در روز بیست و دوم فوریه سال 1942 میلادی، صوفی شوول به همراه برادر و همکلاسی خود به جرم اعتراض به سیاستهای آلمان نازی و شخص هیتلر که منجر به قتل عام هزاران انسان شده بود، اعدام شدند. آنها با تشکیل گروه دانشجوئی بنام رز سفید در شهر مونیخ آلمان، اقدام به افشاگری علیه سیاستهای جنگ افروزانه آلمان نازی نمودند و هزاران اعلامیه در شهر مونیخ پخش کرده و به مردم یاداور می شدند که این سیاستها حتی جان مردم آلمان را نیز به خطر انداخته و هزار سرباز را به کام مرگ فرستاده است. نام رز سفید به موضوع روز بدل گردید و همگان از آن صحبت می کردند، تا انجا که مقامات شهر مونیخ از برلین برای مقابله با آن درخواست کمک می کنند. رز سفید در مجموع شش جزوه را در بیش از یکصد و پنجاه هزار نسخه منتشر کرده و در جزوه دوم به صراحت قتل عام یهودیان و ظلم علیه آنان را محکوم کردند.
صوفی به همراه برادرش در دوران نوجوانی که مصادف با دوران ظهور نازیسم در آلمان، در مدرسه با افکار و برنامه های آن همراه و همدل بود و او نیز مانند هزاران آلمانی هیتلر را پدری دلسوز برای آلمان می دانست که کشور را از فقر و فلاکت به ترقی و پیشترفت هدایت کرده است، اما با گذشت زمان و با مشاهده تبعیض های سیستماتیکی که متوجه حتی همکلاسی یهودی وی نیز می شد به حقیقت و ماهیت نازیسیم پی برد و با تاسیس یک مقاومت به مخالفت با اعمال و رفتار حاکمیت پرداخت.
خانم اینگه شوول( متوفی 1998) در خاطرات خود از آخرین ملاقات می نویسد که چگونه پدر خانواده فرزندان خود را در آغوش گرفته و با چشمانی گریان می گوید که نامشان در تاریخ به یادگار خواهد ماند. در حقیقت شگفتی کار آنان فقط در شجاعت و شهامتشان نبود، بلکه زمانی که به صوفی شوول پیشنهاد طلب عفو و ندامت می شود، او این پیشنهاد را رد کرده و آزادانه به سمت گیوتین قدم بر می دارد. او توانست با ابتکار و ظرافتی خاص بر روی برگه کیفر خواست کلمه آزادی[1] را بنویسد، و بعنوان آخرین پیام آنرا بگونه ی که زندانبانان متوجه نشوند به بیرون بفرستد.
روز اعدام فرا میرسد و هر سه در کنار هم قرار گرفته و بصورت مشترک آخرین سیگار را دود کرده و شجاعانه به سوی گیوتین قدم بر می دارند.
اینگه شوول در هفتاد و پنجمین سالروز خواهر و برادر خویش، ازغروب زمستانی می گوید که مادر طاغوت فرزندان خود را همچون گهواره ی که در آن کودکی خوابیده باشد، نوازش کرده و با عزیزانش وداع می کند.
هیجدهم فوریه همان سال، یعنی چهار روز قبل از اعدام، برای آخرین بار آن دو به همراه کریستوف، همکلاسی خود، در حیاط دانشگاه مونیخ گرد هم می آیند و صدها اعلامبه را به یک باره در فضای دانشگاه پخش میکند، غافل از انکه نگهبان ماجرا را زیر نظر دارد، در نهایت با فریاد و تلاش نگهبان آنهان دستگیر شده و در یک محاکمه کوتاه همگی به مرگ محکوم می شوند. هانس شوول در دادگاه بعنوان آخرین دفاع، خطاب به قاضی، رولاند فرایسلر[2] فریاد زد: به زودی جای ما با شما عوض شده و شما به جای ما محاکمه خواهید شد. جمله ی که اگر چه با تمسخر حضار و قاضی مواجه گردید اما در کمتر از یک دهه به حقیقت پیوست. قاضی پرونده، دو سال بعد در بمب باران نیروی های متفقین، کشته شد و جسد وی در حالی که هنوز پرونده محکومین را در دست داشت، در زیر خروار ها خاک پیدا شد و در نهایت بعنوان بی نام در گورستانی در برلین دفن گردید. سایر عاملان و آمران جنایتهای نازیسم نیز به دست عدالت سپرده شدند.
توماس مان نویسنده تبعیدی آلمانی که در سخنرانیش در سال 1930 نازی ها را بربر نامیده بود و به دلیل مخالفتهایش ناچار به ترک آلمان شده بود، در تاریخ 27 ژوئن 1944 در طی نطقی در رادیو بی بی سی ، از اعضای رز سفید بعنوان جوانان برومندی یاد می کند که نباید به فراموشی سپرده شوند.
نویسنده: امیرساسان شرفی
منابع:
Tim Pröse, Ich erinnere mich, wie Mutter die Särge streichelte, Tim Pröse, Spiegel, 22.02.2021
Katja Iken, Wiederstandkämpferin, Sophie Scholl, Spiegel, 16.02.2010
Barbara Orth (Hrsg.): Gestapo im OP. Bericht der Krankenhausärztin Charlotte Pommer. Studien und Dokumente zu Alltag, Verfolgung und Widerstand im Nationalsozialismus Bd. 2. Lukas Verlag, Berlin 2013, S. 75
Die Welt, Du hättest schießen sollen, 11,05,2008