- در موضوع کُرونا روایت غالب رسانههای بینالمللی فارسیزبان خارج کشور همانا روایت چینی این همهگیری بوده است.
- در برخی رسانهها اگر نویسندگان این ویروس را ویروس چینی معرفی میکردند با اتهام نژادپرستی مواجه شده و مطالبشان رد یا سانسور میشد.
- بعید است اکثر خوانندگان فارسیزبان اطلاع داشته باشند که سازمان بهداشت جهانی در ژانویه اعلام کرد ویروس کُرونا از انسان به انسان منتقل نمیشود.
- رسانههای بینالمللی فارسیزبان خارج کشور نیر اکثرا با تنبلی تمام به تکرار مواضع مقامات جمهوری اسلامی مشغول بودهاند تا مصاحبه با افراد آسیبدیده.
- اکثر نویسندگان و ویراستاران این رسانهها همچنان از دریچهی چشم خبرگزاریهای امنیتی «فارس» و «تسنیم» به دنیا مینگرند.
مجید محمدی - کیهان لندن
همانطور که مقامات سیاسی و دولتی باید در برابر رفتارهایشان پاسخگو باشند رسانهها نیز باید چنین باشند چون بسیاری از آنها از منابع عمومیو مالیات شهروندان استفاده میکنند. رسانهها میتوانند به اندازهی سیاستمداران و مقامات فاسد باشند و قدرت انها به همان اندازه میتواند مخرب باشد. از این جهت در موضوع پوشش اخبار کُرونا میتوان و باید رسانههای بینالمللی فارسیزبان را مورد ارزیابی قرار داد. غیر از این، رسانههای بینالمللی فارسیزبان خارج کشور مسئولیت سنگین اطلاعرسانی برای جامعهای تحت سرکوب و تبلیغات سیاسی ۲۴ ساعته بر عهده دارند و بر اساس همین ماموریت باید مورد داوری قرار گیرند. اما واقعیت چیزهای دیگری به ما میگویند. به چند مورد که بیانگر این نکته هستند اشاره میکنم.
هرقدر رسانهها بودجه و کادر بزرگتری داشته باشند، از آنها انتظار بیشتری میرود اما رسانههافی بینالمللی فارسیزبان به دلیل دولتی بودن و مغازه بودن برای استخدام دوستان و آشنایان و باج دادن به مقامات سیاسی برای حفظ شغل خود یا کوتاهی برخی کارکنان در کار برای رفت و آمد آسان به ایران کاری نمیکنند و مثل کبریت بیخطر نمکشیده به حیاتشان ادامه میدهند چون میدانند بودجههای آنها کم و زیاد میشود اما قطع نمیشود.
حرکت در چارچوب روایت چینی
به دلیل ترجمهای بودن بخش قابل توجهی از مطالب خبری و گزارشی رسانههای بینالمللی فارسیزبان خارج کشور (که در قالب تألیف و تولیدات رسانهی مربوطه به خوانندگان عرضه میشوند) معمولا روایت آنها در این رسانهها نیز منعکس میشود. رسانههایی که از آنها نقل میشود نیز معمولا رسانههای متحد با چپ هستند و نه مجموعه رسانهها با صداهای مختلف. در موضوع کُرونا روایت غالب همانا روایت چینی این همهگیری بوده است به این معنا که «چین رهبری مقابله را در اختیار دارد» و توانسته است ویروس را کنترل کند و «نظام سرمایهداری در این زمینه شکست خورده است.» بیبیسی فارسی در یکی از یادداشتهای خود عملا به بوق تبلیغات چین تبدیل شده و نظام سرمایهداری را ناتوان از مقابله با بیماریهای همهگیر معرفی میکند بدون آنکه اشاره کند این ویروس اصلا از چین به دیگر نقاط انتقال یافت و دولت چین بهموقع درباره آن به جامعه جهانی و نهادهای مسئول بینالمللی مانند سازمان بهداشت جهانی اطلاع نداده است. مشکل در انتشار مطالب کمونیستی نیست؛ مشکل در عدم انتشار واقعیات و دیدگاه مقابل است. در برخی رسانههای دیگر اگر نویسندگان این ویروس را ویروس چینی معرفی میکردند با اتهام نژادپرستی مواجه شده و مطالبشان رد یا سانسور میشد. رسانههای ورشکستهی غربی که به بوق چپ تبدیل شدهاند در این ماجرا برای مخالفت با ترامپ به تریبون تبلیغات سیاسی دولت کمونیستی چین تبدیل شدند.
این رسانههای فارسیزبان در گزارش اطلاعات غلط سازمانهای بین المللی که امروز به بوق چین کمونیست (مثل اعلام اقدامات مناسب چین در جلوگیری از انتشار ویروس کُرونا) یا جمهوری اسلامی (مثل درخواست رفع تحریمها توسط مقامات سازمان ملل) تبدیل شدهاند کوتاهی داشتهاند. بعید است اکثر خوانندگان فارسیزبان اطلاع داشته باشند که سازمان بهداشت جهانی در ژانویه اعلام کرد ویروس کُرونا از انسان به انسان منتقل نمیشود (تکرار مهملات حزب کمونیست چین) چون این دروغها و اطلاعات نادرست به خوانندگان گزارش داده نشده است. همچنین بعید است خوانندگان بدانند چین در حالی که خود تولیدکنندهی ماسک است اخبار کُرونا را پنهان نگاه داشت تا دو میلیارد ماسک از دیگر کشورها خریداری کند. مقامات سازمان بهداشت جهانی حتی نسبت به انتقاد از چین هشدار دادند و این موضوع را پروندهسازی نامیدند گویی دولت چین که نقشی خارقالعاده در شیوع این بیماری داشته قربانی است. برخی از رسانههای غربی حتی قصابخانههای خیابانی چین یا «بازارهای خیس» را که در آن انواع حیوانات و جانوران برای خورده شدن به فروش میرسند، مورد ستایش قرار دادهاند.
این روایت البته با «پاکیزگی سیاسی» و سیاست هویتطلبی که اسلام و دولت چین را نژاد تلقی کرده و هرگونه انتقادی از آنها را نژادپرستی میخواند مطابقت دارد. این دو روایت کاملا توسط رسانههای غربی رعایت میشود و از همین جهت دستور دولت ترامپ در ژانویه برای بستن مرزها بر روی مسافران چینی بیگانهستیز و نژادپرستانه خوانده شد.
ورشکستگی در گزارش میدانی
شما مطالب رسانههای بینالمللی فارسیزبان خارج کشور را که مسئولیت گزارش در مورد ایران را دارند مرور کنید. اگر توانستید در گزارشهای آنها دریابید که ایران در بحران اخیر چه تعداد تجهیزات پزشکی و حفاظتی (ماسک، طلق صورت، پوشش بدن، دستگاه تنفس مصنوعی، جهاز تنفسی، کیت آزمایش و داروهای مورد استفاده) داشته، چه تعداد سفارش شده و کمبودها در چه حد و اندازهای بوده، باید به شما جایزهای یک میلیون دلاری داده شود. مشخص است که حکومت چنین اطلاعاتی را مثل دیگر اطلاعات منتشر نمیکند تا کارکنان این رسانهها «کپی- پیست» کنند. وظیفهی گزارشگر تماس با کادرهای بیمارستانی و شرکتهای تولیدکننده است تا این اطلاعات را استخراج و منتشر کند. مشخص است که ویراستاران حتی چنین گزارشهایی را به کارکنان خود سفارش ندادهاند تا در این زمینه تلاشهایی صورت گیرد.
موضوعی دیگری که یک رسانه میتواند گزارش دهد، تجربیات شخصی از مقابله با این بیماری یا از دست دادن عزیزی در این ماجراست. بوقهای تبلیغاتی رژیم با همان سیاست سیاهنمایی، این تجربیات را در آمریکا و اروپا گزارش میدهند ولی نه در ایران! رسانههای بینالمللی فارسیزبان خارج کشور نیر اکثرا با تنبلی تمام به تکرار مواضع مقامات مشغول بودهاند تا مصاحبه با افراد آسیبدیده. ایران اینترنشنال از این گونه گزارشها داشته است. بیبیسی فارسی، رادیو فردا و صدای آمریکا از این جهت از تنبلی مفرط رنج میبرند.
رادیو فردا و بیبیسی فارسی که نامههای تکنفرهی اصلاحطلبان را گزارش میدهند هیچ خبری در مورد نامهی ۵۳ تن از فعالان مدنی به صندوق بینالمللی پول برای خودداری از پرداخت وام (به بهانهی کُرونا) به جمهوری اسلامی منتشر نکردند. این نامه با اشاره به وضعیت فساد و گسترشطلبی جمهوری اسلامی احتمال تخصیص وام پنج میلیارد دلاری به نیازهای مردم را منتفی میشمرد.
هرقدر رسانهها بودجه و کادر بزرگتری داشته باشند (مثل رادیو فردا و صدای آمریکا و بیبیسی فارسی) از آنها انتظار بیشتری میرود اما اینها به دلیل دولتی بودن و مغازه بودن برای استخدام دوستان و آشنایان و باج دادن به مقامات سیاسی برای حفظ شغل خود یا کوتاهی برخی کارکنان در کار برای رفت و آمد آسان به ایران کاری نمیکنند و مثل کبریت بیخطر نمکشیده به حیاتشان ادامه میدهند چون میدانند بودجههای آنها کم و زیاد میشود اما قطع نمیشود.
اطلاع رسانی در مورد ویروس و روشهای مقابله با آن
بعد از گذشت حدود یک ماه از همهگیری بحران کُرونا در ایران برخی از این رسانههای فارسیزبان متوجه شدند که باید در این زمینه اطلاعات علمیو پزشکی را نیز منتقل کنند («از کُرونا بیشتر بدانیم» در وبسایت بیبیسی فارسی یا چیزی شبیه به این در وبسایت رادیو فردا). اکثر نویسندگان و ویراستاران این رسانهها همچنان از دریچهی چشم خبرگزاریهای امنیتی فارس و تسنیم به دنیا مینگرند (چون صبح که چشم باز میکنند اول آنها را دنبال میکنند) و اختلافات میان جناحها و افراد در قشر حاکم را جدیتر میگیرند. چون این خبرگزاریها کُرونا را جدی نگرفته یا توطئهی استکبار میدانستند رسانههای بینالمللی فارسیزبان نیز آن را از آغاز یک خطر بهداشت عمومی تلقی نکردند تا اینکه بیماری در اروپا و آمریکا به در خانههایشان رسید. اطلاع رسانیهای بهداشتی گرچه با تأخیر بسیار انجام گرفت اما یکی از کارکردهای ضروری این رسانهها به ویژه در شرایطی میبایست باشد که جمهوری اسلامی با روغن بنفشه (سیمای جمهوری اسلامی) و دعای هفتم صحیفه (خامنهای) و زیارت از راه دور (روحانی) میخواست این بیماری را شفا بخشد.
گرایش ضد آمریکایی
بیبیسی فارسی گرایش چپ و ضد آمریکایی خود را با شلختگی تمام در گزارش اخبار کُرونا در آمریکا با بیتوجهی به متن اخبار نشان داد. بیبیسی فارسی خبر دفن درگذشتگان نیویورک در گورهای جمعی در یک جزیره را بدون اشاره به اینکه این اجساد به کسانی تعلق دارد که کسی برای دریافت آنها نیامده و دو هفته در سردخانه ماندهاند منتشر کرد تا به اخبار منفی در مورد مدیریت این بحران در ایالات متحده و «جزیرهی مردگان» در بوقهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی بدمد؛ گویی همهی مردگان در نیویورک بطور دستجمعی دفن می شوند. اینها از شاهکارهای روزنامهنگاری در بیبیسی فارسی هستند. روزنامهنگاران بیبیسی فارسی و خواهران و برادرانشان در رادیو فردا و صدای آمریکا اکثرا نه تنها دارای گرایش سیاسی در کار خود هستند (علیه ایالات متحده و اسرائیل) بلکه در این حرفه نیز شایستگی ندارند و یک خبر را نمیتوانند به درستی تنظیم کنند.
آمار درگذشتگان و موارد ابتلا
یکی از چالشیترین موضوعات در گزارش بحران کُرونا در ایران تعداد درگذشتگان و موارد مثبت آزمایشها است. از ابتدا مشخص بود که حکومت حقایق را پنهان میکند. در گزارش آمار از منابع دیگر غیر از آمار رسمی، شبکهی ایران اینترنشنال رویکرد تهاجمیتری داشت. بیبیسی فارسی فقط در یک روز آماری غیر از آمار رسمی اعلام کرد و بعد از آن از این جهت متوقف شد و به آمار رسمی اکتفا کرد. رادیو فردا به دفعات آمارهای دیگری را اعلام کرده است. اکثر رسانههای بینالمللی فارسیزبان بعد از چند هفته زبان و بیان خود را هماهنگ کردند و بجای اعلام آمار دولتی به عنوان «آمار» آنها را «آمار رسمی» خواندند.
فراتر از درگذشتگان و مبتلایان، رسانههای بینالمللی فارسیزبان رویکردی روشنگرانه و انتقادی در اعلام تعداد و کیفیت آزمایشها و تعداد تفکیکی آمارها در استانها و تعداد تجهیزات و لوازم پزشکی در دسترس و مورد نیاز نداشتند. آنها همه در این موارد موضعی انفعالی داشتهاند.
عدم درک پنهانکاری ساختاری
هر موضوعی که در ایران پیش میآید این رسانهها ابتدا فرض میکنند که قرار بوده جمهوری اسلامی شفاف باشد و همواره نخست گزارشهای حکومتی تحت عنوان واقعیت عرضه میشود. اما بعد از چند روز برخی از آنها متوجه میشوند که گزارش رسمی گزارش واقعی نیست. اینها از گذشته درس نگرفتهاند که حکومت جمهوری اسلامی بنایش بر پنهان کردن حقایق است و در گزارش گفتههای مقامات حتما باید عنوان «رسمی» یا «دولتی» را بر آنها نهاد؛ کاری که از ابتدا نمیکنند. بسیار عجیب است که در هر رخدادی گویی جمهوری اسلامی از نو متولد شده و بعد از مدتی تلاش میشود گزارشهای دولتی تصحیح و وارسی شود. در نظامی که رسانهها آزاد نیستند بنای کار بر پنهانکاری است و دیگر نیازی به اثبات دروغگویی یا تبیین پنهان کردن حقایق در هر مورد جدید نیست.