«وقتی نان ناممان را میخوریم باید آمادهی خوردن چوبش هم باشیم»
زهرا منصوری، انصاف نیوز: سعید رضویفقیه میگوید: «فرزندان خانم ابتکار یا دیگر قهرمانان مبارزه با استکبار حق دارند مثل بسیاری دیگر در حریم امن و عیش ایالات متحده مجاور شوند به شرط آنکه در طریق نیل به این مقصد اقصی از حقوق عمومی و بویژه از امکانات ویژهی حاصل از اشغال سفارت آمریکا در تهران بهرهمند نشده باشند»
او همچنین معتقد است «اگر فرزندان راه و خرج خود را از پدران و مادران جدا کردهاند و هیچکدام مسیر و مرام دیگری را پذیره نمیداند شجاعانه و رسما از هم اعلام برائت کنند.»
هر چند وقت یکبار خبر تحصیل و مهاجرت فرزندان مسئولین جمهوری اسلامی در آمریکا خبرساز میشود. چندی پیش فیلم کوتاهی از معصومه ابتکار معاون رئیس جمهور منتشر شد که دربارهی تحصیل یکی از فرزندانش در آمریکا صحبت میکند. خانم ابتکار و همسرش، سیدمحمد هاشمی، هر دو از جملهی دانشجویان تسخیر کنندهی سفارت آمریکا در ابتدای انقلاب محسوب میشوند.البته موضوع تحصیل و مهاجرت فرزندان مسئولین در آمریکا تنها به معصومه ابتکار محدود نمیشود. برخی معتقد هستند رفتار فرزندان به والدین آنها ارتباطی ندارد و باید مرز حریم خصوصی را دراینمورد هم مشخص و رعایت کرد. در مقابل عدهای هم این انتقاد را وارد میکنند که فرزندان آنها از امکانات حاصل از عملکرد والدین استفاده کردهاند و زندگی مستقلی نداشتهاند. اما این پرسش مطرح میشود که مرز حریم خصوصی کجاست و آیا میتوان راه و حساب فرزندان و والدین را از هم جدا کرد؟
متن کامل گفتوگو با سعید رضوی فقیه، روزنامهنگار و فعال سیاسی اصلاح طلب را در ادامه بخوانید:
رضوی فقیه: حق ندارند به افکار عمومی مردم دهن کجی کنند
سعید رضوی فقیه دربارهی تحصیل یا مهاجرت فرزندان مسئولان به آمریکا به انصاف نیوز گفت: «خطای هیچکس را نمیتوان به حساب دیگری نوشت حتی اگر یکی فرزند دیگری باشد. اینکه خانم ابتکار چهل سال پیش، با اجازه یا بیاجازه، از دیوار سفارت آمریکا بالا رفته به نورچشم عزیزش ربطی ندارد و اینکه آن نورچشم گرامی تصمیم گرفته به ایالات متحده مشرف شده و رحل اقامت در آن دیار بیغبار بیفکند ربطی به والدهی محترمهاش ندارد. در یک دادگاه دادور حساب هیچکدام را در دفتر دیگری نمینویسند. اما در اینجا وضع فرق میکند و ملاحظات متعددی در میان است.
نخست اینکه به جهات مختلف افکار عمومی حساسیت شدیدی نسبت به نحوهی زندگی مسئولان کشور و خانواده و خویشاوندانشان دارد. این حساسیت وجود دارد، چه روا باشد و چه ناروا. بنابرین باید به عنوان یک واقعیت مهم و تاثیرگذار (دستکم در شرایط کنونی کشور) در نظر گرفته و برایش چارهای یافت شود. نمک پاشیدن بر زخمهای روحی مردم چارهی شایستهای برای این مساله نیست. اگر کسی به فرض محال ثروت انبوهی از راه حلال کسب کرده باشد (که قریب به قطع و یقین در اینجا و اکنون امکان ندارد) نباید متفرعنانه در برابر چشمان تودهی محروم و رنجدیده به نمایش تجمل بپردازد و فقر مردم را دستمایهی تحقیرشان قرار دهد وگرنه دیر یا زود همان را میبیند که پیشینیانش دیدهاند. حقارت فضاحتباری که گریبان «ژن»های خوب را گرفت فقط پیش درآمد آهنگیست که روزبهروز تندتر خواهد شد. بنابرین حتی اگر حق با خانم ابتکار و نورچشم گرامیاش باشد هیچیک حق ندارند به افکار عمومی مردم دهن کجی کنند و به جای توضیح به توجیه و ماستمالی بپردازند. خانم ابتکار که چند دهه در عرصهی ملی مشق سیاست میکند باید اینقدر کیاست داشته باشد که پرسش مردم ناظر را طلبکارانه به چالش نکشد بلکه فروتنانه پاسخ دهد.»
این فعال دانشجویی سابق میگوید: «دوم اینکه فرزندان خانم ابتکار -یا دیگر قهرمانان مبارزه با استکبار- حق دارند مثل بسیاری دیگر در حریم امن و عیش ایالات متحده مجاور شوند به شرط آنکه در طریق نیل به این مقصد اقصی از حقوق عمومی و بویژه از امکانات ویژهی حاصل از اشغال سفارت آمریکا در تهران بهرهمند نشده باشند. شرط انصاف نیست که خانم ابتکار و دیگر برادران و خواهران مبارزشان دانسته یا ندانسته خسارتهای بزرگ به ملت تحمیل کنند و از این رهگذر متمکن و متمتع شوند و دست آخر هم با سود شخصی حاصل از آن اقدام خسارتبار، فرزندان خود را در آمریکا و اروپا ساکن کنند. گمان نمیرود اکثر آقازادههای مقامات محترم، بیاستفاده از امکانات ویژهی خانوادگی که آن هم ناشی از تصرف در منابع عمومیست چنین فرصتی مییافتند.
سوم اینکه اگر هم به فرض محال، این چشم و چراغهای ملت و دولت بدون بهرهمندی از امکانات عمومی نیز میتوانستند مقیم و مجاور آمریکا و اروپا شوند؛ شایستهتر آن بود که از سر اخلاقمداری یا مردمداری و به ملاحظهی موقعیت والدین، ایثار کنند و در خاک وطن بمانند و برای تحمل سختیهای زندگی در ایران با دهها میلیون هموطن دیگر مشارکت داشته باشند. در این میان فرزندان خانم ابتکار و دیگر عاملان و آمران اشغال سفارت آمریکا، دستکم میتوانستند و هنوز هم میتوانند کمی عقل یا سلیقه به خرج داده و رخت مجاورت و اقامت در کشوری جز آمریکا پهن کنند تا این همه حرف و حدیث پیش نیاید و شبهههای پیل افکن حلناپذیر بر سر زبانها نیافتد.
از هم اعلام برائت کنند
چهارم اینکه اگر فرزندان راه و خرج خود را از پدران و مادران جدا کردهاند و هیچکدام مسیر و مرام دیگری را پذیره نمیداند شجاعانه و رسما از هم اعلام برائت کنند. معقول و پذیرفته نیست که هم رشتهی مودت و الفت و ارتباط همچنان برقرار باشد و هم شانه از زیر بار مسئولیت کنار بماند. اما پیش از آنکه فرزندان مقامات راه و خرجشان را از والدین جدا کنند باید حساب خود را با مردم تسویه کرده و دیون معوقه را در استفاده از منابع عمومی، یکجا یا به تقسیط، بپردازند و بعد قصد تمتع از متاع تمدن بزرگ کنند.
پنجم اینکه هر که از منافع قدرت و ثروت و شهرت بهره میبرد نمیتواند از هزینههای احتمالی این عرصهها تن بزند و برکنار بماند. سرمایهگذاری مالی در صنعت و بازرگانی گاه با سود همراه است و گاه با زیان. وقتی یک سلبریتی با شهرتش ارتزاق میکند منطقا هزینهی سوتیهایش را نیز به صورت رسوایی میپردازد. وقتی نان نام و چهرهمان را میخوریم باید آمادگی خوردن چوبش را هم داشته باشیم. اصحاب قدرت نیز باید هزینهی حضور در قدرت را یا با خویشتنداری و پرهیزگاری بپردازند یا با رسوایی و سقوط. توسل به اصل حرمت حریم شخصی در مورد کسانی که از عرصهی عمومی ارتزاق میکنند بجا نیست.
ششم اینکه زندگی و اقامت فرزندان مقامات در امریکا و برخی کشورهای دیگر برای خود و والدینشان، ولو به احتمال، خطر زاست. دفع ضرر محتمل اقتضای عقل و حکمت است. خاصه آنجا که هم احتمال بزرگ است و هم محتمل. در این باره ملاحظات دیگری نیز هست که در جای خود باید گفت.