ایران وایر - آیدا قجر
«السید» قهرمان فیلمی حماسی انقلابی بود در سال ۱۹۶۲ با کارگردانی «آنتونی مان» که داستانش در قرن یازدهم اسپانیا جریان داشت. در پایان آن فیلم سه ساعته، السید در نبرد کشته شد. لشکر در حال از هم پاشیدن و باخت بود. برای همین، فرماندهان تحت نظر السید تصمیم گرفتند برای نگهداری قوای لشکرشان، او را با چوبی که زیر لباس جنگش پنهان شده بود، به صلیب ببندند، فرمانده کل را بر اسب بنشانند و میان لشکر بفرستند. انگار که تمام قوای آن لشکر به همان السید وابسته بود و همگان میدانستند بعد از او لشکری باقی نخواهد ماند.
سالها است که شنیدههای بسیاری از وخامت حال «علی خامنهای»، رهبر جمهوری اسلامی منتشر میشود. هربار هم مقامات نزدیک یا پزشکان او تمام خبرها را تکذیب وعکسی گشادهرو از او منتشر میکنند تا بگویند فرمانده کل قوای جمهوری اسلامی قرار نیست بمیرد. آنها هم خوب میدانند که حیات و ممات رهبرشان، «امنیت ملی» را در چهارچوب باورهای خودشان به خطر میاندازد.
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
اینبار هم خبر وخامت حال او و انتقال قدرت به پسر دومش، «مجتبی خامنهای»، تکذیب شد؛ اگرچه ناشر این خبر در نشریه «نیوزویک»، یعنی «محمد مجید الاحوازی» به «ایرانوایر» گفت که همچنان از صحت خبرش مطمئن است و اطلاعات دیگری هم دارد.
پنجم دسامبر۲۰۲۰، نشریه نیوزویک خبری به نقل از یک «روزنامهنگار مستقل» منتشر کرد که حاکی از وخامت حال علی خامنهای و انتقال قدرت به پسرش، مجتبی بود. در پی این خبر، گزارش به «اورشلیم پست» رسید و «ایدی کوهن»، تحلیلگر سیاسی اسرائیلی در توییترش نوشت: «حال جسمی خامنهای وخیم است و برخی خبرها حاکی از آن هستند که او در کما به سر میبرد.»
تکذیب خبر ابتدا بر عهده «مهدی فضائلی»، مدیرعامل سابق خبرگزاری «فارس» و معاون کنونی دفتر حفظ و نشر آثار علی خامنهای بود که با انتشار عکسهای خندان رهبر جمهوری اسلامی در توییترش، بنویسد به کوری چشم دشمنان، حال خامنهای خوب است.
پس از آن، «مشرقنیوز» از سایتهای نزدیک به سپاه پاسداران هم ضمن تکذیب خبر، محمد مجید الاحوازی را نزدیک به «خاندان سعودی» و این خبر را آرزوی «صهیونیستها» و «آل سعود» دانست.
هرچند نگاهی گذرا به شبکههای اجتماعی نشان میدهد که وخامت حال خامنهای و حتی مرگ او، آرزوی بسیاری از ایرانیها است.
ولولهای در شبکههای اجتماعی به راه افتاد و تا رسانههای بینالمللی هم ادامه پیدا کرد. با وجود تکذیبها، رسانهها و حتی کاربران شبکههای اجتماعی به دنبال تایید خبر یا بررسی ابعاد آن بودند. در نتیجه، بحث جایگزینی رهبر جمهوری اسلامی دوباره به میان آمد؛ تا به آنجا که نگاهها به سمت مجتبی خامنهای رفت، سابقهاش مطرح شد و بسیاری پرسیدند که آیا او هم مثل پدرش، بدون توجه به «قانون اساسی جمهوری اسلامی»، به ناگهان وارث مایملک وی خواهد شد؟ ارثیهای به وسعت یک کشور و قدرت نظامی امنیتی او در داخل و خارج.
اگرچه به سنت همیشگی مراجع تقلید شیعه، امور بیت آنها همواره در اختیار معتمدترین فرد نزدیکشان، یعنی پسر یا در صورت نبود فرزند پسر، دامادشان است.
محمد مجید الاحوازی که خود را روزنامهنگار مستقل معرفی میکند، در توضیح واکنشها به خبری که او ناشر آن است، ضمن دفاع از صحت آنچه منتشر کرده، گفت که منبع وی همان کسی است که خبر شیوع ویروس کرونا را در ایران برایش فرستاد و بسیاری باور نکردند: «بعدا معلوم شد همهچیز در خصوص خبر کرونا حقیقت داشت. همان فرد خبر وخامت سلامت خامنهای را رسانده است. در خصوص انتقال قدرت به مجتبی خامنهای هم من گفتم که امورات روزمره بیت رهبری فعلا توسط مجتبی اداره میشود.»
به گفته او، این منبع مساله دیگری را هم به او گفته است: «منبعی که از ایران این خبر را به من رساند، تاکید کرد که قرار بود روز بعد از بیماری رهبری، "علی شمخانی" [دبیر شورای عالی امنیت ملی] با بیت او جلسه داشته باشند اما مجتبی شخصا با شمخانی تماس گرفته بود که جلسه به تعویق بیفتد چون برنامه این بود که از خانواده "محسن فخریزاده" [معاون وزیر دفاع و سردار سپاه پاسداران که ترور شد] با حضور شمخانی در بیت رهبری استقبال شود. اما این برنامه لغو شد.»
آخرین باری که علی خامنهای در تریبونی عمومی ظاهر شد، به سخنرانی او برای ۱۳ آبان [سالروز اشغال سفارت امریکا و گروگانگیری دیپلماتهای امریکایی] برمیگردد. رهبر جمهوری اسلامی بریدهبریده حرف زد، صدایش تغییر میکرد و چهرهاش انگار هر از گاهی مچاله میشد. برای همین گمانهزنیها درباره تشدید بیماری او شدت یافت.
اگرچه خبرها مبنی بر وخامت حال خامنهای، مربوط به امروز و دیروز نیست و هر از گاهی خبری از بیماری و بحث جایگزینی او به میان میآید. در سال ۱۳۸۵، «مایکل لدین»، تحلیلگر سیاسی مدعی شد که رهبر جمهوری اسلامی به کما رفته است. در آن زمان، «محمدجواد ظریف»، وزیر امور خارجه ایران در سازمان ملل متحد بود که این خبر را تکذیب کرد. همانوقت، «اکبر هاشمیرفسنجانی» که در مجلس خبرگان رهبری فعالیت میکرد، گفته بود که باید به فکر رهبری جدید برای این نظام سیاسی بود تا در صورت بروز هر پیشآمدی، ایران آماده انتقال قدرت باشد. بنا به اظهارات رفسنجانی، پس از مذاکره با چند صد نفر، دو نفر به صورت «سِری» گزینه رهبری برای فردای پس از خامنهای هستند.
بعد در سال ۱۳۸۸، باز هم چنین خبری منتشر شدو در شهریور ۱۳۹۳، خبرها حاکی از بستری شدن خامنهای در بیمارستان «بقیهالله» تهران و عمل جراحی پروستات بودند. در آن زمان گفته میشد که او سرطان دارد و این جراحی هم در همان راستا انجام شده است. دکتر «جیمز الیست»، مشاور سابق امور پزشکی سنای امریکا همانوقت به «ایرانوایر» گفت که پروستات خامنهای و سرطان او از سالها پیش مطرح شده بود.
بهمن ۱۳۹۷، گزارشهایی منتشر شدند مبنی بر آنکه خامنهای خواسته است ظرف سه سال آینده، جانشین وی انتخاب شود. کانال تلگرامی «تهران تایمز» به نقل از «یوسف طباطبایینژاد»، نماینده اصفهان در مجلس خبرگان رهبری این مساله را مطرح کرده بود که البته این خبر هم تکذیب شد.
«محسن مجتهد شبستری»، یکی از اعضای مجلس خبرگان گفته بود: «اصلا چنین موضوعاتی در مجلس خبرگان مطرح نشده است و بعید میدانم چنین باشد.»
البته وظیفه مجلس خبرگان رهبری، تعیین جانشین برای رهبر جمهوری اسلامی و نظارت بر عملکرد او است؛ مجلسی ۸۰ نفره متشکل از فقیهان که هر هشت سال یکبار توسط مردم «انتخاب» میشوند.
صلاحیت کاندیداهای این مجلس توسط شورای نگهبان تایید یا رد میشود. شورای نگهبان هم متشکل از شش فقیه و شش حقوقدان است که فقها را رهبر جمهوری اسلامی تعیین میکند و حقوقدانها را مجلسی که صلاحیت نمایندگان آن باید به تایید شورای نگهبان برسد.
بنا بر اصول ۵، ۱۰۷ و ۱۰۹ قانون اساسی، مجلس خبرگان باید رهبری را انتخاب کند که «صلاحیت علمی لازم برای افتا در ابواب مختلف فقه»، «عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام»، «بینش صحیح سیاسی و اجتماعی»، «تدبیر»، «شجاعت»، «مدیریت» و «قدرت کافی» را برای جانشینی خامنهای داشته باشد.
بنا به روند حقوقی، تا پس از مرگ خامنهای، جانشینی برای او وجود نخواهد داشت. اما روند حقیقی چهطور؟ آیا «ولایت مطلقه» حاضر است تمامی این مایملک، به ویژه نظامی و امنیتی را بدون جانشین رها کند؟ آیا او دو پایه اصلی دیکتاتوری خود، یعنی سپاه پاسداران و نهاد روحانیت را به روندی حقوقی واگذار میکند؟
برخی کارشناسان معتقدند که بنا بر شواهد موجود، مدتها است که حفظ پایه نظامی جمهوری اسلامی، یعنی سپاه پاسداران برعهده مجتبی خامنهای است. از سوی دیگر، فرد مورد اعتماد خامنهای در امور بیت او، مجتبی خامنهای است که این وظیفه را عهدهدار است. اما آیا رهبر جمهوری اسلامی تن به روند حقوقی خواهد داد که مایملکش بدون صاحب رها شود یا باید تا زمانیکه زنده است، بیشترین اجماع را برای جانشین خود ایجاد کند تا پس از او، کمترین هزینه برای حفظ همین نظام پرداخت شود و آرزوی بسیاری که خیال میکنند مرگ او باعث از هم پاشیدگی جمهوری اسلامی میشود، متحمل باشد؟
«حسین علیزاده»، دیپلمات سابق جمهوری اسلامی در گفتوگو با «ایرانوایر» ضمن تاکید بر آنکه شخصا دو فرزند خامنهای، یعنی «مصطفی» [پسر اول] و مجتبی را میشناسد، میگوید: «گروهی در حکومت هستند که میخواهند مجتبی را پررنگ کنند. چراکه او "اشبه الناس" [شبیهترین مردم] به خامنهای است و یکی از مهمترین ویژگیهای پدرش، یعنی قدرت مدیریت دارد. او دیکتاتوری مدیر است. مجتبی هم قدرت مدیریت دارد.»
البته این تحلیلگر سیاسی معتقد است که بنا به چند دلیل، خبر محمد مجید الاحوازی که در نیوزویک منتشر شده، «خبرسازی» است: «درست است که خامنهای بیمار است و شاید این بیماری تشدید شده باشد اما اینکه قدرت منتقل شده باشد، بعید میدانم صحت داشته باشد. این نوع خبرها سابقه دارند. از سوی دیگر، تمام این سر و صداها از یک منبع تولید شدهاند و هیچ منبع دیگری آن را تایید نکرده است. از طفی، خبری نامتعارف است که در موارد مشابه چنین رفتار نمیشود. چراکه اگر ظاهر قانونی این انتقال قدرت حفظ میشد، خبر باورپذیر بود؛ مثلا اگر گفته میشد مجلس خبرگان مجتبی را کاندیدای رهبری اعلام کرده است، اقناعکنندهتر بود. جمهوری اسلامی در ظاهر سیستم پادشاهی نیست که یکشبه قدرت در اختیار فردی دیگر قرار بگیرد.»
البته زمینههای باورپذیری انتقال رهبری از سالها پیش اتفاق افتاده است؛ از همانوقت که مشخص شد مجتبی بدون طی مراتب علمی در قم، به تدریس دروس «خارج فقه» میپردازد. عکسی از او منتشر شد نشسته روی زمین که مشغول تدریس است. در نهاد روحانیت، اگر فردی میتواند خارج فقه تدریس کند، نشان از «فقاهت» او دارد؛ یعنی یکی از فاکتورهای مهم کسب مقام برای رهبری.
اگرچه گفته میشود پدر او، یعنی علی خامنهای هم برای کسب مقام رهبری وجاهت علمی لازم را نداشت و همانزمان، یعنی سال ۱۳۶۸ با کمک اکبر هاشمیرفسنجانی به قدرت رسید و ناگهان از «حجتالاسلام» به «آیتالله» تغییر عنوان داد. حالا هم برخی از مدافعان جانشینی مجتبی خامنهای با نشر تصاویر او، گاه از لقب «آیتالله» برایش استفاده میکنند.
حسین علیزاده البته معتقد است بزرگترین مشکلی که برای جا انداختن مجتبی به عنوان رهبر بعدی مطرح است، افکار عمومی و مردم نیستند بلکه این درگیری در سطح حوزههای علمیه و فقهای قم شکل خواهد گرفت: «بایستی به آنها بقبولانند در میان آنهمه مراجع با سواد از نظر حوزوی، یک بچه ۵۰ ساله بیسواد را به رهبری بپذیرند. از سوی دیگر، به نظر من طرح چنین مسالهای که ناگهان قدرت به مجتبی منتقل شده است، بیشتر به سمت تخریب او میان نیروهای امنیتی و انقلابی پیش میرود.»
سال ۱۳۸۷، در ماههای منتهی به انتخابات ریاستجمهوری مناقشهبرانگیز ۱۳۸۸، «مهدی کروبی»، کاندیدای آن انتخابات در نامهای به خامنهای نوشت: «یکی از بزرگان به جنابعالی گفتهاند که "آقازاده حضرتعالی از فلان شخص حمايت میکند" و شما فرمودهايد "ايشان آقا است، نه آقازاده" و به هر حال مشخص شد که آن حمايتها نظر شخصی آقا مجتبی بوده است.»
به نظر میرسد همان «آقازاده» که ناگهان «آقا» شد، به همان شکل مراحل «حجتالاسلامی» را به سمت «آیتاللهی» طی میکند. روابط نزدیک و کنترل او بر سپاه پاسداران و اداره امور بیت رهبری به عنوان اشبه الناس هم، مجتبی را به چهره مطرح جانشین خامنهای تبدیل کرده است. اگر زمان مرگ «روحالله خمینی»، بنیانگذار جمهوری اسلامی، شخصی با نفوذ مثل اکبر هاشمیرفسنجانی وجود داشت که قدرت را از بیت خمینی به بیت خامنهای منتقل کند، به نظر میرسد چنین شخصیتی در نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد که رای نهایی دهد. برای همین، بعید است خامنهای بدون آنکه جانشین خود را مشخص کند، بمیرد.
از سوی دیگر، حداقل در انتشار خبر بیماری یا مرگ رهبران ایران، از شاه تا خامنهای، نحوه اعلام خبر همیشه مشابه بوده است. بیماری سرطان «محمدرضا پهلوی» شاه ایران تا پیش از انقلاب ۱۳۵۷، حتی از همسر سوم او، یعنی «فرح» هم پنهان مانده بود. ملکه سابق ایران تا چند ماه پیش از ترک کشور نمیدانست که همسرش سرطان دارد. مدتها پس از مرگ خمینی بود که گفته شد او در سال ۱۳۶۵ سکته کرده بود. در حالیکه در مدت زمان سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۸، وقایع مهمی در ایران رخ داده بود؛ از پایان جنگ تا عزل آیتالله «حسینعلی منتظری» از قائممقامی رهبری و بازنگری قانون اساسی. بعدها مشخص شد که خمینی در شرف مرگ بوده است. شاید اگر محمدرضا پهلوی هم سرطان نداشت، مسیر تصمیمگیریهایش سمت و سویی دیگر پیدا میکرد و وقایع سالهای پایانی حکومتش بر ایران، سرنوشتی دیگر را برای مردم این کشور رقم میزد.
حالا حکایت خامنهای، مرگ او و جانشینی وی هم انگار همان روند را طی می کند. سالها است که منابعی وضعیت جسمانی او را وخیم گزارش میکنند. گاهی در بیمارستان بستری میشود و گاهی حالش رو به وخامت میرود و مسوولان جمهوری اسلامی مدام به تکذیب میپردازند. اما به نظر میرسد حتی اگر تلاش کنند که خامنهای را مثل السید زنده نگه دارند، همزمان جریانهای حامی مجتبی خامنهای و در راس آنها، شخص رهبر جمهوری اسلامی، به فکر عادیسازی جانشینی او هستند؛ هم برای مراجع قم، هم برای افکار عمومی و هم برای جامعه بینالملل تا کسی خیال نکند که این لشکر از هم خواهد پاشید و ثروت مادی، نظامی، امنیتی و معنوی خامنهای بیوارث رها میشود.