک اپسیلون نیکی و خیر مشاهده نکرده ایم و بعد از این هم به یقین نخواهیم کرد.
به بیان دیگر، «اسلام» در کشور ما، بر هر چیز انگشت نهاده آن را ویران و تخریب کرده است.
به لطف غربی ها، اگر دانشجویان تیزهوش در المپیاد ها یا کارگردانان سینما در عرصه ی هنر صاحب اسم و رسمی شده اند این را هم اگر درست و ریشه ای بنگریم از فلاکتی بوده که اسلام برای ما به ارمغان آورده نه این که اسلام مشوق یا بانی آن بوده باشد.
دانشجویان در فضای اختناق و سرکوب اسلامی، درس خواندن و به دانشگاه های نامی غرب رفتن را راه گریزی برای رهایی خود دیده اند و در عرصه ی سینما هم «معنویت سیاه» ناشی از حکومت اسلام، آن هم با انواع و اقسام ترفندها و زد و بندها، به عنوان آثار «متفاوت» بر ذهن منتقدان غربی اثر نهاده که در نهایت جز بی آبرو کردن فرهنگ اجتماعی ما ایرانیان نتیجه ی دیگری نداشته است.
واقعیت دیگری که عده ای از به اصطلاح نو اندیشان دینی به انواع شیرین کاری های لفظی و قلمی در صدد کتمان آن هستند، واقعی بودن اسلام حاکمان جمهوری اسلامی ست.
به عبارت دیگر، اسلام و تشیع همین است که حکومت اسلامی عرضه می کند نه چیزی غیر از این.
اما پرداختن به این ریشه ی متعفن و بیماری زا، در زمانه ی ما، به اسم «احترام به عقاید مردم» مسکوت می ماند و کار منتقدان برای نشان دادن وجوه نفرت انگیز دین حاکم به تعارف می گذرد. از طرف دیگر دستگاه سرکوب گر دین، هر قلمی را که به طور جدی به نقد دین بپردازد و واقعیت سیاه آن را نشان دهد می شکند و زندگی نویسنده را با مخاطره رو به رو می سازد.
نکته ی دیگر در این رابطه، سرایت خشم و زبان زننده در بیان واقعیت های دین است که در ذهن مخاطب طرفدار آزادی اثر عکس می گذارد و از دین و دین داران، موجودات مظلوم و شایسته ی دفاع می سازد.
گیاه «چشم عروسک» که با ظاهری فریبنده به شدت سمی و کشنده است
این روزها با دیدن وقاحت سیاسی امثال عباس عبدی و بی حیایی اخلاقی امثال علی مطهری و دو رنگی های اجتماعی امثال معصومه ابتکار و در مرحله ی بالاتر، سرِ خود را به جفنگیات عرفانی و تفسیری گرم کردنِ «نو اندیشان دینی» و آب طهارت ریختن بر سر اسلام ساختگی و بی بنیاد، نه به معلول ها که این ها باشند، بلکه باید به علت، و علت العلل این مصائب نیز پرداخت، تا لااقل از دسته گل هایی که اهل حکومت -چه صاحب قدرت و چه فاقد قدرت- هر روز به آب می دهند دچار تعجب نشویم و در هر یک از این پدیده ها، علت اصلی را بجوییم.
این یک موقعیت استثنایی ست که تاریخ در اختیار اهل تفکر ایران قرار داده است؛ موقعیتی که نه پیش از این وجود داشته و نه ممکن است بعد از این وجود داشته باشد.
سه روایت از زندگیهای چند همسری در ایران