مایکل اورن و یوسی کلین هالوی (آتلانتیک)- حامیان توافق اتمی با ایران میگویند از سال ۲۰۱۸ که آمریکا از برجام خارج شد ایران کیفیت و کمیت غنیسازی اورانیوم را بسیار فراتر از آنچه طبق توافق اجازه داشت افزایش داده و اخیراً حتی غنیسازی اورانیوم تا ۲۰ درصد را آغاز کرده و تا دستیابی به سلاح اتمی نزدیکترین فاصله را با آن از سال ۲۰۱۵ پس از معامله اتمی دارد. موافقان برجام اصرار دارند که فقط تمدید توافق اتمی میتواند از کابوس هستهای از سوی جمهوری اسلامی جلوگیری کند.
*منبع: آتلانتیک
*نویسنده: مایکل اورن سفیر اسرائیل در آمریکا (۲۰۱۳-۲۰۰۹) و معاون وزیر در دفتر نخست وزیر اسرائیل و یوسی کلین هالوی عضو ارشد در موسسه شالوم هارتمن در اورشلیم
*ترجمه و تنظیم و میانتیترها از کیهان لندن
جو بایدن در ماه سپتامبر ۲۰۲۰ در مقالهای نوشت «پنج سال پیش دیپلماسی تحت هدایت آمریکا معاملهای انجام داد که مطمئن شود ایران تا دستیابی به تولید بمب اتمی حداقل به یکسال زمان نیاز داشته باشد؛ اما ترامپ با خروج از برجام اجازه داد ایران تعهداتش را نقض کند و اکنون برای تهران زمان برای تولید مقدار کافی اورانیوم غنیشده جهت ساخت یک سلاح هستهای (بریک اوت) به چند ماه کاهش یافته است.»
هدف از برجام چه بود؟!
بایدن اخیراً نیز مانند بسیاری از سیاستمداران پیشین آمریکا و همچنین تحلیلگران هشدار داد که اگر جمهوری اسلامی ایران به بمب اتمی دست یابد عربستان سعودی، ترکیه و مصر نیز همین مسیر را در پیش خواهند گرفت. در حالی که هدف توافق اتمی مقابله با دستیابی جمهوری اسلامی ایران به سلاح اتمی و جلوگیری از تشدید مسابقه تسلیحاتی در منطقه بود.
اگر واقعا هدف برجام و مفادش جلوگیری از کابوس هستهای بوده، پس چرا اسرائیل و اعراب که بیشترین تهدید را از سوی رژیم ایران احساس میکنند، خواستار احیای برجام نیستند؟! چرا از نابودی برجام وحشت ندارند و حتا بازگشت آمریکا به آن را خطرناک میدانند؟! پاسخ ساده است: چون توافق اتمی برجام تهدیدات رژیم ایران را نه تنها کاهش نداده بلکه بیشتر کرده است.
حکومت ایران برای تبدیل شدن به یک قدرت هستهای نظامی نیاز به سه مؤلفه دارد:
اورانیوم غنیشده با غلظت بالا
کلاهک عملیاتی
و موشکی که بتواند آن را حمل کند.
اما برجام فقط برای مورد اول محدودیتهایی را آنهم برای زمانی موقت در نظر گرفت و تدابیر جزئی و محدود برای مقابله با آن ارائه داد. در معامله برجام بخش دوم تا حد زیادی نادیده گرفته شد و به مورد سوم نیز کمک شد تا پیشرفت کند!
برجام توانایی فوری ایران در غنیسازی اورانیوم کافی برای بمب را محدود کرد. ذخایر اورانیوم رژیم ایران را ۹۷ درصد کاهش داد، بر فعالیت دو سوم سانتریفیوژها اثر گذاشت و جمهوری اسلامی مجبور شد دو مرکز اصلی هستهای را به عنوان مراکز تحقیقاتی غیرنظامی تعیین کند. طبق برجام، غنیسازی اورانیوم تا غلظت ۳.۷ درصد محدود گشت که بسیار کمتر از میزانیست که برای تولید سلاح نیاز است اما تمام این امتیازات با هدف افزایش مدت زمان مورد نیاز ایران برای غنیسازی اورانیوم به میزان لازم جهت تولید یک بمب از تقریباً سه ماه به یک سال بود. حامیان برجام استدلال میکردند در صورت تلاش رژیم برای دستیابی به بمب، جامعه بینالملل در همین یکسال فرصت کافی برای مداخله دارد. آنها ادعا کردند که برجام تمام راههای ایران برای رسیدن به یک بمب را بسته است.
اما برجام به ایران اجازه داد زیرساختهای اتمی عظیم خود را که برای برنامه اتمی غیرنظامی اصلا ضروری نیست ولی برای یک برنامه اتمی نظامی ضرورت دارد، حفظ کند. در چارچوب برجام نه حتی یک مرکز اتمی تعطیل شد و نه یک سانتریفیوژ از بین رفت و رژیم به آسانی و هر زمان که خواست تولید مقدار زیادی اورانیوم با غلظت بیشتر را آغاز کرد و برجام نتوانست مانع آن شود.
این فقط ارزیابی مخالفان این معامله نیست، بلکه معمار اصلی آن نیز چنین ارزیابی دارد. باراک اوباما در آوریل ۲۰۱۵ در مصاحبه با رادیو انپیآر گفت: زمامداران ایران «اگر در سالهای سیزدهم، چهاردم، پانزدهم [بعد از انجام معامله] سانتریفیوژهای پیشرفتهای داشته باشند که بتوانند خیلی سریع اورانیوم را غنی کنند، مدت به صفر میرسد.»
مسابقه اتمی به هر حال تشدید یافت
در این میان، وقتی عربستان سعودی، مصر و ترکیه فهمیدند برجام توانایی جمهوری اسلامی ایران در غنیسازی اورانیوم در مقیاس صنعتی را تضمین کرده، پس از امضای این توافق، فعالیتهای اتمی خود را سرعت بخشیدند. مخالفان برجام هرگز از اینکه ایران این توافق را نقض کند، هراس نداشتند، بلکه از اینکه رژیم آن را حفظ کند ترسیدند! جمهوری اسلامی فقط منتظر رسیدن زمان بندهای موسوم به «غروب آفتاب» بود که مهلتهای برجام به پایان برسد تا بتواند با امتیازات مادی و مالی که از طریق برجام نصیب آن میشد، تولید اورانیوم کافی برای زرادخانه هستهای را از سر بگیرد! [مسیری که با خروج دونالد ترامپ در هشتم ماه مه ۲۰۱۸ از برجام به مانع برخورد و جمهوری اسلامی با تمام وجود در برجام ماند تا بتواند با آمدن دولت جدید در آمریکا، مسیر خود را ادامه دهد].
این توافق به زمامداران ایران اجازه میدهد تا در نهایت اولین مؤلفهی ساخت یک بمب یعنی ذخیره اورانیوم با غلظت بسیار بالا را در اختیار داشته باشند. پس از آن نوبت به کلاهک لازم میرسد. با وجود اصرار ایران مبنی بر اینکه هرگز برای ساخت بمب تلاش نکرده، مدتهاست که مقامات اطلاعاتی غربی تصمیم جمهوری اسلامی برای دست یافتن به سلاح اتمی را قطعی میدانند، اما معتقدند که رژیم اینگونه تلاشها را در سال ۲۰۰۳ به حالت تعلیق درآورد. برنامه سلاح توسط محسن فخریزاده دانشمند هستهای و از سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در ماه نوامبر ۲۰۲۰ترور شد پیش برده میشد. در اطلاعاتی که اسرائیل به دست آورد و در سال ۲۰۰۸ با ایالات متحده به اشتراک گذاشت، مشخص شد تلاشهای مخفیانه فخریزاده ادامه دارد و ایران قصد دارد در ابتدا پنج کلاهک هستهای تولید کند.
از ۱۵۹ صفحه توافق اتمی تنها نیمی از یک صفحه مربوط به ساخت سلاح توسط ایران است که در آن هیچ مجوزی برای اقدامات متقابل بینالمللی مطرح نشده است. اگرچه مقررات برای بازرسی از تاسیسات مربوط به غنیسازی در نظر گرفته شده، اما برای بازرسی از تأسیسات احتمالی تولید بمب و یا مجازات رژیم ایران در صورت کشف این اقدامات تدبیر و تمهیداتی وجود ندارد. در عوض فقط یک اعلامیه مبنی بر قول جمهوری اسلامی ایران برای عدم تولید سلاح وجود دارد! قول از طرف رژیمی که به صورت سیستماتیک برای چندین دهه در مورد فعالیتهای اتمی خود دروغ گفته و بارها و بارها در گذشته مفاد همین برجام را نقض کرده است.
نقصهای مهلک برجام؛ تلاش برای بمب تحت پوشش «توسعه علمی»
سه سال پیش، پس از افشای فعالیتهای مخفی هستهای رژیم ایران توسط اسرائیل، معلوم شد تأسیسات اتمی اعلام نشده و مواد رادیواکتیو و همچنین نقشههای اولیه ساخت بمب وجود دارد. در این اسناد مشخص شد برنامه سلاحهای هستهای ایران در سال ۲۰۰۳ متوقف نشده و فقط به بخشهای آشکار و پنهان تقسیم شده است! بخشی از این فعالیتها را به دانشگاهها منتقل کردند که ریاست هر دو بخش را فخریزاده بر عهده داشت. در اسناد مشخص شد هدف او حفظ فعالیتهای خاص تحت عنوان «توسعه علمی» بود به صورتی که «هیچ اثر قابل شناسایی از آن باقی گذاشته نشود.»
این افشاگریها و اسناد است که نقصهای مهلک برجام را آشکار میکند. با وجود یک آرشیو پنهانی نقض تعهدات ایران و تلاش برای برای پاک کردن آثار فعالیتهای تسلیحاتی آشکار شد اما نه توسط بازرسان آژانس بینالمللی! بلکه موساد آن را افشا کرد!
طرفداران توافق تحت فشار قرار دارند تا توضیح دهند چرا ایران طراحی سلاح هستهای را حفظ کرده و پنهان میکند و بارها و بارها مکان آن را تغییر داده است؟!
با دست نخورده ماندن زیرساختهای هستهای، کار بر روی سانتریفیوژهای پیشرفته و محدودیتهای غنیسازی با «بندهای غروب آفتاب»، ذخیره هستهای آینده اورانیوم غنی شده ایران تضمین میشود و دست رژیم برای ساختن بمب اتم، مطابق برجام، باز خواهد ماند.
جمهوری اسلامی قبلاً با الگوبرداری از موشکهای «نودونگ» کره شمالی موشکهای شهاب۳ را تولید کرده که قادر هستند کشورهای خاورمیانه و حتی کشورهای دوردست مثل رومانی در اروپای شرقی را هدف قرار دهند.
این آرشیوها شامل طرحهایی برای ساختن یک کلاهک هستهای روی موشک شهاب۳ هستند. ایران با توسعه موشکهای بالستیک قارهپیما قصد دارد تهدید خود را تا اروپای غربی و ایالات متحده گسترش دهد. منابع اطلاعاتی توافق دارند موشکهایی که ایران تا کنون برای برنامه فضایی خود ساخته میتوانند به راحتی به ICBM (موشک بالستیک قارهپیما) تبدیل شوند. اینهمه در حالیست که پیشرفتهای موشکی ایران ممنوعیت برنامه موشکی توسط سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی را نقض میکند؛ ممنوعیتی که جامعه جهانی برای اجرای آن شکست خورده است. با این حال طبق برجام در سال ۲۰۲۳ این ممنوعیت لغو میشود.
توافقی نه به سود ایران و نه به سود غرب؛ بلکه فقط به سود جمهوری اسلامی!
توافق اتمی بطور اساسی مانع هیچیک از اقدامات تهدیدآمیز رژیم ایران نشده است. تخلفاتی که ایران از زمان خروج آمریکا از توافق و با شدت بیشتری در ماههای اخیر انجام داده بسیار فراتر از محدودیتهایی است که در برجام مشخص شده است. این مسئله در کنار فعالیتهای مربوط به تسلیحات و توسعه موشکی، ایران را به یک قدرت هستهای تبدیل خواهد کرد.
نتیجه آنکه برجام صرفاً به درد به تعویق انداختن اقدامات اتمی جمهوری اسلامی میخورد. در عین حال، این توافق در برابر آنچه رژیم باید انجام میداد تا اعتماد جهان را کسب کند، در عمل یک پاداش فوقالعاده بزرگ به آن بود!
پس از توافق اتمی دهها میلیارد دلار به اقتصاد ایران تزریق و تحریمها برداشته شد و طی آن به ایران وعده داده شد که صدها میلیارد دلار دیگر نیز فراهم میشود. اما رژیم بجای سرمایهگذاری در زیرساختهای در حال فروپاشی خود، این پولهای بادآورده را برای گسترش شبکه بینالمللی ترور خود استفاده و قدرت تهاجمی حماس و حزبالله را تقویت کرد و همچنین برای کمک بیشتر به رژیم سوریه در کشتار و قتل عام مردم به کار بست. جمهوری اسلامی ایران علاوه بر گسترش سلطه خود بر لبنان ، نفوذ خود را در سوریه، عراق، یمن و غزه توسعه داد. برجام بجای اینکه رژیم ایران را متعادل کند، بودجهای برای تسلط آن بر منطقه فراهم آورد.
درواقع صدور تروریسم و بیثباتی، قتل عام و زیرفشار گذاشتن سنیهای سوریه و تلاش برای کشتن اسرائیلیها و دیگر فعالیتهای خرابکارانه جمهوری اسلامی بطور ضمنی از سوی طراحان برجام پذیرفته شد.
ظاهراً هدف از این معامله نمونهای از همکاریهای بینالمللی برای پاسخگویی به این جنایتها بود، اما در عمل اتفاق زیادی نیفتاد و بجای آن امضاکنندگان این قرارداد با استیصال برای حفظ برجام از اقدامات خرابکارانهی رژیم ایران چشم پوشیدند. عدم رسیدگی به «فعالیتهای بدخیم» جمهوری اسلامی تقریباً نشان از بیمیلی کامل برای مقابله با رژیم ایران دارد و نشان میدهد که به تدریج ترس رژیم ایران از دخالتهای بینالمللی در حال از بین رفتن است.
خطبهها و نمایشهای نظامی در ایران همراه با شعارهای «مرگ بر اسرائیل»، مواضع علی خامنهای در مورد از بین بردن اسرائیل به عنوان «غده سرطانی» و مصوبه مجلس شورای اسلامی در مورد لزوم نابودی اسرائیل تا سال ۲۰۴۱ همگی توسط جامعه بینالمللی نادیده گرفته میشود. با وجود اینکه امروز هیچ کشوری در دنیا نیتهای پلید خود را برای از بین بردن یکی از اعضای سازمان ملل اعلام نمیکند اما جمهوری اسلامی منافع خود را با این هدف گره زده است.
در عین حال ایران منابع هنگفت و هزینههای سرسامآور اقتصادی و دیپلماتیک برای توسعه ابزارهای تحقق چشمانداز کشتار جمعی خود صرف میکند. نقاط ضعف برجام فقط نگرانی اسرائیل را از اینکه مبادا جامعه بینالمللی تلاشهای ایران برای دست یافتن به سلاحهای هستهای را دستکم میگیرد عمیقتر میکند.
آمریکا به امید تغییر رفتار جمهوری اسلامی؛ ولی اسرائیل بیکار نمینشیند
اسرائیل قول داده از هستهای شدن رژیم ایران جلوگیری کند و در مقابل، جمهوری اسلامی برای جلوگیری از اقدامات اسرائیل سرمایهگذاری میکنند. رژیم ایران در کشورهای تحت سلطه خود در خاورمیانه دهها هزار موشک مستقر کرده که شمار زیادی از آنها بسیار دقیقاند و این توانایی را دارند به هر نقطه از اسرائیل اصابت کنند. اگرچه برخی ناظران ادعا میکنند که موشکهای ایران بیش از فعالیتهای اتمی ایران منطقه را تهدید میکند اما این نظر با واقعیت فاصله دارد.
این موشکها درواقع ابزار تاکتیکی برای رسیدن به هدف استراتژیک هستهای هستند. این موشکها برای مقابله با اقدامات اسرائیل علیه برنامههای اتمی ایران است!
نواقص توافق اتمی بطور دردناکی بر رهبران عرب و اسرائیل آشکار است. پس چرا جامعه جهانی با چنین توافقی موافقت کرده؟ زیرا به ویژه برای اروپا منافع مالی در آن دخیل است.
انگیزه آمریکا برای پذیرش برجام پیچیدهتر بود [به همین دلیل نیز بسیار دیر به مذاکرات مربوطه پیوست]. به نظر میرسید دولت اوباما واقعاً معتقد است که رفتار رژیم ایران قابل تغییر است. اوباما میگفت اگر ایران رفتاری محترمانه داشته باشد و در جامعه بینالمللی مجدداً ادغام شود تلاش خود برای دستیابی به بمب هستهای را متوقف میکند و بجای آن یک «قدرت منطقهای موفق» میشود. همچنین اوباما تصور میکرد که رژیم سرانجام رسیدگی به خواستههای شهروندان خشمگین و معترض خود را آغاز کرده و حمایت از تروریسم را متوقف میکند. محور برنامههای خاورمیانهای اوباما از همان آغاز ریاست جمهوریاش، سازش با جمهوری اسلامی ایران و صلح فلسطین و اسرائیل بود.
هدف برجام عادی کردن رفتار رژیم ایران بود اما در نهایت ابزار و فرصتی در اختیار جمهوری اسلامی قرار داد که فعالیتهای تجاوزکارانهی خود را تشدید کند و بعداً نیز به یک کشور اتمی تبدیل شود.
در عین حال مردم آمریکا از دو جنگ خاورمیانهای خسته و نگران از ورود به یک جنگ تازه خاورمیانهای تازه بودند. بیشتر مردم آمریکا حرف اوباما را که میگفت «همه گزینهها روی میز است» و تنها جایگزین توافق، یک جنگ است باور کرده بودند. اما درواقع آلترناتیو اوباما یک دیپلماسی سختگیرانهتر با طراحی بهتر میبایست باشد. اما این مسئله نیازمند این بود که رژیم ایران با تحریمهای سنگینتر و احتمال اقدام نظامی روبرو شود و دولت اوباما مایل به انجام هیچکدام از اینها نبود.
دولت اوباما در سال ۲۰۱۲ در مذاکرات محرمانه بجای اینکه دست رژیم ایران را ببندد و آن را تحت فشار قرار دهد، مرتب به آنان امتیاز داد. مذاکرهکنندگان آمریکایی در عمل «حق غنیسازی» توسط رژیم را به رسمیت شناختند، قطعنامههای سازمان ملل را که غنیسازی اورانیوم توسط ایران را نفی میکردند کنار گذاشتند و غنیسازی را قبول کرده و حتی درخواست قبلی خود را که خواهان توقف موقت این اقدامات بود به فراموشی سپردند. همین مسائل سبب شد تا دولت اوباما نتواند به جزئیات بیشتر بپردازد.
از همان ابتدا دولت اوباما در مورد اینکه جمهوری اسلامی یک رژیم متخاصم است محتاط عمل کرد و دائم اقدامات خشونتبار رژیم ایران را نادیده میگرفت؛ از جمله نادیده گرفتن طرح ترور سفیر عربستان و اسرائیل در سال ۲۰۱۱ در واشنگتن (سفیر اسرائیل در آن زمان مایکل اورن بود که یکی از نویسندگان این مقاله است). همچنین مزاحمت مداوم برای ناوگان نیروی دریایی ارتش آمریکا در خلیج فارس و دخالت حکومت ایران در جنگ داخلی سوریه، که منجر به کشته شدن حدود ۵۰۰ هزار غیرنظامی و آوارگی و بیخانمانی ۱۱ میلیون نفر شد؛ در همه این موارد هیچ محاسباتی بررسی نشد. امتناع اوباما از خط قرمز گذاشتن برای رژیم بشار اسد در استفاده از تسلیحات شیمیایی در سال ۲۰۱۳ از سوی اسرائیل و دولتهای عربی- و بدون شک توسط رژیم ایران- نشانهای آشکار از مماشات اوباما با رژیم تهران بود.
با این حال، حتی اگر آمریکا قصد جلوگیری از دستیابی رژیم ایران به سلاح اتمی را میداشت اقدامی پر خطر میبود. به دلایل مذهبی و [دروغ] ملیگرایانه رژیم ایران خود را به عنوان قدرت بلامنازع خاورمیانه و همچنین یک قدرت جهانی میپندارد. برنامه اتمی ایران بیش از هر چیز دیگری [نه مربوط به ایران بلکه] در ارتباط با بقای رژیم است. رهبران رژیم دیدند که چگونه صدام دیکتاتور عراق و معمر قذافی در لیبی دست از برنامههای اتمی خود کشیدند و بعد سرنگون و اعدام شدند و یا به قتل رسیدند. آنها میبینند که بمبهای کره شمالی چگونه باعث قدرت و مصونیت کیم جونگ اون در کره شمالی شده و به خوبی میدانند از کدام نمونه الگوبرداری کنند. با این حال هنوز هم میشود جلوی جمهوری اسلامی در ایران را گرفت.
بایدن نباید اهرمهای فشار را از دست بدهد
اگرچه هر دولت جدیدی میخواهد خود را از دولت قبلی متمایز نشان دهد- و این دولت جدید آمریکا نیز خیلی بیش از حد برای نشان دادن این تمایز تلاش میکند- ولی جو بایدن نباید اهرمهایی را که علیه رژیم ایران به ارث برده است از دست بدهد.
اعمال مجدد تحریمها فشار مضاعفی را به رژیم ایران تحمیل کرده است. جمهوری اسلامی مدتها برای سال ۲۰۲۱ انتظار کشید و امیدوار بود دولت جدید در آمریکا روی کار آید. اکنون رژیم سعی در ترساندن بایدن برای احیای برجام دارد. این تصادفی نیست که جمهوری اسلامی برای اعلام غنیسازی ۲۰ درصدی دو سال صبر کرد- در حالی که میتوانست هر زمانی آن را انجام دهد- اما این کار را فقط با شروع دولت جدید انجام داد! رژیم هنگامی که احساس تزلزل میکند از طریق فشار واکنش نشان میدهد و سرکشی میکند. بایدن نباید تسلیم این باجخواهی و اخاذی هستهای شود.
برجام به رژیم ایران اجازه داد هم برنامه هستهای خود را حفظ کند و هم اقتصاد خود را [نه برای مردم بلکه برای منابع مالی جهت صدور انقلاب و گسترش شبهنظامیان و تروریسم و دستگاه سرکوب در داخل] احیا کند. بایدن باید برای تهران روشن کند که میتواند فقط یکی از آنها را داشته باشد نه هر دو را!
اما به طرز تأسفبرانگیزی سخنگویان دولت جدید در مورد بازگشت به برجام و لغو تحریمها صحبت میکنند و تازه بعد از آن میخواهند بر سر یک یک معامله قویتر و طولانیتر مذاکره کنند! چنین مسیری شانس موفقیت ندارد. حتی لغو بخشی از تحریمها شانس هرگونه فشار را که میتواند رژیم را وادار به مذاکره در مورد توافقی کند که واقعاً خطر جمهوری اسلامی هستهای را برطرف کند، از دست خواهد رفت. در بهترین حالت رژیم ایران با تغییرات ظاهری موافقت خواهد کرد- به عنوان مثال تمدید «بندهای غروب» تا بعدا به مسیر اتمی خود ادامه دهد- به همین دلیل برچیدن زیرساختهای هستهای را قبول نخواهد کرد.
دولت بایدن باید در برابر فشار اعضای کنگره و دیگر افرادی که خواستار بازگشت بدون قید و شرط به برجام هستند مقاومت کند. حتی طرفداران سرسخت این معامله باید در مفروضات اساسی برجام که گویا رژیم ایران با آن تلاش خود را در مسیر نظامی انرژی کنار گذاشته و رفتار خود را تعدیل خواهد کرد- بازنگری کنند.
در عین حال، آمریکا باید با متحدان خاورمیانهای خود در مورد آنچه در مورد یک توافق بهتر مد نظر دارد مشورت کند.
چنین معاملهای باید ایران را بطور دائم از توانایی تولید سلاح هستهای محروم کند. این یعنی زیرساختهای هستهای ایران کاملاً از بین برود. درواقع بازرسان بینالمللی باید به هر سایت مشکوک دسترسی فوری و نامحدود داشته باشند. باید فشار اقتصادی و دیپلماتیک بر رژیم تا زمانی که واقعاً از فعالیتهای هستهای پنهان دست بر نداشته و تولید موشکهایی با قابلیت حمل کلاهک اتمی را متوقف نکرده ادامه پیدا کند. یک معامله بهتر توانایی انجام تخلفاتی را که اکنون بدون مصونیت از مجازات انجام میدهد، از رژیم ایران سلب خواهد کرد.
دستیابی به این اهداف به همکاری نزدیک و جدی بین ایالات متحده، اسرائیل و کشورهای عربی احتیاج دارد. چنین همکاریهایی در مذاکرات برجام در حالی که آمریکا متحدان خاورمیانهای خود را وارد این توافق نکرد ممکن نبود. آن زمان در مراحل آخر، مقامات ایالات متحده حتا اسرائیل و کشورهای عرب را که متحدان منطقهای آن به شمارا میرند در مورد مواضع آمریکا در مذاکرات به اشتباه انداختند.
این مسئله نشان میداد که آمریکا گمان میکند منافع حیاتی کشورهایی را که در معرض بیشترین تهدیدات از سوی رژیم ایران قرار دارند، بیشتر از خود آنها میشناسد!
حالا دولت جدید تصمیم دارد اعتماد متحدان آمریکا را دوباره به دست آورد و نیز همزمان مدعیست پشتیبان صلح و حقوق بشر است. اما این اهداف با تمدید توافقی که به متحدان آمریکا خیانت کند و یکی از سرکوبگرترین رژیمهای جهان را تقویت نماید و کشوری در خاورمیانه را که بیشترین مخالف صلح است قدرت ببخشد با اهدافی که بایدن اعلام کرده سازگار نیست!
برجام با تعهد دیرینهی بایدن نسبت به دفاع از امنیت و موجودیت اسرائیل ناسازگار است. او در یک گردهمایی در سال ۲۰۱۵ در سالگرد جشن تأسیس اسرائیل گفت «وجود اسرائیل برای امنیت یهودیان در سراسر جهان کاملاً ضروری است- کاملاً ضروری است... تصور کنید در مورد آینده حقوق بشر و آینده قرن ۲۱ چه چیز میشود گفت اگر، اسرائیل پایدار، سرزنده و آزاد نباشد.»
احیای برجام این دیدگاه را که بایدن در مورد امنیت اسرائیل مطرح کرده به خطر میاندازد، و جهان را مطمئن میکند که یا یک جمهوری اسلامی هستهای ظهور میکند یا یک جنگ اجتنابناپذیر برای متوقف کردن رژیم ایران روی خواهد داد. جو بایدن رئیس جمهوری جدید آمریکا یک دوست اثبات شده است که بیم و امیدهای مشترک با اسرائیل دارد و باید از کابوس جمهوری اسلامی اتمی جلوگیری کند.