Thursday, Dec 12, 2019

صفحه نخست » روزی که عکس‌های آیت‌الله خمینی پاره شدند

علی جیحون - بی بی سی

کتاب "ایران، رؤیاها و انحراف‌ها" شامل مجموعه‌ای از عکس‌های رضا و منوچهر دقتی، دو عکاس برادر ایرانی ساکن فرانسه و توضیحات راشل دقتی، به تازگی در پاریس منتشر شده است.

این کتاب، چه در شرح عکس‌ها و چه در مقدمه‌های کوتاه در ابتدای هر فصل، همزمان با بازگو کردن بخش مهمی از تاریخ ایران معاصر و انقلاب، برشی از زندگی این دو عکاس را نیز روایت می‌کند.

2554562.jpgدو برادر و یک کتاب

رضا دقتی ۶۷ ساله، که یکی از مشهورترین عکاسان خبری در جهان است، طی دهه‌ها فعالیت حرفه‌ای خود با رسانه‌های معتبر متعددی همکاری کرده است. او در زمینه آموزش عکاسی نیز فعالیت دارد و آثارش در بسیاری از کشورهای جهان به نمایش درآمده است.

رضا دقتی علاوه بر جوایز معتبر عکاسی، نشان شوالیه ملی لیاقت فرانسه را نیز دریافت کرده است. همچنین "رضا" تاکنون ۳۲ کتاب عکس منتشر کرده است.

منوچهر دقتی نیز آن طور که در زندگی‌نامه این دو برادر در پایان کتاب آمده، "شهروند جهان" است و "در بیش از دوازده کشور در چهار قاره اقامت داشته است".

او که دو سال از رضا کوچکتر است، سابقه همکاری با آژانس‌های بزرگ خبری مثل خبرگزاری فرانسه را دارد. منوچهر در زمان انقلاب، در رم، پایتخت ایتالیا سینما می‌خواند و با وقوع انقلاب به ایران بازگشت، اما در سال ۱۹۸۵، پس از تهدید از سوی حکومت ایران، راه تبعید را برگزید.

این عکاس در فاصله سال‌های ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۰، دبیر سرویس عکس آمریکای مرکزی خبرگزاری فرانسه شد و در ۱۹۹۰ به خاورمیانه بازگشت و به پوشش موضوعات سیاسی و اجتماعی این منطقه پرداخت. در همین دوره بود که در رام‌الله از سوی نیروهای اسرائیلی زخمی شد و پس از انتقال به پاریس، هجده ماه بستری بود.

پس از سقوط طالبان در افغانستان، منوچهر به برادرش، رضا پیوست که آن زمان در کابل بود. او در آنجا همراه با برادرش با تاسیس یک موسسه غیردولتی به آموزش روزنامه‌نگاری و عکاسی خبری پرداخت.

علاوه بر زندگی‌نامه‌ای که در پایان کتاب آمده، در فصل اول کتاب نیز چگونگی عکاس شدن این دو برابر شرح داده شده است؛ این که چگونه آنان در نوجوانی با دنیا عکس آشنا شدند و با دوربینی که عمویشان به آنان هدیه داد، عکاسی را آغاز کردند.

از خروج شاه تا سرکوب کردها

کتاب "ایران، رؤیاها و انحراف‌ها" دارای ۱۸۰ عکس است و در فاصله سال‌های ۱۹۷۸، یعنی کمی پیش از انقلاب، تا ۱۹۸۵، در میانه جنگ ایران و عراق گرفته شده است.

"ایران، رؤیاها و انحراف‌ها"، "ایران پیش از انقلاب"، "سقوط شاه و انقلاب"، "انقلاب اسلامی، ورود خمینی"، "گروگان‌گیری سفارت آمریکا"، "سرکوب، زندان و شکنجه"، "عاشورا، اشک‌ها و خون‌"، "سرکوب کردها" و "جنگ ایران و عراق"، عناوین ۹ فصل کتاب است.

در این روزها که بار دیگر حجاب اجباری و مسئله زنان در ایران، مورد توجه جهانیان قرار گرفته، تصویر روی جلد کتاب، زنانی چادر به‌سر را نشان می‌دهد که سیاهی چادرشان، همه جا را فرا گرفته و فقط صورت‌هایی نیمه پنهان، مثل نقطه‌هایی در تاریکی پیداست. این عکس در داخل زندان اوین و از زنان زندانی سیاسی گروه های مخالف حکومت در سومین سالگرد انقلاب گرفته شده است.

عکس‌های کتاب اغلب سیاه و سفید است و هر چه به پایان کتاب نزدیک می‌شویم، تعداد عکس‌های رنگی بیشتر می‌شود.

اولین تصویر کتاب، که سال ۱۹۷۲ در بندر لنگه، در جنوب ایران گرفته شده، یک گربه را میان انبوهی از حلقه های سیم خاردار نشان می‌دهد: "چهل سال پیش، در کشور زادگاهم. وقتی آن را دیدم، مهربان و مغرور، محصور در این ناملایمت‌ها، به ایران فکر کردم که روی نقشه به شکل گربه است. طی دهه‌ها، احساسی که درباره سرنوشتش داشتم (و سرنوشت ملتش، چه آنانی که ماندند و چه آنانی که قدم بر راه‌های تبعید گذاشتند)، همان باقی مانده است؛ شکننده میان انقلاب و جنگ، سرکوب و تحریم‌ها."

همچنین راشل دقتی در ابتدای اولین فصل کتاب می‌نویسد: "انقلاب اسلامی ایران، نگاه دو برادر، منوچهر و رضا دقتی را دگرگون کرد. [نگاه‌هایی که] در قلب رؤیا فرو رفته بودند، با یک انقلاب خیانت‌شده و آشوبی که به وجود آورده بود، شکسته شد. انقلاب از آنان عکاس خبری ساخت. از آن زمان به بعد، آنان شاهد توحش عریان، و در جست‌وجوی مداوم آثار یک انسانیت آسیب‌دیده‌اند."

نکته مهم دیگر کتاب، این است که مشخص نشده که هر عکس با دوربین کدامیک از این دو برادر گرفته شده است. به نظر می‌رسد رضا و منوچهر با چنین تصمیمی، بر یکی بودن و مشترک بودن تلاش خود تاکید کرده‌اند.

در فصل اول کتاب، که دارای عکس زیادی نیست، در توضیحات کنار عکس‌ها، با روایت اول شخص که به نظر می‌رسد از زبان عکاس است، فضای پیش از انقلاب و جو امنیتی آن زمان توصیف می‌شود.

یکی از زیباترین عکس‌های این بخش، عکسی از دو پلیس زمان شاه است که پشت به دوربین مقابل برج شهیاد (آزادی کنونی) ایستاده‌اند و این برج در زمینه این عکس پیداست: "در قلب تهران، این دو پلیس به من یادآوری می‌کنند که در جامعه ایران این زمان، «۱۹۸۴» جورج اورول خیلی دور نیست."

بخش دوم کتاب، با عکسی از بهروز وثوقی، ناصر ملک‌مطیعی و آرمان، بازیگران سینمای پیش از انقلاب آغاز می‌شود که سوار بر یک خودرو هستند. این تصویری از جشن‌های ۲۵۰۰ سال تاسیس امپراطوری پارس است.

اما بلافاصله از این جشن‌ها به "جهان دیگر" می‌رویم که زندگی مردم فرودست جامعه در شهرهای مختلف ایران در دوران پهلوی است.

عکسی به نام "گهواره" که کودکی خوابیده در فرغون را نشان می‌دهد در حالی که پدرش، یک کارگر کرد در نزدیکی اردبیل مشغول کار سخت آجرپزی‌ است، یکی از عکس‌های تکان‌دهنده این بخش است. خواهر بزرگ این کودک نیز در گوشه‌ای از عکس ایستاده و دست به سینه در حال تماشای کار کردن پدر است: "شتاب بدون وقفه [پدر] برای زنده ماندن، با بی‌تحرکی کودکانش کنتراست ایجاد کرده است."

همچنین عکس‌هایی از زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری و شکنجه‌های زمان شاه، از دیگر عکس‌های این بخش است.

فصل سوم کتاب، به خروج شاه از ایران اختصاص دارد که با عکس‌هایی از کاخ نیاوران آغاز می‌شود. در عکس‌های بعدی، خوشحالی مردم انقلابی از خروج شاه به ثبت رسیده و عکس‌هایی از خمینی که حالا دیگر کم‌کم جای عکس شاه را می‌گیرد.

یکی از زیباترین عکس‌های این بخش، عکسی از مجسمه فروافتاده یک سرباز است که در میدان مخبرالدوله قرار داده شده بود. انقلابی‌ها این مجسمه را که سرباز و دهقان را در نبرد با اژدها نشان می‌داد، ویران کردند.

همچنین تجمع گروهی از روحانیون مقابل سینما رکس آتش گرفته آبادان، از عکس‌های ماندگار این فصل است.

"قصاب انقلاب" در کویر طبس

همانطور که از روی جلد پیداست، زنان، یکی از مضامین اصلی کتاب "ایران، رؤیاها و انحراف‌ها" است. در یکی از عکس‌های بخش سوم، تظاهرات زنان بی‌حجاب و محجبه در کنار مردان در سال‌های نخستین پس از انقلاب دیده می‌شود که با عنوان "انقلاب محجبه" به چاپ رسیده است: "از آنان انقلابی دزدیده شد که خودشان به صورت فعال در آن شرکت داشتند".

از این پس، زنان بدون حجاب جای خود را به زنان چادری می‌دهند. عکسی از زنان چادر به سر در نماز جمعه تهران که زیر آسمان ابری و درختان بدون برگ دانشگاه تهران ایستاده‌اند، حس غم‌انگیزی را به مخاطب القا می‌کند. به ویژه آنکه در حاشیه عکس، راوی تاکید می‌کند که زمانی در دانشکده هنرهای زیبای تهران تحصیل می‌کرده است.

در بخش بعدی، ورود روح الله خمینی، با عکسی از او، نشسته روی یک تخت یک نفره در یک اتاق خالی آغاز می‌شود: "این آخرین بخت من برای تلاش در جهت فهمیدن آیت‌الله خمینی بود. او روی یک تخت در اتاقی خالی نشسته بود. نه گذشته، نه آینده، بدون تاریخ و بدون حافظه."

از آن پس "جنگ عکس‌های پرتره" در تظاهرات مردم آغاز می‌شود؛ عده‌ای عکس‌های روح الله خمینی در دست و دیگران عکس محمد مصدق و ...

در همین بخش عکسی از صادق خلخالی، در حال ویران کردن مقبره رضاشاه در شهر ری، کنار عکسی از مقبره مصدق در احمدآباد قرار داده شده است.

عکسی از ابوالحسن بنی‌صدر در ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ و عکس‌هایی از علی خامنه‌ای، صادق قطب‌زاده، مهدی بازرگان، احمد خمینی و باز هم عکس‌هایی از آیت‌الله خمینی، در این بخش قرار داده شده‌ است: "خمینی رهبری بود با نگاهی سرد، با مشتی آهنین و احکامی بدون تجدیدنظر."

فصل پنجم به حمله به سفارت آمریکا و به گروگان گرفتن دیپلمات‌ها و کارمندان این سفارتخانه از سوی دانشجویان "خط امام" اختصاص دارد. راوی در کنار یکی از عکس‌ها می‌گوید او تنها عکاسی بود که ساعات اولیه این گروگانگیری را به تصویر کشیده است.

در همین بخش، بار دیگر صادق خلخالی را می‌بینیم که حالا دیگر به "قصاب انقلاب" معروف شده است. او در عکسی، در کویر طبس در کنار جنازه نظامیان آمریکایی و لاشه هلی‌کوپترهایشان که سقوط کرده بودند، ایستاده و مشغول تماشاست.

از پاره کردن عکس آیت‌الله خمینی تا تیرباران شدن تصویرش

در بخش بعدی، سرکوب‌های پس از انقلاب به تصویر درآمده است؛ از حوادث سی خرداد ۱۳۶۰ در تهران تا سرکوب هواداران آیت‌الله شریعتمداری در تبریز. در همین دوره است که در اوج قدرت روحانیون و آیت‌الله خمینی، پوستری از او از سوی هواداران آیت‌الله شریعتمداری پاره می‌شود.

بلافاصله پس از عکس پاره کردن پوستر آیت‌الله خمینی، عکسی از آتش زدن تصاویر آیت‌الله شریعتمداری قرار داده شده است. جنگ پرتره‌ها همچنان ادامه دارد.

برادران دقتی به داخل زندان‌های جمهوری اسلامی از جمله زندان اولین رفته‌اند و همچنین اعدام مخالفان را به ثبت رسانده‌اند. خشونتی که در عکس‌های اعدام، یکی با تیرباران و دیگری با طناب دار، موج می‌زند، به خوبی خشونت آن دوره را نشان می‌دهد.

عکس‌های عاشورا که آنها نیز از خشونت عاری نیست، فصل بعدی کتاب است. اما شاید دو بخش آخر، از مهم‌ترین بخش‌های کتاب "ایران، رؤیاها و انحراف‌ها" باشند: سرکوب کردها و جنگ ایران و عراق.

راوی درباره سرکوب کردستان می‌گوید: "چهل سال بعد، هنوز هر لحظه را به یاد دارم." او همراه با مردم شهر بانه محصور شد و از قربانیان و بازماندگان حمله نیروهای سپاه پاسداران در سال ۱۹۸۰ عکس گرفت.

فصل جنگ ایران و عراق نیز با عکسی از یک دانشجوی عراقی در تهران آغاز می‌شود که با صورتی پوشیده در حال قرائت یک بیانیه است. در شرح این عکس، به اقدامات تحریک‌آمیز ایران پیش از آغاز جنگ اشاره می‌شود. عکس بعدی، پالایشگاه آبادان را نشان می‌دهد که در آتش می‌سوزد.

عکس‌های کودکان با اسلحه یا با لباس جنگ، یکی از مضامین اصلی این بخش است؛ همچنین کشته‌شدگان و زخمی‌های جنگ: "وقتی من سفرم را خارج از کشورم آغاز کردم، وقتی حوادث مرا به تبعید سوق داد، ایران به یک گورستان بزرگ تبدیل شده بود..."

آخرین عکس کتاب نیز با عنوان "همه چیز می‌گذرد"، تصویری از خمینی روی یک دیوار در آبادان سال ۱۹۸۱ را نشان می‌دهد که تیر‌باران شده است: "زیر آثار گلوله‌ها و زمان، خمینی محو می‌شود."



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy