با آن که کشورها منطقاً برای به چنگ آوردن منافع بیشتر رقابت میکنند اما اصولی نیز بر این رقابتها حاکم است که نامش قوانین بینالمللی است. یکی از مهمترین این قوانین جهانی، اصل برابری و حق برخورداری از حقوق متقابل است.
جمهوری اسلامی یکی از معدود حکومتهای ایدئولوژیک دنیاست که نه تنها به «اصل اقدام متقابل» و حقوق برابر کشورها اهمیتی نمیدهد بلکه همیشه حقوق ویژهای برای خود قایل شده. انبوه خودخواهیها و تناقضهای رفتاری حکومت باعث شده نظام اسلامی ایران به تدریج دچار یک «انحراف اخلاقی» حاد شود که نه تنها قادر نیست با جامعه جهانی تعامل داشته باشد، بلکه روز به روز منزوی تر و تنهاتر هم میشود.
حکومت البته با استفاده از تبلیغات متراکم توانسته انحرافات اخلاقی و تناقضات رفتاری خودش را کم اهمیت یا حتی عادی جلوه دهد. افکار عمومی نیز به تدریج حساسیت خود را از دست داده و چه بسا تحت تاثیر پروپاگاندا باور کرده که این رفتارهای متناقض و خودخواهانه در جهان امروز امری «عادی و متداول» است.
مثلاً در حوزه رسانه، ایران هم اکنون ۶۶ شبکه ماهوارهای رادیویی و تلویزیونی دارد که به ۳۰ زبان مختلف برای اغلب کشورهای دنیا برنامه پخش میکنند. اغلب این شبکهها به آسانی در خاورمیانه، آمریکای شمالی و اروپا فعالیت میکنند و کسی مزاحمشان نمیشود. ایران حتی برای مردم اسپانیا هم یک شبکه تلویزیونی به نام هیسپان تیوی راه اندازی کرده. اما همین حکومت، شبکههای فارسی زبان کشورهای غربی را به شدت سانسور و سرکوب میکند و دائم ادعا میکند که راه اندازی این شبکهها دخالت در امور داخلی ایران است.
این تناقضات رفتاری در زمینه حقوق بشر هم واضح است. روحانیون ایران درباره وضعیت مسلمانان در تمام کشورهای دنیا اظهارنظر میکنند و کشورهای غربی را به نقض حقوق بشر متهم میکنند. ایران بارها درباره مخالفان سیاسی در عربستان و بحرین اظهارنظر کرده و محدودیتهای حاکم بر آنها را به باد انتقاد گرفته. همین اواخر در ماجرای قتل جرج فلوید، علی خامنهای به پلیس آمریکا حمله کرد. اما همین جمهوری اسلامی، بیانیه دو خطی آلمان درباره مرگ نوید افکاری را به زشتترین شکل ممکن پاسخ داد و با احضار سفیر آلمان در تهران به او اخطار داد که «حد خودتان را بدانید».
یک نمونه دیگر، حمایت صریح ایران از اعتراضات جلیقه زردها در فرانسه و جنبش اشغال والاستریت در آمریکاست. اما همین حکومت حاضر نیست بیانیههای حقوق بشری اتحادیه اروپا درباره معترضان آبان و کشتار مردم را بپذیرد.
رهبر ایران همیشه حق خودش دانسته که به جوانان اروپایی پیام بدهد. سال ۱۳۹۵ دو پیام از آقای خامنهای خطاب به جوانان غربی منتشر شد که توسط نهادهای فرهنگی جمهوری اسلامی در خارج با تمام توان تبلیغ شد. اما حکومت، حتی پیامهای نوروزی و عمدتاً غیر سیاسی رهبران غربی را نوعی دخالت در امور داخلی ایران تلقی کرده و سانسور میکند. ایران حق خود میداند که همه جای دنیا اصول دین شیعه را تبلیغ کند اما هنوز حتی به روسیه هم اجازه نداده که یک دفتر فرهنگی در تهران تاسیس کند. سالهاست مقامات ایرانی با رسانههای غربی مصاحبه و در دانشگاههای غربی سخنرانی میکنند، اما در چهل سال گذشته حتی به یک دیپلمات غربی اجازه داده نشده در یک همایش دانشجویی ایران شرکت کند.
یکی از بدترین اشکال این تناقضهای رفتاری در حوزه سیاست خارجی است. جمهوری اسلامی به گروههای تروریستی در کشورهای مختلف سلاح میدهد، از مخالفان حکومتها مثلاً اپوزیسیون بحرین و عربستان رسماً حمایت میکند و در کشورهای همسایه خود مثل عراق، افغانستان، لبنان، یمن، و... گروههای شبه نظامی ساخته است. اما دائماً به کشورهای دیگر اولتیماتوم میدهد که حق ندارند با اپوزیسیون ایران دیدار کرده یا از آنها حمایت کنند.
چند سال قبل که پادشاه سابق عربستان درگذشت، دبیر شورای نگهبان رسماً در نمازجمعه مرگ او را تبریک گفت و شهرداری تهران نیز شیرینی پخش کرد. تصور کنید چه میشد اگر بعد از مرگ آیتالله خمینی (یا مثلا بعداً آیتالله خامنهای) کشورهای عربی نیز همین رفتار را میکردند؟!
خودکشی داور فوتبال ایران به دلیل فقر
کارخانه چینی حقوق کارگران ایرانی خود را نمی دهد