Monday, Jan 18, 2021

صفحه نخست » دایی جان ناپلئون برائت جنایات انگلیس و نوکرانش در ایران، منوچهر تقوی بیات

Manouchehr_Taghavi_Bayat.jpg"انگلیس‌ها می‌خوان جاکشی کنن، بچه‌های بیچاره‌ی ما چه تقصیری دارن؟ "

ایرج پزشکزاد

بنا به گفته‌ی ایرج پزشکزاد؛ این‌ها سخنانی است که دکترحسن پزشکزاد پدر ایرج پزشکزاد در مصاحبه‌ی خود درباره‌ی عروسی محمدرضا پهلوی با شاهزاده فوزیه فوأد مصری گفته است. گویا ایرج پزشکزاد هنگام بازگو کردن این سخنان پدرش هنوز نفهمیده بود که پدرش چرا این ازدواج را، "جاکشی" نامیده است. محمد رضا فرزند و جانشین دیکتاتور ایران، رضا شاه بود. رضا شصت تیری، با کمک یک جاسوس انگلیسی به نام اردشیر ریپورتر و ژنرال آیرونساید فرمانده نیروهای انگلیس در ایران در سوم اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی کودتا کرده و همه‌ی آزادی‌های سیاسی و اجتماعی را زیر پا گذاشته بود. فوزیه خواهر ملک فاروق پادشاه دست نشانده انگلیس‌ها در مصر بود. این عروس و داماد و خانواده‌های آنان، همه در بند و اسیر انگلیس‌ها بودند. این عروسی بیشتر جنبه سیاسی داشت و به خاطر آن انجام گرفته بود که کار جاسوس‌های انگلیسی را برای کنترل کردن دو دربار دست نشانده‌ی ایران و مصر، آسان تر کند.

می‌بینیم که نه شاه ایران، نه شاهزاده ایرانی، نه شاه مصر و نه شاهزاده‌ی مصری مورد تأیید و پسند دکتر حسن پزشکزاد نبود. افزون بر این ناخشنودی سیاسی، فرزند خردسال او را گماشتگان حکومت دیکتاتوری ایران، بدون اجازه‌ی پدر و مادرش برای پیشواز عروس و داماد به خیابان برده و رها کرده بودند. پدر این دانش آموز خردسال حق داشت برافروخته و خشمگین شود. اما ایرج پزشکزاد، این کسی که به گفته برخی مانند سیروس علی نژاد (روزنامه نگار کهنه کار ایرانی) و شبکه‌ی سخن پراکنی انگلیسی بی بی سی، او را طنزنویس بزرگ معاصر ایران می‌نامند، هرگز نتوانست بفهمد که چرا پدرش از روی آگاهی سیاسی این ازدواج را "جاکشی" نامیده است. برای همین هم در مصاحبه‌اش با قیافه‌ای حق به جانب خشم پدرش را به سُخره می‌گیرد.

برابر لغت نامه‌ها، جاکشی یعنی فراهم کردن بساط همخوابگی یک زن و مرد با چشمداشت سود و درآمد از این راه. از نگاه دکتر حسن پزشکزاد پدر ایرج پزشکزاد، پاانداز و واسطه این همخوابگی با شاهزاده‌ی مصری، انگلیس‌ها بودند و تاریخ هم این را گواه است. ایرج پزشکزاد با انتقاد بر باور درست کسانی که علت عقب ماندگی کشور ما را دخالت بیگانگان می‌دانند، می‌گوید: «هر اتفاقی در ایران می‌افتاد، می‌گفتند، کار انگلیس هاست، و در آن خانواده‌ی به اصطلاح پر جمعیت ما، بحث جز این نبود.» ایرج پزشکزاد گویا از قحطی بزرگی که انگلیس‌ها در زمان جنگ در ایران درست کردند چیزی نمی‌داند، یا از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ بی خبر است و یا با چشم خود کودتای ۲۸ مرداد و زندانی کردن نخست وزیر قانونی ایران دکتر مصدق را ندیده است. گویا او به قدرت رسیدن رهبر فدائیان اسلام خمینی "ایکبیری" را فراموش کرده است!

برنامه تلویزیونی ارزشمند دایی جان ناپلئون به کارگردانی استاد بزرگی مانند ناصر تقوایی و بازیگری هنرمندان بلندآوازه‌ای چون نصرت الله کریمی، غلامحسین نقشینه، پرویز فنی زاده، پرویز صیاد و هنرمندان دیگر ساخته شده است. این برنامه به گواه تماشاچیان فراوانش و به داوری کارشناسان سینما و تلویزیون از کارهای بی مانندی است که گسترش جهانی نیز یافته است. همان اندازه که این نمایشنامه تلویزیونی در میان بینندگان جا باز کرده و پذیرفته شده است به همان اندازه هم از دیدگاه سیاسی به سود انگلیس‌های استعمارگر بوده است. گواه این گفته آن است که در ایران هر کس هر جا نام انگلیس را به زبان بیاورد، دیگران او را مسخره و تخطئه می‌کنند و او ناچار می‌شود دهان خود را ببندد، این خود نوعی سانسور گسترده و همگانی به شمار می‌رود. این همان است که سیاوش کسرایی گفت: «... تا به دست ما شکست ما براندیشند».

آقای ایرج پزشکزاد! شما نمی‌توانید دامن خود را از آلودگی پاک کنید. تاریخ پنج سده‌ی (۵۰۰ سال) گذشته ایران روز به روز و دم به دم سرشار از ستمگری و تاراج کشور ما ایران بوده است. زنده یاد محمود محمود که نام نخستین او محمود پهلوی بود، تاریخ روابط ایران و انگلیس در قرن نوزدهم را در هشت جلد نوشته است. او دخالت‌های انگلیس را در کشور ما و نقش این کشور استعمارگر در جدا کردن بخش‌های بزرگی از ایران را با دقت دانشمندانه و اسناد و شواهد تاریخی نشان داده است. رضا شصت تیری نام خانوادگی پهلوی را از محمود پهلوی، به زور دزدید. او، حتا نام خانوادگی درست و اصیلی هم نداشت. اسماعیل رائین با صدها گواه و سند دخالت انگلیس‌ها در دوران قاجار را در کتاب " حقوق بگیران انگلیس در ایران" نشان داده است. کتاب دیگر اسماعیل رائین با نام؛ "اسرار خانه سِدان" بر اساس سندهای به دست آمده از خانه یک جاسوس انگلیسی به نام ریچارد سِدُان دخالت انگلیس‌ها را در همه‌ی کارهای کشور ما آشکار کرده است. اسماعیل رائین با انتشار کتاب فراماسونری در ایران نقش مرموز بسیاری از جاسوسان و سیاست بازان ایرانی انگلوفیل (دوستداران انگلیس یا نوکران انگلیس) در دوران پهلوی را آشکار ساخت. اسماعیل رائین در آغاز حکومت خمینی در انتشارات امیر کبیر به گونه‌ای ناگهانی و مشکوک کشته شد. گویا او در کار انتشار لیست آخوندهای فراماسیون انگلیسی بود که او را کشتند و آن لیست هم ناپدید شد.

آقای ایرج پزشکزاد شما خوب می‌دانید که بدبینی و انزجار مردمان آگاه کشور ما، از انگلیس‌ها و استعمارگران یک بیماری روانی نیست، مانند ویروس کوید ۱۹ یک واقعیت تاریخی است که ما، نه امروز بلکه از قرن شانزدهم میلادی گرفتار آن هستیم. اخوان المسلمین نام شبکه‌ی گسترده اسلامگرایان انگلیسی در کشورهای عربی است. بنیانگذار بنیانگذار این فرقه حسن البَنّا مصری؛ جاسوس انگلیس‌ها بود. فداییان اسلام که یکی از شعبه‌های اخوان المسلمین است، در سال‌های جنگ جهانی دوم در ایران پایه گذاری شد. خمینی و پیشوای او سید ابوالقاسم کاشانی و پیروان آن‌ها مانند نواب صفوی، خلیل طهماسبی، عبدخدایی، برادران امامی آدم کشانی که احمدکسروی و منشی او محمد تقی حدادپور، عبدالحسین هژیر و علی رزم آرا نخست وزیران ایران، را کشتند و دکتر حسین فاطمی را ترور کردند، از فداییان اسلام بودند. این فرقه ضد ایرانی و آدمکش بودند و هستند، گواه این سخن؛ ترورهایی است که فداییان اسلام انجام داده و می‌دهند. نگاه کنید به ۴۲ سال رفتار حکومت اسلامی با مردمان میهن ما و کشتاری که در ایران و در منطقه انجام داده‌اند. خامنه‌ای نیز خود را از دنباله روهای نواب صفوی می‌داند. او در مصاحبه‌ای که در سایت خودش چاپ شده است درباره‌ی نواب صفوی می‌گوید: «ایشان تحت تأثیر اِخوان‌المسلمین بود یعنی حسن البَنّا روی ایشان اثر گذاشته بود و ایشان به نوبه‌ی خودش روی دیگران اثر گذاشته بود.» فداییان اسلام در کشتارهای فراوانی در ایران دست داشته‌اند و از سال ۱۳۵۷ تاکنون نیز میلیون‌ها ایرانی را به بهانه‌های گوناگون کشته‌اند. من گمان نمی‌کنم ایرج پزشکزاد از واقعیات تاریخی معاصر ایران بی خبر باشد.

آقای ایرج پزشکزاد! شما حقوق خوانده‌ای، نویسنده هستی و در یک خانواده‌ی اشرافی و با فرهنگ بزرگ شده‌ای، نتیجه‌ی نوشته‌ی شما در کتاب دایی جان ناپلئون، همچنین گفتار و نوشتار شما آسیب بزرگی به ملت به راستی ستمدیده‌ی ایران زده است. شما با نوشتن کتاب دایی جان ناپلئون دانسته یا ندانسته به کشور استعمارگر انگلیس نیکی بزرگی انجام داده‌ای. ندانسته؛ شاید از آن رو که شما در مصاحبه می‌گویی بشود پذیرفت، شما ندانسته و "از روی تخیل و قاطی پاطی" کتابی نوشته‌ای که ناگهان انگلیس‌ها... و بعد انگلیس‌ها.... و یا بعد مورد سوءاستفاده سیاسی کارگزاران انگلیس‌ها در ایران قرارگرفته شده است.

آقای ایرج پزشکزاد! شما نمی‌توانی با قیافیه حق به جانب روبروی دوربین بنشینی و داستان را به گونه‌ای نشان دهی که گویی یک رویداد خانوادگی پایه و اساس دگرگون نشان دادن تاریخ بوده است. یا بگویی که این‌ها تخیل بوده و قسمت واقعی آن این است که؛ "شما در یک روز گرم تابستان عاشق شده ای". شما پدر درس خوانده و محترمی داشتی که پزشک بوده و از دخالت انگلیس‌ها در زندگی ملت ایران همیشه شکایت می‌کرده است. اگر او عاقل و تحصیل کرده بوده لابد چیزهایی می‌دانسته که شما در جوانی از آن‌ها غافل بودی. مسخره کردن سخنان یک پزشک دانا از سوی فرزندی ناخلف که نان را به نرخ روز می‌خورد، تاریخ ایران را حتا با پشتیبانی سیاست‌های خارجی نمی‌تواند دیگرگون نشان دهد. شما در وزارت خارجه کار می‌کردی و باید از زیر و بم کارهای برون مرزی آگاهی داشته باشی. تاریخ را با لوده گری و سخنان بی پایه نمی‌توان لوث و ستم هایی که به ملت ما رفته است را در زیر شوخی و سخره پنهان کرد. شما نمی‌توانی تاریخ را و آنچه بر ملت ما گذشته است با سخن‌های پوچ و بی پایه ماست مالی کنی. انگلیس‌ها در پانصد سال گذشته به کمک نوکران خود برای ما تاریخ نوشته‌اند. شاه عباس و رضاشصت تیری را بزرگ دانسته و کبیر نامیدند. آیا رضا سواد کوهی بی سواد در برابر تقی ارانی، خلیل ملکی، بزرگ علوی، علی اکبر دهخدا و یا دکتر مصدق و دیگر دانشمندان و فرهیختگان هم دوره‌ی خود می‌تواند بزرگ یا کبیر باشد. رضا سواد کوهی با کمک اردشیر ریپورتر‌ها، فروغی‌ها، تقی زاده‌ها و جاسوسان انگلیسی می‌تواند بزرگ جلوه کند اما خودش براستی کسی نبوده است.

شما به طور ناخودآگاه در مصاحبه‌های خود، تضاد بین خانواده‌ی پدری و مادری خود را آشکار می‌کنی و نشان می‌دهی که از طرفداران خانواده‌ی مادری خود "سلطنه‌ها و دوله ها" هستی که به گفته‌ی خودتان: «طبقه‌ای قدیمی مفت خور و بی جهت عزیز که می‌دیدند در مقابلشون یک طبقه‌ی جوانی به همت درس و تحصیل و تخصص داره بالا می‌آد، این رو تحمل نداشتند و این‌ها رو تحقیر می‌کردند.». پدر شما درس خوانده و پزشک بود، پس پدر شما از آن طبقه‌ی مفت خور و بی جهت عزیز نبود، بلکه این خانواده‌ی مادری شما بوده که جوانان درس خوانده‌ای مانند پدر شما را مسخره می‌کردند و شما هم پای خود را جای پای آن کسان گذاشته‌ای و پدر آگاه و تحصیل کرده‌ی خود را هدف مسخره و مضحکه قرار داده‌ای.

منوچهر تقوی بیات
دی ماه ۱۳۹۹ خورشیدی برابر با ژانویه ۲۰۲۱ میلادی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy