Monday, May 25, 2020

صفحه نخست » سوئد چگونه اداره می‌شود؟ (بخشِ‌ پایانی)، کوروش گلنام

Kourosh_Golnam.jpgپیش از آغازِ این‌بخشِ پایانی، یادآور شود که سوئدی‌ها نیز چون همه دیگر انسان‌ها، دارایِ صفت‌هایی بد و خوب چون خشم یا مهر، کینه‌ورزی یا گذشت، حسادت یا همدلی، عشق یا نفرت و... هستند. در سوئد نیز همه گونه آدمی یافت می‌شود. آنچه به‌یک‌ جامعه برتری می‌دهد میزان و سنجشِ خوب و بدها درآن و بارِمثبت و منفی‌ها است. ترازویی‌که به‌ما نشان می‌دهد در ارزیابیِ همه‌جانبه یک‌جامعه، کفه بارِمثبت بیش‌تر است یا بارِمنفی. ارزیابی‌ای که نشان ‌می‌دهد آیا بیش‌ترِ مردم قانون‌مدار و سامان‌پذیر هستند یعنی قانون‌مداری در آنها نهادینه شده است؟ آیا بیش‌تر مهربانند و روادار و کم‌تر کینه‌ای‌ و کینه‌جو و با یک‌دیگر هم‌دلی دارند؟ درک‌ودانش آن‌ها در چه پایه‌ای است؟ تا چه‌اندازه درکاری که انجام می‌دهند، مسئولیت‌پذیر و درست‌کارند؟ تا چه‌اندازه به‌آب و خاکِ خود عاشق‌ند و برایِ پبشرفت‌ِآن کوشش می‌کنند و... شماری دیگرزمینه‌ها. نباید فراموش کرد که اگر شما بهشتِ داستانی را نیز در سرزمینی برپا کنید، همیشه هستند کسانی که قانون‌گریزند، خود‌خواهند و می‌توانند دیگران را قربانیِ خواسته‌هایِ خود کرده و حقِ آنان را پای‌مال نمایند، کوشش می‌کنند از انجام آنچه همه در جامعه باید پذیرفته و برایِ آن هزینه بدهند، شانه خالی‌کنند مانندِ فرارِ مالیاتی و... از این دست دیگر رفتارهایِ ناراست. مهم این است که شمار این‌چنین شهروندانی در جامعه چه‌اندازه باشد.

نمی‌شود پنهان کرد که جامعه کنونیِ سوئد، دچار دگرگونی‌هایِ فراوان شده ‌است. این جامعه آن جامعه بسیار آرام‌تر دو، سه دهه پیش نیست و هر روز بر گرفتاری‌هایِ، شاید درمان ناپذیرِ، آن نیز افزوده می‌شود. پی‌آمدش بازنگری در شماری ازقانون‌ها است که رنگ‌و‌بویِ سخت‌گیرانه‌تری به‌خود گرفته و مرزهایِ آن فشرده تر می‌شود. شماری جوانان سوئد رنج هایِ گذشتگان خود برای ساختن رفاهی که امروز آنان از آن برخوردارند را به فراموشی سپرده و بسیار نازپروده شده‌اند. در بخشی از این نوشته از دیدِ خود، اندکی به‌ نمایی از چراییِ این‌گرفتاری‌ها، که اتفاقن چکیده یکی از هدف‌های مهمِ نوشتنِ این مقاله بوده است، خواهم پرداخت. ولی نخست:

دمکراسی سوئد چگونه شکل گرفته است؟

اگر ساده بیان شود، از دیدِ من پدیدآمدن و پایداریِ دمکراسی سوئد بر داده‌هایِ زیر استوار شده است:
ـ داشتنِ سامان و هم‌آهنگی در کار (نظم)، وجود قانون و قانون‌مداری، دلبستگی به سازمان‌دهی و سازمان‌پذیری.
سامان در همه کارهایِ جامعه سوئد آشکار است. تاریخِ گذشته سوئد نشان می‌دهد که حتا در دست‌تنگ‌ترین و نادارترین لایه‌هایِ اجتماعی در روستاها نیز گونه‌ای سامان در خانواده‌ها، درکار و پذیرشِ و تن دادن به چهارچوب‌ها چه در کوچک‌ترین بخشِ جامعه (کانونِ خانواده) و چه در جامعه بزرگ‌ترِ بیرونی وجود داشته است. یک نمونه کوچک: خانواده‌ها (بیش‌تر نادار) در گذشته پُر فرزند بوده و زن همیشه کودکی در آغوش داشته است. دراین خانواده‌ها هنگامِ غذاخوردن، همه می‌باید چشم به پدر داشته تا نخست او به اندازه‌ای که می‌خواهد غذا بردارد تا پس از او نوبت به‌ زن و فرزندان به‌رسد. چرا؟ چون پدر نان‌آورِ خانواده بوده و کاری معمولن سخت و توان‌فرسا داشته است؛ بنابراین نخست پدر که نانی بر سفره می‌آورد، باید به‌اندازه نیازِ خود غذا بخورد تا که نیرویِ‌کار داشته باشد. این نمونه شاید در دیدِ کسی برجسته جلوه نکند ولی همین ریزه‌کاری‌ها در سامان‌پذیریِ آینده فرزندان، در بیرون از کانونِ خانواده نیز اثر فراوان داشته است. در همه دوران هایِ سختِ گذشته سوئد، در کارها از ریزتادرشت، گونه‌ای سامان و سامان پذیری وجود داشته است و با کوشش‌هایِ گسترده اجتماعی، قانون‌ها و چهارچوب‌ها روشن‌تر و مردمی‌تر شده‌اند و قانون‌مداری در سوئد نهادینه شده است. برای اینکه نمونه روشنی از پبشینه دیرینه سامان و ساماندهی، شرکتِ لایه‌های گوناگونِ اجتماعی در آن به دست داده شود، از کمون لولئو نام برده می‌شود که مرکز ناحیه شمال سوئد است با جمعیت ۷۷۸۳۲ تن (سرشماری ۲۰۱۸).
نخستین شورای رهبریِ کمون لولئو ۳۰ ژانویه ۱۸۶۴ (۱۵۶ سال پیش) با بیست نماینده تشکیل می‌شود. آنچه بسیار قابل توجه است ترکیب این شورا و کار و شغلِ نمایندگان است:
یک کارتوگراف (نقشه بردار)
یک دکتر،
دو آموزگار،
یک مدیر عامل (شرکت یا کارخانه ای)،
یک سرپرست گمرک،
یک بازرس پست،
۵ تن بازاری (در کار دادوستد)
یک نقاش ساختمان
یک آهنگر
یک نانوا
۲ طلا ساز
۲ سرکارگر (کشتی سازی در نیروی دریایی)
و شهردار (آن زمان)
برگرفته از کتابِ"شورای رهبری شهرِلولئو، ۱۵۰ سال، نشر کمون لولئو ۲۰۱۴، برگ ۷"
بیش از یک سده و نیم، در کمون کوچکی در سوئد چنین رواداری موجود بوده و همه شهروندان، در هر جایگاه‌اجتماعی، ارزشمند بوده و در تصمیم گیری‌ها شرکت داشته‌اند.
با همه گرفتاری‌هایی که امروز جامعه سوئد باآن دست‌به‌گریبان است، ولی در برابر ویروس کرونا نشان داده است که هنوز تا چه اندازه باور بین مردم، دولت و دست‌اندرکارانِ بهداشتِ همگانی نیرومند است.
ـ ارزشِ‌نهادن فراوان به وقت و زمان و داشتن برنامه روزانه زندگی؛
پاس‌داشت و ارزش به وقت و زمان در سوئد برجستگیِ زیادی داشته و در همه کارهایِ کشور نمودی روشن دارد. ساعت هشت بامداد برایِ سوئدی هشت بامداد است و نه هشت‌وپنج یا هشت‌‌و‌ده‌دقیقه. کودکان از خردسالی از بُزرگ‌ترها می‌آموزند که به وقت اهمیت داده و همیشه کارهایِ روزانه خود را در تقویم یادداشت کنند. یکی از گرفتاری‌هایِ سوئد با مهاجران، مانند ما ایرانی‌ها که از جهان سوم آمده‌ایم (با پوزش از خوانندگان)، همین مورد است. نمونه بیاوریم: من با گروهی از هم‌میهنان مدتی در جایی بودیم. سوئدی‌ها که به رفتارِما ایرانی‌ها آشنایی پیداکرده بودند، اگر قرار بود ساعتِ چهارپس‌از‌نیم‌روز جلسه‌ای با ما داشته باشند، می‌گفتند ساعت سه‌وسی‌دقیقه چون می‌دانستند حتا ساعت چهار نیز همه در جلسه نخواهندبود!
در گذشته در نامه‌ای از بهداری یا بیمارستان که وقت دکتر در آن بیان شده بود، هرگز جمله تهدید و شاید توهین آمیزی که امروزه در چنین نامه‌ها نوشته می‌شود به چشم نمی‌خورد که: اگر در وقت تعین شده آنجا نباشی و یا پیش از آن آنان را از انگیزه نیامدن خود آگاه نکنی، باید هزینه ویزیت دکتر را پرداخت کنی! گویا این هم بسنده نبوده و امروز بابهره‌وری از امکان‌هایِ بهترِ تکنیکی، گذشته از فرستادنِ نامه، روز پیش از آن نیزهر بیمار یک اس.‌ام. اس دریافت می‌کند که وقت دکتر را یادآور می‌شود.
ـ بیلانِ کارِ کارمندانِ در اداره‌ها بالا است و فرار از کار و سهل انگاری، اندک. بازدهی سودمند، دست کم شش تا هفت ساعت از هشت ساعت کار است. امری که در کشورهایِ جهانِ‌سوم آروز و رویایی است. ـ کارمندان در همه سازمان‌ها در برابر مراجعه‌کنندگان مراقب رفتار خود هستند که کار را درست انجام بدهند تا برایشان دردسری ایجاد نشود. بیمار در برابر پزشک خبردار نمی‌ایستد و کُرنش نمی‌کند و این پزشک است که باید به بیمار احترام گذاشته، دقت کند و ترس داشته باشد از این که کارش را درست انجام ندهد.
ـ جنبش هایِ ملی و اجتماعی،
این مورد یکی از مهم‌ترینِ زمینه هایِ شکل گیری دمکراسی سوئد بوده است:
"جنبش هایِ مردمی، سازمان ها[انجمن‌ها و سندیکاهایِ گوناگون] در ساختِ زیربنایِ اندیشه همگانی در میانِ مردم و آماده ساحتنِ آنان برایِ رفُرم هایِ بزرگ [باایجاد فشار به دولت‌مردان] در دمکراسی سوئد جایگاهِ ویژه‌ای داشته‌اند. برای نمونه: جنبش مبارزه با اعتیاد به الکل، جنبش‌هایِ کارگری، سازماندهی‌هایِ ورزشی برایِ برانگیختن مردم به ورزش و... از این دست سازمان‌ها هستند. شمارِ زیادی از سازمان‌هایِ مردمیِ دیگر از دلبستگی‌ها و خواسته‌هایِ ویژه عضو‌هایِ خود پاسداری کرده و در راه آن کوشش کرده‌اند. سازمان‌ها و انجمن‌هایی چون انجمنِ اجاره‌‌نشینان (مستاجران) انجمنِ آسیب‌دیدگان (معلولان)، انجمن‌هایِ زنان، پناهندگان و مهاجران، هم‌یاری مصرف‌کنندگان و یا کاریابی نمونه این گروه سازمان‌ها هستند. " (راهنمایِ اجتماعی سوئد، برگ ۵۱۲)
کوشش هایِ این سازمان‌ها ردپایِ آشکاری بر پیش‌رفتِ جامعه و دمکراسیِ سوئد نهاده است.
ـ هم‌یاری و نوع‌دوستی؛
در باره نوع دوستی، همین بسنده است که بگوییم کشور کوچک ده میلیونی سوئد پذیرای بیش از یک میلیون مهاجر و پناهنده از شمار زیادی از کشورها به ویژه جهان سومی‌ها شده است. همه کوشش را به‌کار برده است که بنا بر چهارچوب‌هایِ سازمانِ ملل، ازحقِ انسانی پناهندگان پاسداری کنند. باید توجه داشت که نابرابری‌هایِ فرهنگی خود انگیزه چه گرفتاری‌هایِ بزرگی می‌تواند بشود.
ـ گفت و شنود و رواداری و به‌شکلی‌ کلی دوری از درگیری و خشونت.
بردباری در گفت و شنود، آزادیِ بیانِ دیدگاه برایِ همه شهروندان از هر گروه و باور اجتماعی، از ویژگی‌هایِ آشکار در جامعه سوئد است. این نیز گفته شود که سوئدی‌ها در رفتارخود محافظه‌کار هستند و ‌بدونِ بررسی و سبک‌سنگین کردن سود و زیانِ، کاری را انجام نمی‌دهندو به قول ما ایرانی‌ها "بی‌گدار به آب نمی‌زنند". این امر در تماس و دوستی با بیگانگان به روشنی دیده می‌شود. از سوی دیگر در تاریخِ گذشته سوئد نیز این مورد آشکار است. برای نمونه: بی‌طرفی" سوئد در جنگ جهانی دوم را نمی‌توان کاملن پذیرفت. آلمانی‌هااز ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۳ برای رساندن دو میلون سرباز و نیازهایِ جنگیِ خود به‌نروژ، از راه آهنِ سوئد بهره گرفتند؛ سوئدی‌ها بارها به‌درخواستِ نروژ برای یاری به آنها در برابر یورشِ نازیست‌ها، نه گفتند؛ وزارت خارجه سوئد با وجود آگاهی از برنامه کشتارِ یهودیان در آلمان، از انتشار خبر آن جلوگیری کرد زیرا آن‌را به‌سود سیاست خود نمی‌دید.
ولی همین سوئد انسان هایِ برجسته و ستایش‌آمیزی را هم در دلِ خود پروده است که کارهایشان در دنیا بسیار اثرگذار بوده است. "آلفرد نوبل"* نامی شناحته شده در جهان است که تا ۸۵ نوآوری (اختراع) ‌بنامِ او به ثبت رسیده است. یا انسان بزرگی چون "رائول والِنبری"** که هزاران یهودی را از مرگی جان‌کاه رهانید و خودجان بر سر این کار بزرگِ انسانی نهاد. کوشش‌هایِ انسان‌دوستانه شگفت انگیز او برای رهایی بهودیان در چکسلواکی دربرابر یکی از سنگدل‌ترینِ تبهکارانِ نازیست "آدولف ایشمن"*** در همیشه تاریخ ماندگار است. او در پایانِ جنگ وسیله روس‌ها گرفتار و در زندانی در شورویِ پیشین یه شکلی مرموز ناپدید شد. روس‌ها هرگز نپذیرفتند ماجرایِ مرگِ او رابیان کنند و تنها هربار آگاهی‌هایی نادرست در باره او به‌دست دادند.
ـ سخت‌کوشی و ننگ‌ندانستنِ انجامِ کار (هرکارشرافتمندانه‌ای)، از ساده تا کارهایِ سخت و توان‌فرسا.
در سوئد شما شگفت زده نمی‌شوید که رییس اداره‌ای آشکار ا از گذشته خود بگوید که چند سالی در خانه‌ها خدمتکار بوده است، یا در جایی کارگری می‌کرده است. دانش آموزان از دوره دبیرستان، هر سال تابستان‌ها تا دو هفته کارهایِ ساده‌ای می‌پردازند چون رسیدگی به چمن‌ها، کار پاکیزگی در کناره جنگل‌ها، کار در فروشگاه‌ها و یا خانه‌هایِ سالمندان با دستمزدی اندک تا هم با محیطِ کار بیشترآشنا شده و هم دریابند که پدر و مادرشان چگونه زحمت می‌کشند و ارزش پول را بیشتر درک کنند.

ولی گرفتاری‌های امروز سوئد

بدون هیچ پرده پوشی، چه کسی را خوش بیاید یا نه، بزرگترین گرفتاری‌هایِ امروز سوئد بیش‌تر وسیله مهاجران و پناهندگان به وجود آمده است. همآن‌گونه که اشاره رفت، سرچشمه همه این گرفتاری‌ها، ناهمخوانی‌هایِ فرهنگیِ فراون است. شمار زیادی به‌ویژه از کشورهای آفریقایی، سواد خوندن و نوشتن ندارند. همه شیوه زندگیِ و نگاه آنها به زندگی در برخورد با یک جامعه آزاد، دمُکرات و قانونمند، گویی دست‌خوشِ زلزله‌ای می‌شود. مردان چگونه باید از زنان و دختران خود نگاهداری کنند در حالی که در جامعه تازه و آزاد هر روز خطری در کمینِ باورها، رفتار‌ها و نگاه آنان به زن لانه کرده است. خشک مغزی‌ها وباورهای پوسیده به‌سادگی دگرگون نشده و از میان نمی‌رود. چنین است که سوئد با پدیده‌ای نو، دردآور و غیر انسانی‌ای بنام "قتل‌های ناموسی"، "ازدواج اجباریِ دختران"، "ختنه دختران" روبرو می‌شود و از درگیری‌هایِ فراوان خشونت‌آمیز خانوادگی در میان مهاجران، دچارسرگیجه می‌شود.
ـ پدر/ مادرها خود در هم‌خوان شدن با جامعه تازه بزرگترین مشکل را دارند و یادگیریِ زبان (با وجود دادن همه‌گونه امکان حتا سال‌ها آموزش) از سخت‌ترین سدهایِ راه ارتباطِ درست آن‌ها با جامعه است و در تربیت سنتی فرزندان دچار سردرگمی می‌شوند؛
ـ در هم شکسته شدن و فرو ریختن اتوریته به ویژه پدر که اکنون برایِ خرید چیزی که نیاز به دانستنِ زبان دارد، باید به فرزند خردسالش تکیه کند؛ چون گذشته دیگر به‌سادگی نمی‌تواند دست بر رویِ زن و فرزندش بلند کند زیرا قانون تنبیهش می‌کند و یا اگر خشونت کند و نتواند از فرزندش درست نگاهداری کند، حتا او را از او می‌ستانند و.. دیگر نمی‌تواند آن مردسالار گذشته باشد. بررسی همه زاویه‌ها در این نوشته شدنی نیست. همین را بیافزایم که کودکان و جوانان نیز با گرفتاری هایِ تازه روبرو می‌شوند. آنان در خانواده هایِ دارای دگم‌های شدید مذهبی/دینی، در کانون خانواده می‌باید یک رفتار را داشته و در بیرون از آن با رفتارها و هنجارهای دیگری روبرو شوند. نبود بر خورد درست در خانواده برایِ یاری به فرزندان در جامعه تازه، روبرو شدن کودکان و نوجوانان برایِ نخستین بار در زندگی با آزادی و ارزش در جامعه که به آنها امکان هایِ فراوان داده است و نبود یاری پدر و مادر برای کانالیزه کردنِ بهره وری درست از این آزادی‌ها و امکان‌ها گاه چنان به‌کج‌راه کشیده می‌شود که تاثیری واژگونه نهاده و این نوجوانان و جوانان قانون گریز شده و به سویِ باندهایِ مافیایی که در سوئد فراوان به وجود آمده‌اند، کشیده می‌شوند. آنچه این کشش را تواناتر می‌کند، برخوردهای بسیار ملابم و ناچیز قانون در برابر بزه‌کاری نوجوانان و جوانان است. پنداشته نشود که همه بزه‌کاریها و باندهایِ مافیایی، از مهاجران هستند ولی بی‌گمان می‌توان گفت که بیشترین شمار از مهاجران هستند. شماری از جوانانِ سوئدی که به سوی این باند بازی‌ها و بزه‌کاری‌هایِ مافیایی کشیده شده‌اند، گونه‌ای واکنش در برابر گروه‌هایِ بزه‌کار مهاجر نشان داده‌اند.
تا دو دهه پیش چه کسی می‌توانست باور کند که خیابان هایِ شهرهایِ بزرگ سوئد، در روزِروشن و شبِ‌تاریک در چنین شمار فراوانی شاهد تیراندازی‌ها، پرتاب نارنجک و بمب گذاری‌ها باشد؟
در سال گذشته (۲۰۱۹)، ۲۵۷ انفجار در سوئد انجام گرفته، در ۲۰۱۸ شمارِ این انفجارها ۱۶۲ بار بوده است. درسال ۲۰۱۹، تیراندازی در خیابان‌ها ۳۲۰ بار انجام گرفته و ۴۱ تن کشته شده‌اند که بیشتر از جوانان و گاه نوجوانان بوده‌اند. حساب کنید چه میزان زخمی شده‌اند!
تجربه سوئد به خوبی نشان داد آزادی برایِ کسانی که آن را هرگز نداشته‌اند و درست درکش نمی‌کنند؛ قانون‌مندی ورفتارقانونی برایِ کسانی که با آن بیگانه بوده و نمی‌شناسند؛ گشاده دستی بیش از اندازه و اهمیت ندادنِ درخور به ناهمگونی‌های فرهنگیِ ریشه‌ای و ژرف و... تا چه اندازه می‌تواند نتیجه منفی ببار بیاورد. این قصه دردآور پُر دامنه‌ای است که نگارنده تنها اشاره‌ای به‌آن داشته است.

پرسش هایی از شماری از هم‌میهنان

اینک بایداز هم‌میهنان از قوم‌هایِ گوناگون که تشکیل‌دهنده موزاییک زیبای ایران هستند و از خودگردانی (خودمختاری) و گاه شمار اندکی حتا از جدایی سخن می‌گویند، پرسید که زمینه وجودی چنین امری ۴۱ سال پس از حکومتی ویران‌گر، در ایران آماده هست؟ آیا مردمی با پیکر و روحی سراسر زخم و درد به‌سادگی سامان‌پذیر و قانونمند می‌شوند؟ آیا نباید مردمی خسته، دل‌شکسته و زخم خورده، دورانی را در آرامش سپری کنند تا اندکی خود را بازیابند و بتوانند برایِ آینده خود در آرامش و در دوستی و همراهی تصمیم بگیرند؟ تمرکز‌زدایی راه آینده یک ایران توانا و پیشرفته خواهد بود. بنابراین نگارنده نیز خود با گونه‌ای خودگردانی هم‌خوان‌ با وضع و موقعیتِ ایران در چهارچوب قانونی همگانی که مورد پذیرش همه مردمِ ایران قرار گرفته و در مرزهای شناخته شده ایران، مخالف نیستم ولی تا زمینه‌هایِ درست آن در آرامش و با مهر و دوستی بین ما ایرانی‌ها شکل نگیرد، این کار شدنی نخواهد بود.


زیر نویس:
Alfred Nobel(1833-1896) *
Raoul Willander(1912-1945)**
Otto Adolf Eihman(1906-1962)***



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy