Wednesday, Dec 9, 2020

صفحه نخست » مسلمان‌زاده‌ای که علیه یهودی‌ستیزی و بیگانه‌هراسی فعالیت می‌کند

wire9.jpgایران وایر - سلیم ولانکور

سیاوش درختی، شهروند سوئدی ایرانی‌تبار، در شهر مالمو سوئد یک فعال اجتماعی است. او وقتی ۱۸ سال داشت نهادی مدنی به نام موسسه «جوانان علیه یهودستیزی و بیگانه‌هراسی» را بنیان نهاد. این نهاد در طول بیش از یک دهه فعالیت خود به جوانان خانواده‌های مهاجر موضوعاتی نظیر تنوع باورها، تکثرگرایی و همچنین فعالیت‌های اجتماعی آموزش داده است. بخشی از آموزش آن‌ها نیز درباره هولوکاست و سایر نسل‌کشی‌ها بوده است. سیاوش درختی مسلمان است و این که چه‌طور تصمیم گرفته است درباره هولوکاست و علیه یهودی‌ستیزی فعالیت کند، ماجرای جذابی است که در زیر می‌خوانید:

**

سیاوش درختی متولد سوئد و مسلمان است. بهترین دوست او در دوران نوجوانی در زادگاهش، مالمو، یک یهودی بود. این دو به دلیل تبارشان اغلب مورد طعن و تمسخر همسالان‌شان بودند اما یاد گرفتند کنار هم باشند و از هم حمایت کنند.

پدر سیاوش درختی در ایران پزشک بود. در جریان جنگ ایران و عراق، او در سال ۱۳۶۵ برای شرکت در کنفرانسی به سوئد رفت و تصمیم گرفت آنجا بماند. همسر و فرزند اول او یک سال بعد به سوئد رسیدند. سیاوش نیز در سال ۱۳۷۰، زمانی که خانواده در شهر مالمو ساکن شده بود، به دنیا آمد. سیاوش درختی می‌گوید: «مالمو شهری است که من در آن بزرگ شدم... اگر مالمو را گوگل کنید سه چیز پیدا می‌کنید: یکی‌ش فوتبالیست بسیار بسیار خوب ما، "زلاتان ابراهیموویچ" است که در تیم آ ث میلان بازی می‌کند. ما همچنین بهترین فلافل را داریم. و بعد از آن، ما معضل بزرگ یهودستیزی را داریم که هر روز در حال مبارزه با آن هستیم. این مالمو است. اما من عاشق مالمو هستم.»

گزارش‌های اخیر در مورد مالمو نشان می‌دهد که در واقع شهر با یک بحران یهودستیزی روبه‌روست. به عنوان مثال، خرداد ۱۳۹۸ وب‌سایت «تایمز اسرائیل» گزارش داد که جمعیت ۱۲۰۰ نفری یهودیان شهر مالمو به دلیل افزایش تهدید‌ها و حملات به چیزی حدود ۸۰۰ نفر کاهش پیدا کرده است.

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

«انجمن یهودیان» شهر مالمو گفته است شاید لازم باشد به طور رسمی اعلام انحلال کند: یعنی اقدامی که یک انجمن یهودیان دیگر در شمال سوئد، به دلیل تهدیدها و افزایش حس یهودستیزی، ناچار به انجام آن شد.

سیاوش درختی در ۲۸ سالگی یک سازمان با هدف مبارزه با یهودستیزی در بین جوانان این شهر راه‌اندازی کرد. او با اشاره به اینکه شمار زیادی از ساکنان مالمو تبار خاورمیانه‌ای دارند می‌گوید وقتی پای مناقشه اسرائیل و فلسطین به میان می‌آید، احساس یهودستیزی در کوچه و خیابان و همین طور در شبکه‌های اجتماعی موج می‌زند. به گفته او، این حس یهودستیزی که در نهان این شهر وجود دارد، نفرت‌پراکنی را عادی‌سازی کرده و هشداری است بر اینکه خشونت‌های بیشتری در راه است.

سیاوش درختی می‌گوید دولت سوئد نتوانسته با مهاجران جدید ارتباط برقرار کند و این پیام را به آنها برساند که «شما حقوق خود را دارید اما وقتی به کشور جدید که دارای تفاوت و تنوع فرهنگی است می‌آیید باید به یکدیگر احترام بگذارید.»

او می‌گوید این ناکامی دولت باعث شده تعداد کمی از مهاجران و پناه‌جویان، عمدتا از کشورهای مسلمان خاورمیانه، تعصبات‌شان را به خانه جدید بیاورند و رفتاری خصومت‌آمیز با یهودیان داشته باشند. درختی معتقد است: «این به دلیل آموزش است. بعضی از آن‌ها هرگز پیش از این یک با یهودی برخوردی نداشته‌اند. افکار بعضی از آنها یهودستیز و هم‌جنس‌گراهراس است و ما باید ابزار مناسب برای آموزش و آگاهی را در اختیار آنان قرار دهیم...»

درختی از کودکی با «دیوید» که یک یهودی اسرائیلی‌تبار بود، بزرگ شد. او می‌گوید: «دیوید همیشه از من به عنوان یک مسلمان و یک انسان حمایت می‌کرد و پشتم در می‌آمد و من هم همیشه از او به عنوان یک یهودی پشتیبانی می‌کردم. یک دوست ترکیه‌ای به نام "روما" هم داشتیم و سه تفنگدار بودیم.»

این سه نفر به خاطر اینکه از کشورهای مختلف با تبارهای متفاوتی بودند خود را سه تفنگدار می‌خواندند؛ آن‌طور که درختی می‌گوید: «چون متعلق به حاشیه و بیرون از جریان اصلی جامعه بودند...» آن‌ها می‌خواستند یک کار مثبت انجام دهند. درختی در سال‌های نوجوانی خود دریافت که خانواده‌های یهودی با نگرانی از افزایش یهودستیزی در حال ترک مالمو هستند. دوست او دیوید نیز از گفتن یهودی بودن خود به سایر هم‌سالان واهمه داشت. این موضوع سیاوش را عصبانی می‌کرد.

با این حال این سه دوست به هم وفادار بودند و وقتی یکی از آنها هدف آزار جوانان سوئدی که تبارش را مسخره می‌کردند قرار می‌گرفت، دو نفر دیگر به حمایت از رفیق خود وارد دعوا می‌شدند. اما دوستی‌های دوران نوجوانی و دعواهای اصلاح‌گرانه، تنها بخشی از آموزش درختی بود.

او می‌گوید: «پدر و مادر من تحصیل‌کرده هستند. پدرم به من می‌آموخت که چه چیزی غلط و چه چیزی درست است.» همچنین به گفته او، پدرش درباره فرار خانواده‌شان از جنگ و دیکتاتوری و آغاز زندگی در سوئد نیز صحبت می‌کرد و «می‌خواست که فرزندان خود را در آزادی پرورش دهد.»

در خانواده درختی آزادی به این معنا بود که هر کس بتواند به همان شیوه‌ای که دوست دارد صحبت کند، بیندیشد و رفتار کند. اما پدر خانواده روش‌های دیگری هم برای آموزش عمیق داشت: یک روز سیاوش به پدر گفت که درس‌شان در مدرسه مطالعه درباره هولوکاست است. پدر که برخی تبعیض‌ها در ایران علیه اقلیت آذری را به یاد می‌آورد به فرزندانش گفت: «زمان کودکی من در ایران، بعضی دوستانم می‌گفتند هولوکاست اصلا اتفاق نیفتاده و چنین چیزی فقط یک دروغ سیاسی‌ [پروپاگاندا] است.»

درختی سپس از فرزندش می‌پرسد: «حاضری تو را به یکی از اردوگاه‌های کار اجباری ببرم؟ آمادگی این را داری با چشمان خودت ببینی؟ باید آمادگی این کار را داشته باشی.»

سفر به مونیخ آلمان برای دیدن اردوگاه «داخائو» در سیزده سالگی سیاوش صورت گرفت. دو سال بعد آن‌ها به لهستان رفتند تا اردوگاه «آشویتس» را ببینند؛ جایی که در دوران جنگ جهانی دوم بیش از یک میلیون صد هزار نفر که اکثر قریب به اتفاق‌شان یهودی بودند به دست نازی‌ها قتل عام شدند.

درختی می‌گوید: «دیدن آشویتس تجربه‌ای دیگر بود.» او می‌گوید که این تجربه مانند یک زنگ خطر بود و به او هشدار داد که: «ما نیاز داریم کاری بکنیم و به جوانان‌مان آموزش دهیم.» این ادراک الهام‌بخش او شد و او را بارها به همراه هم‌کلاس‌ها به بازدید دوباره از اردوگاه کشاند.

درختی می‌گوید: «اکثر هم‌کلاس‌های من مسلمان بودند و این برای من خیلی مهم بود که با این معضل [یهودستیزی] مبارزه کنم و به آن‌ها نشان دهم که هولوکاست واقعا اتفاق افتاده است.»

همین تجربه بود که درختی را به سمت تاسیس سازمان خودش در سال ۱۳۸۸ و برنامه بازدید از آشویتس برای جوانان مالمو سوق داد. موسسه «جوانان علیه یهودستیزی و بیگانه‌هراسی» یک برنامه آموزشی یک ساله به نام «سفیران جوان» ارائه می‌دهد که برای توانمندسازی شرکت‌کنندگان طراحی شده است. برنامه سفیران جوان در راستای دفاع از تنوع و تکثر و آموزش آن به شرکت‌کنندگان طرح‌ریزی شده است.

درختی و همکارانش در این موسسه برای جذب شرکت‌کنندگان در برنامه‌های آموزشی به همه جا سرمی‌زنند: از مدارس و شبکه‌های اجتماعی گرفته تا حتی خیابان‌ها و اماکن عمومی. شرکت‌کنندگان در برنامه‌های این موسسه سالانه ۱۵ تا ۲۰ نفر است که به طور هفتگی در طول یک سال دورهمی و برنامه جمعی برگزار می‌کنند.

درختی می‌گوید: «زمانی که آن‌ها برای اولین بار مراجعه می‌کنند، اغلب دانش کافی ندارند و مدارس به آن‌ها آگاهی لازم را نداده است. نمی‌دانند چه چیزی درست و چه چیزی غلط است. به آن‌ها یاد می‌دهیم چطوری جلو یک جمع سخنرانی کنند. وقتی ابزار مناسب و آموزش صحیح داشته باشند، حس می‌کنند آماده‌اند تا بیرون از این‌جا، در دنیا، به مبارزه با این مسائل بپردازند.»

سیاوش درختی می‌گوید شرکت‌کنندگانی که به آشویتس سفر می‌کنند، به پهنای صورت اشک می‌ریزند. او می‌گوید که این اتفاق برای «تک تک افرادی که من برای بازدید به آشویتس برده‌ام و بازگشته‌اند» افتاده است: «هنگامی که آن‌ها به سوئد می‌آیند و از تجربه خود [در سفر به آشویتس] صحبت می‌کنند، می‌گویند این مهم‌ترین حقیقتی‌ست که آموخته‌اند. چیزی که اتفاق می‌افتد این‌ است که آن‌ها از درون تغییر و در قامت یک رهبر رشد می‌کنند.»

درختی می‌گوید بوسنی نیز به لیست مکان‌های بازدید اضافه شده است. بنابراین، شرکت‌کنندگان می‌توانند ببینند که ۲۵ سال پیش در اروپا چه اتفاقی رخ داد. با وجود میثاق جمعی دولت‌ها پس از جنگ جهانی دوم، نباید یک نسل‌کشی دیگر، این بار در بوسنی، تکرار می‌شد.

اشاره او به جنگ بوسنی و هرزگو ین است که گفته می‌شود حدود ۸ هزار مسلمان در آن به دست صرب‌های بوسنی کشته شدند. این کشتار بزرگترین نسل‌کشی بعد از جنگ جهانی دوم در اروپا محسوب می‌شود.

سیاوش درختی می‌گوید برنامه بازدید از این مکان‌ها نه‌تنها حقیقت هولوکاست را به شرکت‌کنندگان نشان می‌دهد، بلکه این واقعیت را به آنان یادآوری می‌کند که چنین فجایعی بعد از هولوکاست نیز تکرار شده است. این ادراک به آن‌ها کمک می‌کند درباره ایستادن هر شهروند در برابر نفرت قاطع‌تر شوند.

همان طور که انتظار می‌رود خانواده‌های نوجوانانی که در برنامه‌های موسسه سیاوش درختی شرکت می‌کنند از جمله مهم‌ترین مخالفان این برنامه‌ها هستند. درختی می‌گوید: «پدر و مادرها یا خواهرها و برادران بزرگتری هستند که اجازه نمی‌دهند نوجوان‌ها در برنامه‌های ما شرکت کنند. درباره ما تئوری توطئه و حتی دیدگاه‌های احمقانه‌ای دارند.» چنین مخالفت‌ها و دیدگاه‌های ارتجاعی به ویژه در زمان‌هایی که خبرهای مربوط به مناقشه فلسطین و اسرائیل مطرح‌تر است بیشتر مجال بروز می‌یابند.

درختی حتی تهدید به مرگ شده و برای مدتی از محافظ شخصی استفاده کرده است. او می‌گوید: «ولی ما با امکانات محدود و نیروی کم توانسته‌ایم سال به سال تغییر ایجاد کنیم.»

پدر یکی از سفیران جوان چندی پیش با درختی تماس گرفت و درباره تغییری که در خانواده‌اش روی داد با حرف زد: «گفت من فقط می‌خواهم بگویم که تو و تیمت حامی ما هستید. پسر ما از خانه گریزان بود، مواد مصرف می‌کرد و سیگار می‌کشید. انگشت‌نما شده بود. ولی شما با برنامه‌تان در واقع او را دیدید و حمایتش کردید و از او یک الگو ساختید. این کاری‌ست که ما می‌خواهیم انجام دهیم: ما می‌خواهیم الگو بسازیم.»

درختی معتقد است که این کار، یعنی حمایت از اقلیت‌ها از طریق آموزش به آن‌ها درباره تنوع و همکاری، در ایران نیز مورد نیاز است. درست است که والدین او به خاطر جنگ ایران را ترک کردند، اما هنوز بخشی از خانواده درختی و زندگی‌اش در ایران است. او امیدوار است که بتواند در آینده به ایران بازگردد.

درختی می‌گوید: «ایران یک کشور چند فرهنگی است و جمعیت بزرگی از اقلیت‌ها را در خود جای داده است: کرد، آذری، آشوری، ارمنی و گیلک‌ها که همه آن‌ها زیر یک سقف، کشوری به نام ایران، زندگی می‌کنند و ایرانیان نام دارند. من امیدوارم که همه ایرانیان بتوانند به یکدیگر کمک و از هم پشتیبانی کنند و دست در دست هم تغییر ایجاد کنند. فقط آن روز است که ایران آزاد خواهد بود.»



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy