اگر آقایِ محمد سهیمی در انشایِ نوشته من دست نمیبرد و آن را بهدلخواهِ خود دگرگون نمیساخت؛ اگر ایشان وارونه سازی نمیکرد؛ اگر ایشان پیام آن نوشته را درست درک میکرد، من نیازیبه پاسخ گویی نمیدیدم و ایشان حق داشته و دارد نگرش خود را در باره هر موضوعی که میخواهد بیان کند. ولی برخوردها و واژگونهسازی ایشان را نمیشد بیپاسخ گذاشت وگرنه نگارنده در این روزوروزگار نمیخواهد وقتِ خود را بیهوده بهباد دهد. ایشان شناخته شده هستند و همه میدانند که سالها است با انتقادهایِ آبکی (از دیدِ من)، سنگِ حکومتِ اسلامی را بهسینه میزند، در تیتر نوشته"خود را ایرانی ــ آمریکایی ناقد تجاوز نظامی" میشناساند گویا من و یا آقای دوشوکی که ایشان هم بهاقایِ گنجی انتقاد و برخورد کرده است، خواستار تجاوز نظامی به ایران و جنگ هستیم! آنان که با نوشتههایِ من، و تا آن جا که من خواندهام آقای دوشوکی، آشنا هستند از موضع ما که بارها از خطر درگیری و جنگ نوشتهایم، شاید بهخوبی آگاه باشند. نگارنده و کسانی که چون میاندیشند، کوشش میکنیم پدیدآورندگانِ چنین وضعِ خطرناکی برایِ میهن خود را افشا و رسوا کنیم.
نخست بهدست بردن در انشایِ نوشته خود میپردازم، سپس به وارونه سازیهایِ ایشان و سپس شوربختانه درک پایین ایشان در برخورد با پیامِ نهفته در یک نوشته کوتاه را.
شگردِ استاد
ایشان در جایی بازگفتی از نوشته من آوردهاند:
"... گنجی و امثال او با این گونه صحبتها به مردم "نا آگاهیهای درست" میدهندکه البته معنی این را من یکی نمیدانم" (تاکید از من است)
نوشته من هم اکنون هم در تارنمایِ گویا و هم در متن مقاله ایشان پیوست است. لینک هر دو نیز در پایین مقاله آمده است وخوانندگان میتوانند ببینند که چنین درهمآمیزیِ نادرستی در کجایِ نوشته من وجود دارد؟ من چنین نوشتهام:
"شوربختانه آقایِ گنجی همچنان آگاهیهایِ نادرستی بهدست داده و پخش میکنند. "
توجه بفرمایید با یکبندبازی ساده، چگونه نوشته و بار معنایی آن را دگرگون ساخته و خود نیز ساخته دستِِخود را نمیفهمد!
مورد دوم این است که ایشان نوشتهاند:
"کی گفته که یک ایرانی که در آمریکا زندگی میکند، بخصوص کسی که تبعیدی است و در کشور خود به دلایل سیاسی نمیتواند زندگی کند، نباید از آمریکا انتقاد کند، و یا انتقاد "تند" کند؟ "
ولی من چه نوشتهام:
"این روش و منشِ آزادی، که یک پناهنده در آمریکا بر علیه سیاستهایِ درونیوبیرونی حکومت، رئیس جمهور، دولت و زمینه هایِ گوناگونِ دیگر درجامعه آمریکا آزادانه مینویسد و میگوید، ایرادی ندارد و حق هر کسی در یک جامعه آزاد است که آزادانه اندیشههایش را بیان کند، ولی آیا این آزادیها و منشهایِ انسانی ردپایِ درستی بر ایشان گذارده است؟ چرا چنین کسی که خود را پناهنده مینامد همچنان بر دُهلِ تبلیغهایِ سمیِ حکومتی میکوبدکه از او گریخته است و رفتارهایش[منظور حکومت است] واژگونه سودِ ملی و آینده ایرانیان است؟ " (تاکیدها از من است.
آیا نیاز به توضیح بیشتراست؟ واژگونه سازی چون روز روشن است. من نوشتن و انتقاد آزادانه را حق او دانستهام! ولی گرهکار آنجاست که جنابِ استادی با شعبده بازی، گرد و خاک به راه میاندازد تا بهمنبر رفته، آسمان و ریسمان ببافد و اگر بتواند خواننده را گمراه سازد. مشکلِ آقایِ سهیمی و لابیهایی چون ایشان ایناست که از پاسخها میگریزند و میخواهند چهره حقیقی خود را پنهان کنند که دیگر شدنی نیست. جناب استاد برود در باره معنایِ"پناهنده" در همآن دانشگاه که بهگفته خود"هزاران نفر" را آموزش داده است، اندکی مطالعه بفرمایند. پناهنده که بهانگیزه هایِ گوناگون، اندیشه، باور، جنسیت، قومیت و... جانش در خطر است، با گریز از یکحکومت در حقیقت حکومتِ فرمانروا در کشور خود و سیاستهایِ آن را نفی میکند و بدین شیوه مخالفت خود را آشکارا با سیاستهایِ آن حکومت بیان میدارد. آقای سهیمی و هماندیشانِ ایشان، بانیان و فراهمآورندگان وضعیت خطرناک ِامروز برای میهن ما را که دست آورد ۴۱ سال حکومتِ خونریز اسلامی ولایت فقیه هست را میخواهند بهپایِ کشورهای دیگر و دشمنیآنان نوشته و سرشکن کنند. شما خوب بود بهآن پرسشها توجه میکردید که چرا آن مثلثی که آقایِ گنجی نام میبرد و بیشتر کشورهای جهان، بهجز چین و روسیه که ایران را میچاپند، بهدشمنان سوگند خورده ما تبدیل شدهاند؟ چهکس و کسانی ما را به این مرز و وادیِ هراسناکِ امروز کشاندهاند؟ شما از پاسخ بهاین پرسشها میگریزید.
جناب استاد مجالی نیز یافتهاند تادر باره مرتبه و مقام علمی خود دادِسخن داده و بگویند:
"در طول ۳۶ سال گذشته که من استاد دانشگاه بودهام، به گواهی کارنامه علمی خود هزاران نفر از جوانان شهروند این کشور را آموزش داده ام؛ ۶۰ دانشجوی دکتری، و ۱۵ دانشجوی فوق لیسانس پایان نامه و پژوهششان را با سرپرستی من انجام داده اند، ۱۵ پژوهشگر پسا دکتری داشتهام، و صدها مقاله و ۵ کتاب علمی منتشر کردهام که نتیجه آن دریافت جوایز علمی بوده است و... "
یک کامیون هم این بارِسنگین را نمیکشد! در همآن آمریکا دانشمند و پروفسور برجستهای بهنام آقایِ فیروز نادری هم زندگی و کار کرده است آن هم در سازمان فضایی آمریکا ناسا که مرتبه علمیاش بسیار بالاست. او افتخار ایرانیان در درون و بیرون میهن است. بنا به گفته یکی دیگر از ایرانیانی که در ناسا کار کرده، در پروژه مریخ (اگر اشتباه نکنم) هزار نفر در این سازمان زیر دست ایشان کار کردهاند. در ناسا بهپاسِ خدمتهای ارزنده او، یک سیاره را بهنامِ ایشان نامگذاری کرده اند؛ بارها در تلویزیون بوده و گاه مطلبی از گفتههایِ ایشان منتشر شده، هرگر دیده نشد اینچنین از خود بگوید!
صفتهایِ روشن و گویایی درزبانِ فارسی داریم: خودخواهی و خودبزرگبینی و در برابرآن فروتنی و افتادهحالی. استاد با بارسنگینِ کامیونِ علمیای که بهدنبال خود میکشند، حتمن شنیدهاند که: درخت هر چه پُربارتر خمیدهتر است!
ــــــــــــــــــــــــــ
لینک مقاله آقای سهیمی:
https://news.gooya.com/2020/08/-----6.php
لینک مقاله من:
https://news.gooya.com/2020/07/post-41496.php
بیروت، شعری از علیرضا نوریزاده
اولویت «اراده ملی» در عرصه ارادهها، مهرداد خوانساری