ویژه خبرنامه گویا
در این برنامه ۵ نامزد اصلی احتمالی جانشینی آیت الله خامنه ای- بخصوص فرزندش مجتبی خامنه ای- مطرح و مورد بررسی قرار گرفته است.
به عنوان مخالفان ولایت فقیه و فقه و جمهوری اسلامی، و معتقدان به گذار مسالمت آمیز به نظام جمهوری دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر و عدالت به مثابه عدم تبعیض های قومی و جنسیتی و مذهبی و طبقاتی؛ باید شناختی دقیق از واقعیت و تحولات آن بدست آوریم.
بدین ترتیب، مسأله جانشینی، مسأله مهمی است. آیا اگر رهبر بعدی «خشن تر، کم تحمل تر و رادیکال تر» از رهبر فعلی باشد و «افق را تاریک تر کنند»، هیچ تفاوتی برای سه آلترناتیوِ "انقلاب"، "رژیم چنچ" و "گذار مسالمت آمیز به دموکراسی" ندارد؟ آیا گذار از فقهای منتخب مجلس خبرگان رهبری دوران آیت الله خمینی به «مجلس خبرگان فقهای منصوب رهبری» در دوران آیت الله خامنه ای و بدین ترتیب، گذار از مجلس ناظر بر ولی فقیه به مجلسی که وظیفه اش «صیانت از ولایت فقیه و مصداق آن» است، هیچ تفاوتی برای مبارزه مسالمت آمیز با جمهوری اسلامی برای عبور و گذار از آن به نظامی سکولار ندارد؟
آیا این اطمینان که «رهبر بعدی توسط رهبر فعلی تعیین و "به شکل صوری" توسط خبرگان منصوب وی به مردم معرفی خواهد شد»، در شرایط بحرانی کنونی که خطرات عمده ای موجودیت ایران را تهدید می کند، توجه به بیماری آیت الله خامنه ای و این مسأله که آیا او در این مورد تصمیم گیری کرده و تصمیم اش را به خبرگان ابلاغ کرده یا نه را ضروری نمی سازد؟
حتی اگر مطمئن باشیم که رهبر بعدی توسط خامنه ای تعیین می شود، این احتمال را نمی توان نادیده گرفت که شاید او یک شب بمیرد و بدون آنکه نظرش را به مجلس خبرگان گفته باشد، راهی دیار باقی شود. در آن صورت، ایران چه وضعی پیدا خواهد کرد؟
فرض کنیم جمهوری اسلامی از «ولایت فقیه» دوران آیت الله خمینی به «ولایت عدول مومنین» دوران آیت الله خامنه ای گذر کرد و سپس با ساقط شدن عدالت از خامنه ای، به «ولایت فساق مومنین» یا «ولایت جائر» در سه دهه گذشته تبدیل شد. آیا در دوران رهبری سلطان جائر فاسق، هیچ تفاوتی از نظر فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و نظامی میان دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی با دوران خاتمی و دوران احمدی نژاد و دوران حسن روحانی وجود نداشته و ندارد؟
تاریخ، انتزاعی و کلیات عمومی نیست. انضمامی و سراسر جزئیات است. جزئیات متفاوت و متعارض. مورخ، جامعه شناس سیاسی و دانشمند علم سیاست به همین جزئیات توجه می کند. با عامل ثابت ولی فقیه فاسق جائر، دو عامل متغیر دوران خاتمی و دوران احمدی نژاد متولد شده است.
فرض کنیم رئیس جمهور بعدی یکی از فرماندهان سپاه باشد و حکومت یکپارچه و یکدست شود. در آن صورت، آیا هیچ فرقی با دوران های قبلی نخواهد داشت؟ فرض کنیم موفق شوند و فرض کنیم با حکومت یکدست، مجتبی خامنه ای را هم رهبر بعدی سازند، آیا هیچ تفاوتی با گذشته نخواهیم داشت؟
مبارزه در جهان واقع صورت می گیرد. مبارزه سیاسی در دوران شاه را در نظر بگیریم. مبارزه تا کودتای علیه دکتر مصدق یک وضعیت داشت و پس از آن وضعیت دیگری پیدا کرد. بخصوص مبارزه پس از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و از همه مهمتر مبارزه سال های پس از ۱۳۴۹ و اوج قدرت شاه در دهه ۱۳۵۰.
گذار مسالمت آمیز از «جمهوری اسلامی» به «جمهوری دموکراتیک سکولار حقوق بشری ملتزم به عدالت به مثابه نفی کلیه اشکال تبعیض های قومی و جنسیتی و مذهبی و طبقاتی» ؛ برای ایران و ایرانیان است. حفظ تمامیت ارضی اصل تنظیم کننده است. آنان که دل در گرو ایران و ایرانیان دارند، در تحلیل واقعیت، نه تنها برای مبارزه، که برای تقرب به حقیقت، می نگرند که ایران اینک در منطقه و جهان در چه وضعیتی قرار گرفته است و دشمنان ایران زمین برای ضربه زدن به ایران و ایرانیان از هیچ کوششی دریغ نمی کنند. در شطرنج خاورمیانه، همه دولت های جهانی و منطقه ای، متناسب با قدرت شان، در حال بازی برای تأمین منافع خود هستند. ترکیه به آذربایجان، لیبی، سوریه و عراق لشکرکشی کرده و بخش بزرگی از خاک سوریه و عراق را اشغال کرده و هر روز جایی را بمباران می کند.
خلاص شدن از شر جمهوری فقیهان و فقه (برساخته مردم پیشا اسلام که به صوت احکام امضایی در آمد) «به هر قیمتی»- حتی به قیمت تجزیه و نابودی ایران از طریق بالکانیزه کردن آن- یک گزینه واقعی و محتمل است و برخی از آن نه تنها استقبال کرده، بلکه مدعی هستند که وقتی بمب های سازمان ناتو بر سر مردم ایران شروع به باریدن کرد، مردم در حال مرگ برای بمباران کنندگان سوت و کف می زنند. اما برای دموکراسی خواهان، وداع با جمهوری اسلامی، وداع با ولایت فقیه، فقه و جمهوری اسلامی است، نه وداع با ایرانو ایرانیان.
در این فیلم فقط و فقط به گزینه های احتمالی رهبری آینده پرداخته شده است.