Sunday, Dec 15, 2019

صفحه نخست » به دار کشیدن نوجوان ۱۶ ساله عراقی؛ یک عبرت برای سیاستمداران ایرانی!

B7A2B35E-8F2D-4781-B540-212C9C891A3D.jpegتابناک

سید مسلم بهشتی نژاد

تصویر نوجوان شانزده ساله به دار آویخته شده در مرکز یکی از شهر‌های عراق، آینده مجسم جامعه‌ای است که مردم آن در یک دو قطبی خشن و غیر قابل انعطاف تقسیم بندی شده اند؛ مردمی که برای آن‌ها جز «با ما» یا «علیه ما» بودن معنای دیگری ندارد.

به گزارش «تابناک»؛ در روز و شب گذشته تصویر و ویدیوی کشتن و به دار آویختن نوجوان عراقی، بار‌ها و بار‌ها در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته شد؛ صحنه‌ای که در آن به شکل فجیعی این فرد توسط عده زیادی کشته و سپس به دار آویخته و در نهایت سر از بدنش جدا می‌شود؛ همه این اعمال در حضور تعداد زیادی از مردم که در حال تصویربرداری از این جنایت هستند، شکل می‌گیرد و جامعه عراقی آنقدر به این خشونت عریان بی تفاوت است که گویی دوره گردی.ی در حال اجرای نمایشی خیابانی است!

این سرنوشت جامعه و بی تفاوتی، فقط خاص جامعه عراقی نیست. در چند صد کیلومتر دورتر از بغداد در ایران هم هر لحظه این احتمال وجود دارد که چنین اتفاقی رخ دهد؛ در جامعه‌ای که مردمش در یک قطب بندی خشک تقسیم بندی شده باشند، معنای هموطن و هم میهن از معنا تهی می‌شود و جای آن را «دوست من» یا «دشمن من» می‌گیرد؛ جامعه‌ای که ممکن است مردمش در ظاهر تفاوتی با هم نداشته باشند و در یک سرزمین و حتی در همسایگی هم زندگی کنند و، اما جز مرگ برای همدیگر، چیز دیگری طلب نکنند.

این روز‌ها که در ایران به انتخابات مجلس نزدیک‌تر می‌شویم، تریبون‌های تریبون دار‌ها به شکل وحشتناکی خشن و ترسناک شده است؛ یک بخش علیه بخش دیگر! در تقسیم بندی خودی و غیر خودی؛ در تریبون‌هایی که شاید بنا بود در آن افرادی، چون مطهری، بهشتی، باهنر و ... از جوانمردی و اخلاق و مدارا سخن بگویند، سخنرانانی سخن می‌رانند که هر لحظه بیم آن می‌رود، جایی را یا عده‌ای را با آتش سخنان خود به آتش بکشانند! سخنرانان گویی به آنان تکلیف شده است که سخنران تفرقه و خشونت باشند؛ چنان به خاطر مسائل اقتصادی که بخشی زیادی از آن ناشی از تحریم هاست، مردم را به رویارویی فرا می‌خوانند که گویی آنان در خارج کشور نشسته اند و هیچ نقشی در این سرانجام کشور ندارند. چنان مردم را مذمت و سرزنش می‌کنند در قبال انتخاباتشان که گویی گزینه دیگری در اختیار مردم بوده و نمی‌دانند همین چند نفری هم که مردم برای انتخاب در دسترشان بوده است از لحاظ علم و تقوا و معرفت، تایید شده همین سیستم بوده و هستند.

این روز‌ها باید به سیاستمداران کشور یادآوری کرد، هجوم و حمله به ساختار‌های موجود در کشور، اگر حالتی افراطی به خود بگیرد، هرچند ممکن است در کوتاه مدت آنان را به اهداف شان برسانند و یک کرسی را در مجلس یا هر نهاد دیگری نصیب آنان کنند؛ اما با این حجم از حمله و تخریب به قصد بهره برداری شخصی یا جناحی، باید فکر فردای پس از انتخابات را هم کرده باشند؛ فردایی که در آن هیچ چشم اندازی از اجماع در مردم حول منافع ملی دیده نخواهد شد؛ فردایی که هر رقیبی دیگری را طعمه‌ای می‌بیند که برای موفقیت باید دریده شود. سرنوشت چنین جامعه‌ای جز خشونت عریان، نیست. آن هم جامعه‌ای که به دلیل تحریم ها، شرایط یک زندگی نرمال را از دست داده و هر بخش از جامعه بخش دیگر را مقصر این رویداد‌ها تلقی می‌کنند و در صدد است به هر نحوی از آنکه او را مسبب این اوضاع می‌داند، انتقام بگیرد.

در چنین شرایطی القای این حس به مردم در حالی که کشور دولت دارد، ولی گویا در وضعیت بی دولتی به سر می‌برد، اراده‌ها را سست می‌کند؛ چه از سمت دولت با سهل انگاری و بی خیالی و چه از سمت رقبا با حمله و هجوم برای ساقط کردن دولت.

همه فعالان سیاسی باید باور کنند که دو قطبی‌های خشن و ترسناک از جامعه ایرانی ساختن، مقدمه نابودی این جامعه است. همه باید باور کنند بی دولتی و یا احساس بی دولتی که از تریبون‌های مختلف، تبلیغ می‌شود زمینه سست کردن اراده‌ها و امید برای آینده کشور است؛ همه باید بپذیرند که سرنوشت عراق، فقط برای آن کشور محتوم نشده است. خشونت کلامی، به تدریج به خشونت عملی و خشونت در خیابان‌ها به آنارشی در کشور منجر می‌شود. این روز‌ها مسئولیت سیاستمدار بودن یا مسئولیت داشتن در جمهوری اسلامی، فقط برنده شدن در انتخابات نیست؛ یک مسئول این روز‌ها دغدغه اش باید حفط جامعه و هویت ایرانی باشد؛ آن «ما» که ایران را می‌سازد اگر از دست برود، مقام‌ها و مسئولیت‌ها جز خسران عایدی دیگری ندارد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy