شما را بهعنوان مسئول دفتر آیتالله هاشمی رفسنجانی میشناسیم. قبل از بحث درباره دوران مسئولیت شما در دولت ایشان، آشنایی شما با آقای هاشمی از کجا بود و سبک و سیاق تفکراتمرحوم هاشمی قبل از انتخاب بهعنوانرئیسجمهورچگونه بود؟
میرمحمدی: من قبل از اینکه رئیس دفتر ایشان باشم دو دوره رئیس دفتر مقام معظم رهبری بودم، یعنی در 8 سال ریاستجمهوری آیتالله خامنهای، یک سال را رئیس دفتر مشاورتها و 7 سال آن را رئیس دفتر ویژه ایشان بودم. بعد از اینکه ایشان به رهبری نظام رسیدند، یک دوره رئیس دفتر مرحوم آقای هاشمی بودم.
شروع آشنایی من با آیتالله هاشمی از حزب جمهوری اسلامی بود. ابتدا که من بهعنوان عضو عادی در محل کانون توحید ثبتنام کردم و پس از آن به عضویت شورای تبلیغات، شورای سیاسی و هیأت اجرایی حزب درآمدم و ارتباط بیشتری نیز با آقای هاشمی همچون یا سایر مؤسسین بزرگوار حزب جمهوری اسلامی پیدا کردم.
موقعی که بنده رئیس دفتر ویژه حضرت آقا در دوران ریاست جمهوری بودم، مرحوم آقای هاشمی رئیس مجلس بودند و در رابطه با جلسات سه قوه و انجام وظایف محوله نیز با ایشان ارتباط داشتم و بهعنوان نماینده رئیس جمهور در برخی هماهنگیها با نمایندگان قوای دیگر و همچنین در مجمع تشخیص مصلحت نظام در سالهای 67ــ66 دبیرخانه آن در دفتر ویژه رئیس جمهور بود ارتباط کاری هم پیدا کردم.
بنابراین آشنایی ما نسبی بود تا زمانی که بنده رئیس دفتر رئیس جمهور و از سال 72 به بعد نیز بهعنوان معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان امور اداری و استخدامی دولت مرحوم هاشمی بودم.
بهنظر شما ادوار مختلف زندگی مرحوم هاشمی به چند دوره تقسیم میشود؟ موافقان و مخالفان مرحوم هاشمی چه افرادی بودند؟ این انتقادات و اختلافات نسبت به هاشمی به چه دلیلی مطرح میشد؟
میرمحمدی: اگر بخواهید آقای هاشمی را بهخوبی بشناسید باید از احکام تنفیذ اول و دوم ریاست جمهوری مرحوم آقای هاشمی که توسط رهبر معظم انقلاب صادر شده بود و همچنین پیام تسلیتی که برای رحلت آقای هاشمی دادند استفاده کنید. کلیدواژههای پیام آخر تسلیت مقام معظم رهبری برای آن مرحوم همچون "تاریخساز، فراز و نشیب، اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت، همدلی، همکاری، رفاقت، راهی مشترک و خطرپذیری، از سابقین انقلاب اسلامی، تکیهگاه مطمئن بهویژه برای اینجانب و..." باید به این کلیدواژهها پرداخت و آقای هاشمی را باید از چند جنبه مورد ارزیابی قرار داد و ما نباید از مواضع مقام معظم رهبری نسبت به مرحوم هاشمی پیشی بگیریم.
همراهی هاشمی با رهبری دچار فراز و نشیب شد اما قطع نشد
ما باید 59 سال سابقه رفاقت و همکاری مرحوم هاشمی را با حضرت آقا تحلیل کنیم و باید بدانیم که همراهی مرحوم هاشمی با رهبری در هیچ مقطعی بهشکل کامل قطع نشد، البته دچار فراز و نشیبهایی شد اما آنچه از برآیند زندگی مرحوم هاشمی و پیامهای رهبری برای او بهدست میآید ولایتپذیری مرحوم هاشمی بوده است.
4 دسته مخالفان و موافقان هاشمی چهکسانی بودند؟
آقای هاشمی مانند هر شخص دیگری یک عده موافق و عدهای مخالف دارد، آنان که موافق بودند میگفتند که ایشان بازوی رهبری بهحساب میآید و از رهبری همواره حمایت و پشتیبانی میکند. یک عده دیگر نیز با هدف دیگری موافق ایشان بودند و میپنداشتند که او تنها کسی است که میتواند جلوی رهبری بایستد.
یک عده نیز مخالف او بودند و اعتقاد داشتند او جلوی رهبری میایستد و انقلاب را با خطر مواجه میکند و عدهای دیگر نیز به این علت مخالف وی بودند که اعتقاد داشتند او نقش مؤثر در معرفی و تحکیم رهبری حضرت آیت الله خامنهای داشتند و اگر او این اقدام را انجام نمیداد آنها به اهدافشان میرسیدند، بنابراین این شخصیت با تحلیلهای گوناگون مورد ارزیابی قرار میگیرد.
همچنین عدهای معتقد بودند که باید آقای هاشمی را همچون مرحوم آقای منتظری انگاشت و از گردونه خارج کرد و عدهای نیز که معاند بودند در تلاش بودند او را بهعنوان رهبر مخالفان نظام معرفی کنند و پشت سر او به اقدامات ضدنظام خود ادامه دهند که موفق نشدند.
شما فرمودید که آقای هاشمی در هر دو طیف مخالف و موافق نظام، موافقان و مخالفانی داشته است. چگونه میشود که برای یک فرد این حجم موافق و مخالف وجود داشته باشد؟ آیا در مواضع ایشان چرخشهایی وجود داشت که اینگونه چندین طبقه مخالف و موافق را وادار به مواضع میکرد؟
میرمحمدی: البته بنده جهتگیری هر یک از مخالفان و موافقان آقای هاشمی را گفتم. افرادی که درباره مرحوم هاشمی چه نظر موافق داشتند و چه مخالف نباید برای ما اصل قرار گیرند چرا که این افراد با گرایشهای مختلف نمیتوانند مرجع تحلیلها باشند و ما تنها میتوانیم نظر صاحبنظری همچون مقام معظم رهبری را که چند دهه با مرحوم هاشمی در ارتباط بودند ملاک قرار دهیم و زندگی سیاسی مرحوم آیتالله هاشمی را با در نظر گرفتن برهههای مختلف تاریخ انقلاب و مسئولیتهای مختلف وی مورد ارزیابی قرار دهیم.
در مبارزه با رژیم ستمشاهی و سایر مسئولیتها، در مجلس خبرگان رهبری ایشان مسئولیت سنگینی را قبول کرد، سعی او در اداره جلسات خبرگان رهبری این بود که سطح این مجلس و مباحث آن را بالا نگاه دارد و همچنین در مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز به همین شکل سعی میکرد اقدامات مثبتی را در این مجمع انجام دهد.
برخی مسئولان در اشرافیگری حریم هاشمی را رعایت نکردند
یکی از مقاطعی از زندگی مرحوم هاشمی که باید مورد بررسی قرار گیرد ریاست دولت سازندگی است که شما در آن کابینه بهعنوان معاون رئیس جمهور حضور داشتید. یکی از مهمترین ویژگیهای آن دولت که حتی مورد خطاب رهبر معظم انقلاب نیز قرار گرفته بود بحث رواج اشرافیگری، بین مسئولان نظام بود. آقای هاشمی چهنقشی را در رواج زندگی اشرافی مسئولان ایفا کرد؟
میرمحمدی: درباره سبک زندگی مرحوم هاشمی باید به شما بگویم که وی خودش سادهزیست بود و ما هیچ وقت ندیدیم غذای خاصی داشته باشد و یا برنامه غذایی خاصی داشته باشد، حتی در هنگام غذا خوردن نیز اگر تلفن کاری بود به تلفنها پاسخ میگفت. متأسفانه برخی مسئولان حریم ایشان را رعایت نکردند، بهطور مثال ما برای افتتاح چند طرح معدنی به استان زنجان همراه رئیس جمهور سفر کرده بودیم، در محل افتتاح پروژه یکی از مسئولین بیانصاف برای این مراسم فرش قرمزی تدارک دیده بود و جایگاه بسیار ویژهای آماده کرده بود که قابل توجیه نبود و جلوه اشرافی داشت در حالی که خود آقای هاشمی از این تدارکات اطلاعی نداشت.
در هیچ جای دنیا نیست که کشوری هم درگیر خرابیهای رژیم گذشته و هم جنگ و هم بازسازی خرابیهای جنگ باشد و هم توسعه اقتصادی را در مدت کوتاه اداره کند. این جزو کارهای آقای هاشمی بود البته در این برهه کارشکنیهای زیاد خارجی و داخلی هم اتفاق میافتاد. بنده لقب سردار سازندگی را برای مرحوم هاشمی قبول نداشتم و معتقدم که باید همان لقب فقیه مجاهد را به او نسبت داد. بهاعتقاد من کسانی که میخواستند اقدامات او را محدود به سازندگی کنند این لقب را به او نسبت داده بودند.
در نماز جمعه 18 آبان 68 که ایشان بحث مانور تجمل را مطرح کرد، بهنظر شما این اظهارات به روحیه تجملگرایی مسئولان در آن برهه نمیافزود؟ نظر شما درمورد سادهزیستی مسئولان چیست، مثلاً الآن مسئولینی داریم که با چند ماشین محافظ در تهران حرکت میکنند؟
میرمحمدی: اخیراً آقای شمخانی هم درباره تشریفات حفاظت صحبتهایی داشتند. البته خود حفاظت از تشریفات آن جدا است. یادم هست که حضرت آقا در زمان ریاستجمهوری و پس از آن در تهران حتی پشت چراغ قرمز میایستادند. مقام معظم رهبری درباره خودروی مسئولان تذکر داده بودند برخی آن را رعایت کردند و برخی نیز متأسفانه نه، مرحوم آقای دکتر حسن حبیبی معاون اول رئیس جمهوری آقای هاشمی تا آخر عمرش از یک پژو استفاده میکرد. تشریفات حفاظت با حفاظت از اشخاص تفاوت دارد که در آن مورد مسئولان امنیتی باید تصمیم بگیرند.
در سیاستهای کلی نظام اداری که از سوی مقام معظم رهبری ابلاغ شده درباره سادهزیستی مسئولان به صراحت سخن به میان آمده است. مردم از نحوه زندگی مسئولان الگو میگیرند بنابراین اینکه دفتر وزیر در طبقه بیستم ساختمان وزارتخانه باشد و هیچگاه در دسترس مردم نباشند با اهداف انقلاب سازگاری ندارد که این امر به دولت خاصی نیز ارتباط ندارد.
برخی وزرا و مسئولین، حول خودشان افرادی قرار داده و کارها را به آنها محول میکنند و با بدنه جامعه و مردم در ارتباط نیستند و برخی نیز از نظارت بر زیرمجموعه خود شانه خالی می کنند و یا اینکه کلاً نظارت را انکار می کنند، مثلاً برخی نظارت بر قیمتها را که مطالبه مردمی است کمونیستی میپندارند، این سبک مدیریتی و فکری لطماتی را به جامعه وارد میسازد.
لازم میدانم در پایان این سئوال به چند نکته اشاره کنم که اولی مربوط به اولین بخشنامه حضرت آیت الله خامنه ای در هنگام ریاست جمهوری است که با دستخط خود مرقوم داشتند " اسراف حرام شرعی است" و همکاران را به آن توجه دادند و اولین سفارش آیتالله هاشمی در اولین دوره نیز به اینجانب بعنوان مسئول دفتر سفارش سلامت دفتر رئیس جمهور بود.
شما هم با مقام معظم رهبری کار کردید و هم با مرحوم هاشمی. رابطه این دو در طول سالهای پس از انقلاب به چه نحوی بود. اختلافنظرهایی که ممکن بود بین وی و رهبری وجود داشته باشند در کجاها شکل میگرفت?
میرمحمدی: به اعتقاد من هاشمی پیچ تنظیم نظام حول محور رهبری بود. علت بیان این حرف از سوی بنده این بود که رهبری صدای رسا و بی غل و غش نظام است و آقای هاشمی وظیفه خود میدید که پارازیتها و پالسهایی که در رسانائی این صدا اختلال ایجاد میکرد با برگزاری جسات و یا با بیان نقطه نظر خود و شنیدن نقطه نظرات مخالفان حل و فصل کند. این تنظیم کنندگی توسط آقای هاشمی را کسی ندید و البته من قبول ندارم که تنها کانال ارتباطی میان رهبری با نهادها و احزاب دیگر شخص مرحوم هاشمی بود. چرا که رهبری نیز کانالهای ارتباطی فراوانی داشته و کسانی که احساس میکنند ارتباط با رهبری محدود به کانالهای خاصی است دچار اشتباه شدند. البته عده ای از سیاسیون بودند که به هر دلیلی از کانالهای مستقیم نخواستند با رهبری در ارتباط باشند، مرحوم آقای هاشمی را واسطه میکردند تا حرفهای آنها را به رهبری منتقل کنند.
هاشمی گفت رهبری پدر این امت است و پدر من نیز هست
من در جلسهای که با مرحوم آیتالله هاشمی داشتم، درباره اختلاف افکنیهای عدهای میان ایشان و رهبری به نکاتی اشاره کردم که مرحوم هاشمی در جواب به من گفتتند مقام معظم رهبری پدر این امت هستند و حتی پدر من هم هست . بحث همدلی و همکاری را باید در کنار اختلاف نظرها در نظر گرفت .
حضرت امام (ره) میفرمودند من خامنهای ، بهشتی و هاشمی را بزرگ کردهام و شنیدهام که در مورد لزوم همدلی آیت الله خامنهای و آقای هاشمی هم سفارشاتی داشتند.
مقام معظم رهبری در مورد مسائل مهم کشور از مرحوم آقای هاشمی مشورت میگرفتند و در مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز تبادلات خوبی بین رهبری و مرحوم آقای هاشمی برقرار بود البته در برخی سیاستهای اقتصادی، فرهنگی و سیاست خارجی اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت وجود داشت.
در اختلافات سال 88 فصلالخطاب سخن رهبری بود
اما بههرحال در سال 88 مواضع مرحوم هاشمی همگام با مواضع رهبر انقلاب نبود؟
میرمحمدی: اگرچه در سال 88 بحثهای زیادی درباره اختلاف نظر میان حضرت آقا با مرحوم آقای هاشمی مطرح است اما تحلیل مشخص است آن است که که در این گونه اختلافات قطعاً فصلالخطاب نظر رهبر معظم انقلاب است. بحث در این مورد و سایر ابعاد آن نیاز به زمان بیشتری دارد.
در برههای از زمان بخصوص نیمه دوم دهه هفتاد طیف چپ و اصلاحطلبان به شدت به مرحوم هاشمی رفسنجانی انتقاد داشتند اما در سال 84 همان افراد از هاشمی حمایت کردند. دلیل این حمایت آنها از مرحوم هاشمی عوض شدن دیدگاههای آن مرحوم بود یا دلیل دیگری داشت؟ چرا در مجلس ششم ایشان مورد هجمه قرار گرفتند؟
میرمحمدی: بحث اصلاحطلبی بعد از پیروزی آقای خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری بوجود آمد. ابتدا اصطلاح دوم خرداد مطرح شد و سپس برخی آنرا اصلاح طلبی و جناح مقابل را اصولگرایی نامیدند بدون آنکه شاخصی برای آن معلوم کرده و یا تعریف درستی از آن داشته باشند.
مقام معظم رهبری بمنظور شفافیت و تبیین این اصطلاحات فرمودند نقطه مقابل اصولگرا، اصلاح طلب نیست؛ نقطه مقابل اصلاح طلب، اصولگرا نیست. نقطه مقابل اصولگرا، آدم بی اصول و لاابالی است نقطه مقابل اصلاح طلبی، افساد است. بنده معتقد به اصولگرای اصلاح طلبم، حفظ اصول و اصلاح روش ها، معنای اصلاح طلبی است.
اصلاحطلبان در مدارس ابتدایی هم هاشمی را تخریب کردند
اگرچه ریشه اختلاف طیف چپ مصطلح با آیتالله هاشمی به زمان حزب جمهوری اسلامی بر میگردد ولی این طیف از اواخر مجلس سوم با آقای هاشمی اختلافاتشان را برجسته کردند و مردم مجلس چهارم را با شعار اطاعت از خامنهای ، حمایت از هاشمی با اکثریت اصولگرایی شکل دادند. جناح چپ پس از انتخاب آقای خاتمی به ریاستجمهوری، ورود آقای هاشمی را به مجلس ششم مخالف منویات خود دیدند و ناجوانمردانه نه فقط انتقاد کردند بلکه به تخریب ایشان پرداختند و با عباراتی نظیر "عالیجناب سرخ پوش" و امثال آن در سطوح مختلف حتی در سطح مدارس ابتدائی به تخریب ایشان پرداختند.
نگرانی آنها این بود که با ورود آقای هاشمی به مجلس ششم با توجه به شخصیت و سوابق وی، تحقق اهداف آنان غیر ممکن میگردد لذا در صدد حذف کامل هاشمی برآمدند و در نهایت در لیست سی نفره حوزه انتخابیه تهران در مجلس ششم جایگاه سی ام را برای وی رقم زدند و ایشان پس از انتخاب از نمایندگی انصراف داد.
درباره سال 1384 بر این باورم که آنها نه تنها از آقای هاشمی حمایت نکردند بلکه قرائنی هم وجود دارد که عکس این را ثابت میکند بعنوان نمونه رقبایی را نیز برای آقای هاشمی در همان مرحله اول به میدان فرستادند مانند آقای معین، کروبی و مهرعلیزاده که جمع آرای آنان بالغ بر 9 میلیون نفر میرسید و در مرحله دوم به اعتقاد من اگر بیش از نصف آنان به آقای هاشمی رأی میدادند آقای هاشمی برنده انتخابات می شد. آنان یا شرکت نکردند و یا اینکه به آقای هاشمی رأی ندادند.
برآورد شما از عملکرد 8 ساله دولت سازندگی چیست؟ آیا سیاستهای اقتصادی این دوره صحیح بود؟ چرا اواخر دولت سازندگی کشور با افزایش قیمت و تورم 49 درصدی رو به شد؟
میرمحمدی: علی رغم خرابیهای گسترده جنگ تحمیلی و بالابردن توقعات مردم پس از جنگ و توسعه همراه بازسازی، برآورد اینجانب در زمینه عملکرد 8 ساله دولت آقای هاشمی به قرار زیر است که برنامههای بازسازی پس از جنگ، گسترش زیر ساختها وشاخصها، توسعه شهری و توسعه روستایی، فراهم آوردن اشتغال با حمایت از تأمین مواد اولیه و حمایت از کارخانجات مثبت بود.
سیاست تعدیل اقتصادی ادامه مییافت کشور با مصیبت روبهرو میشد
اصلاح نظام اداری و تشکیلاتی و توجه به ابعاد هویتی و معیشتی کارمندان دولت و بازنشستگان و تنوع و تسهیل روشهای ارائه خدمات از آثار خوب دولت آقای هاشمی رفسنجانی است اما در مورد سیاستهای اقتصادی باید بگویم وقتی سیاستهای تعدیل اقتصادی به اجرا درآمد، یکسان سازی نرخ ارز، آزادسازی اعتبارات بانکی، آزاد سازی تجارت خارجی، آزادسازی نسبی قیمتها موجب گسترش تورم و افزایش قابل توجه واردات براثر افزایش قابل توجه درآمدهای ارزی شد.
چه عاملی تورم 49درصد را در دولت هاشمی رقم زد؟
سیاستگذاران اقتصاد کلان با اعمال سیاستهای خود موفقیتهای بخشهای مختلف اقتصادی و گسترش زیرساختها را تحت تأثیر قرار دادند و افزایش قابل توجه نقدینگی موجب گسترش بینظیر تورم 49% شد. البته پس از تذکرات مقام معظم رهبری و شوکهای وارده، مرحوم آیتالله هاشمی از سیاستهای تعدیل برگشت و آن را اصلاح کرد که اگر ادامه مییافت کشور با مصیبت اقتصادی گرفتار میشد و ایشان مثل همیشه انعطاف زیادی در اصلاح سیاستها بعمل آورد.
برخی معتقد بودند دولت مرحوم هاشمی از نظر فضای نقد، فضای خوبی نبود. این فضا ملهم از چه بوده و چرا در این دوره از نظر فرهنگی و نقد، فضای مناسبی به شمار نمیآمد؟
میرمحمدی: قبل از اینکه به این سئوال پاسخ دهم مایلم به نکته اشاره کنم، در آن زمان معروف بود که چپ مصطلح در اقتصاد رادیکال است و در فرهنگ لیبرال و راست مصطلح در اقتصاد لیبرال است و در فرهنگ رادیکال اما بنده در مجلس ششم و کمیسیون برنامه و بودجه مجلس دیدم که جناح راست و مشارکت و کارگزاران در امور اقتصادی توافق دارند و متاسفانه پس از آن دیدیم در زمان دولتهای بعدی در فرهنگ هم آنها به تفاهم رسیدند و رفتارهای نزدیکان رئیس دولت در رابطه با هنر و سینما و برخی وادادگی ها مؤید این مطلب است.
سیاستهای تعدیل اقتصادی و تهاجم فرهنگی موجب کمرنگ شدن ارزشها شد
اگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را با تسامح متولی رسمی فرهنگ تلقی کنیم در زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی سه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را تجربه کردیم. وزارت آقای خاتمی، وزارت آقای لاریجانی و وزارت آقای میرسلیم و اگر قبول کنیم که هنوز هم اعمال نظر و نقش مدیران عالی رتبه دولتها و سازمانها بر سیاستها میچربد، میتوانیم با تحلیل عملکرد سه وزیر در دوران ریاست جمهوری 8 ساله آقای هاشمی تا حدی به فضای حاکم و عملکرد بپردازیم و هشدارهای مقام معظم رهبری را در رابطه با تهاجم فرهنگی دشمن در این دوره مد نظر قرار داده و تغییر و تحولات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و صداو سیما را تحلیل کنیم و میتوانیم به تحلیلی نزدیک شویم که این همه در این مجال نمیگنجد.
در رابطه با فضای فرهنگی در این دوره نیز باید گفت نقش جبههها، بسیج، مساجد و روحانیت در زمان جنگ تقویت ارزشها را در جامعه و پشت جبهه به دنبال داشت که پس از جنگ این مسئله کم زنگ شد و با تهاجم فرهنگی دشمن و آثار سیاستهای تعدیل اقتصادی توأم شد. تقابل توسعه اقتصادی و سیاسی و کمرنگ شدن تدریجی ارزشها در ادوار مختلف تا به امروز گریبان گیر جامعه ماست و متاسفانه میرود تا پول را تنها معیار ارزشها بسازد که این امر مسئولیت متولیان فرهنگی کشور و قوای سه گانه را سنگین میکند.