از صفحه فیسبوک محمد سهیمی
دوستان سلام: به نظر میرسد که تظاهرات و اعتراضات مردم به پایان رسیده است. تظاهراتی که در آغاز کاملا مشروع و برحق بود، ولی به خشونت منتهی شد، و نه تنها خسارات اقتصادی زیادی بر کشور وارد شد، بلکه تعدادی از هموطنان ما نیز جان خودرا از دست دادند. من از آمار دقیق کشته شدگان اطلاعی ندارم، چون منابع مورد اعتماد در ایران یا نیست و یا در دسترس نیست. سازمان عفو بین المللی اعلام کرده است که تعداد کشته شدگان دستکم ۱۰۶ نفر بوده است، که اگر درست باشد قابل مقایسه با تعداد کشته شدگان در زمان جنبش سبز ده سال پیش است. از میزان خسارات اقتصادی نیز هنوز براوردی وجود ندارد، ولی حدس من بر اساس آنچه که خواندهام این است که بسیار زیاد است.
مسول این فاجعه کیست؟ به گمان من پر واضح است که مسول اول شخص آقای خامنهای و "دولت پنهان" او است. او تصمیم گیرنده نهایی است. او از طریق نظارت استصوابی شورای نگهبان برگزیده خود از تشکیل و کار یک مجلس واقعا ملی که برای پیشرفت کشور قوانین مختلف را تصویب کند جلو گیری میکند، و اگر چنین قوانینی نیز در مجلس تصویب شد از طریق شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت از تصویب نهایی آنها جلوگیری میکند. او بود که دستور سرکوب مطبوعات را صادر کرد، و وقتی مجلس ششم کوشش نمود قانون ارتجاعی مطبوعات مجلس پنجم را تغییر دهد از آن جلوگیری نمود. او بود که پای سپاه را به اقتصاد بازکرد که باعث فساد عظیمی شده است، و همین قدرت اقتصادی عظیم سپاه سد بزرگی دربرابر ازادیخواهان برای پیشبرد کشور به سوی یک نظام دموکراتیک شده است. او دستگاه اطلاعات موازی برای سپاه ایجاد نمود، که دشمن شماره یک ازادیخواهان است. او و نظام امنیتی و قوه قضائیه او هیچگاه اجازه نداده اند احزاب قوی تشکیل شوند، و تمامی اصلاح طلبان قاطع و پیشرو را زندانی کرده اند. آقای خامنهای محمود احمدینژاد را بر کشور تحمیل کرد تا به خیال خود دولت یکدست تشکیل دهد، ولی دولت مختنق، بی لیاقت، و فاسد احمدینژاد فقط فساد را نهادینه نمود، و منابع کشور غارت شد. او جنبش سبز، کوشش مدنی مردم برای ایجاد تغییرات ساختاری، را سرکوب نمود، و رهبران مردمی آنرا نزدیک به نه سال است که زندانی نموده است. او سال هاست که به سرداران سپاه اجازه داده است که با دادن شعارهای تند، ولی توخالی علیه اسرائیل، ضربههای بزرگی بر کشور وارد آورند. ۳۰ سال حکومت آقای خامنهای در عرصه سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی برای کشور هزینه بسیار سنگینی داشته است.
حق مردم است که به فساد، تبعیض، شرایط وحشتناک اقتصادی، و خفقان اعتراض کنند. حق مردم است، و تجربه ثابت کرده است که از جمهوری اسلامی عبور کرده و به آنچه که کشور و مردم شایستگی آنرا دارند، یعنی یک جمهوری دموکراتیک برسند. ولی فقط با یک جنبش سراسری و متحد میتوان آقای خامنهای و "دولت پنهان" را به عقب راند و وادار به تغییرات ساختاری غیر قابل بازگشت نمود، و در نهایت به جمهوری دموکراتیک رسید. ولی این جنبش باید مسالمت آمیز و بدور از خشونت باشد، و بر خود، نه قدرتهای خارجی، متکی باشد، وگرنه شکست خواهد خورد.
به خاورمیانه و شمال آفریقا نگاه کنیم. تنها کشوری که در آن "بهار عربی" پیروز شد تونس بود که هم جنبش آن مسالمت آمیز بود و هم غرب، به دلیل عدم وجود منابع غنی و همچنین عدم اهمیت استراتژیک تونس، در آن مداخله ننمود. در مقابل به لیبی، سوریه افغانستان، و حتی یمن نگاه کنیم که در همه آنها غرب مداخله کرده است؛ در همه آنها جنگ براه افتاده است، و در همه آنها ستون پنجمی از نیروهای داخلی وجود داشته است که با قدرتهای خارجی همکاری کرده است. حمله به بانک ها، ساختمانهای دولتی، دیگر اموال عمومی، و همچنین اموال مردم، مانند فروشگاه ها، هیچگونه کمکی به پیشبرد جنبش دموکراتیک نخواهد نمود.
برخی، بخصوص در میان اپوزیسیون قلابی، ادعا میکنند که تمامی حملهها به اموال عمومی و خصوصی کار عوامل "دولت پنهان،" و یا در حالت کلی تر کار حاکمیت بوده است. من شخصا به این ادعا، دستکم تا زمانی شواهد قابل قبولی وجود داشته باشند، باور ندارم. رد این موضوع بدین معنی نیست که عوامل "دولت پنهان" قادر به انجام اینکار نیستند؛ بلکه در آن سودی برای "دولت پنهان" نمیبینم. جنبش دانشجویی ۱۳۷۸ و جنبش سبز تقریبا صد در صد مسالمت آمیز بودند، ولی هر دو بدون خرابکاری اقتصادی سرکوب شدند. حاکمیت نیازی نداشت و سودی برای خود نمیدید که به اموال دولتی و مردمی حمله کند تا سرکوب خودرا بتواند توجیه کند. اصولا "دولت پنهان" اعتقادی به "توجیه" اقدامات خود ندارد، و معتقد است که "صاحب" ایران است و هر کاری را میتواند انجام دهد.
برخی دیگر نیز میگویند که مردم از عصبانیت و نا امیدی به خرابکاری دست زدند. شخصا این ادعا را میتوانم ممکن ببینم، ولی آنرا نه تنها بی فایده میدانم، بلکه معتقدم که از گسترش جنبش مدنی جلو گیری میکند. حدود ۸۵ درصد مردم از حاکمیت ناراضی هستند، ولی سطح نارضایی همه یکسان نیست. برخی خواهان سرنگونی هستند؛ برخی در حال حاضر میخواهند از لحاظ اقتصادی تامین باشند؛ برخی خواهان اصلاحات ساختاری غیر قابل برگشت هستند، ولی یا به دلیل عملگرایی و یا به دلیل ترس از اینکه "اگر اینها بروند چه کسانی جای آنها را خواهد گرفت،" و با توجه به انقلاب ۱۳۵۷ خواهان سرنگونی انقلابی نیستند. و، مهم تر از همه، مردم تجربه لیبی، عراق، سوریه، و افغانستان را به یاد دارند، و حاضر نیستند در شرایط کنونی کشور را در خطر یک جنگ داخلی قرار دهند. بنا بر این به گمان من اکثریت بزرگ مردم خواهان خشونت و ویرانی نیستند. به گمان من، خشم از حاکمیت و در نتیجه حمله به اموال عمومی و خصوصی فقط بخشی از آنچه که اتفاق افتاده را توضیح میدهد، ولی نه همه آنرا.
به گمان من مهمترین عوامل این خشونت و حمله به اموال عمومی و خصوصی عوامل دولتهای خارجی هستند. طرفداران فرقه مجاهدین همه کار برای قدرتهای خارجی، از جاسوسی برای رژیم صدام حسین، تا قتل نیروهای کشور در جبهه جنگ با عراق، شرکت در سرکوب کردها و شیعیان در عراق پس از جنگ کویت، جاسوسی درباره تأسیسات هسته ای، و همکاری با اسرائیل برای قتل ۱۲ دانشمند و کارمند هستهای کشور انجام داده اند. چرا غیر قابل تصور است که اینها به نام مردم به اماکن عمومی و اموال مردم حمله نکنند تا به "دولت پنهان" بهانه" برای سرکوب و خونریزی بیشتر دهند، و بعد از همان سرکوب و خونریزی در سطح جهان استفاده کنند؟
اسناد غیر قابل انکاری وجود دارند که نشان میدهند جنگ در سوریه در شهر درعا در جنوب سوریه در نزدیکی مرز با اردن آغاز شد که ماموران دستگاههای جاسوسی غرب به آنجا نفوذ کرده و مردم را به حمله به نیروهای دولتی ترغیب میکردند. چرا باید تصور کنیم که چنین کاری در ایران غیر ممکن است؟ در همین صحه من دو پست درباره لزوم پرهیز از خشونت داشتم که موجب فحاشی بسیار به من شد، و حتی کسی که شهرت به مدافع حقوق بشر بودن دارد به من راجع به آن متلک گفت. پس چرا باید باور نکرد که بخشی از مردم، بخاطر خشم خود از نظام که کاملا توجیه شده نیز میباشد، و عوامل دولتهای خارجی در خرابکاریها شرکت داشتند؟
باید به مبارزه مسالمت آمیز با دیکتاتوری ولایت فقیه و "دولت پنهان" آری گفت، و از آن پشتیبانی نمود. هرقدر این مبارزه مسالمت آمیز تر باشد، جنبش مدنی متحد تر و دارای پتانسیل بالاتری برای نیرومند تر شدن خواهد بود، ولی اگر خشونت بالا گیرد و مردم عوامل خشومت را طرد نکنند، نه تنها جنبش شکست خواهد خورد، بلکه آسیبهای آن به کشور غیر قابل پیش بینی خواهند بود. کشور سختترین دوران خودرا میگذراند. اجازه ندهیم احساسات و مخالفت با نظام ولایت فقیه، که کاملا توجیه شده است، تبدیل به نفرت از ایران شود.