سارا باقری - ایندیپندنت فارسی، بریتانیا سختترین روزهای تاریخ معاصر خود را پشت سر میگذراند اما سر خط اخبار نه فلج شدن یک ساله اقتصاد به دلیل همهگیری کرونا است و نه عواقب برگزیتی که گریبان شهروندان این جزیره را گرفته است. حتی خبر باز شدن مدارس هم در سایه «مصاحبه مگان و هری» با اپرا وینفری قرار گرفته است. اگر خواننده نشریات بخش سرگرمی بریتانیا باشید به نظر میرسد همه مشکلات بریتانیا زیر سر یک نفر است: مگان مارکل
چرا مگان این همه دشمن دارد؟
برای پاسخ دادن به این سؤال باید چند صد سال عقب برویم؛ زمانی که بریتانیا نه در لفظ که در واقعیت، «کبیر» بود. در سال ۱۷۰۷، انگلستان و اسکاتلند برای ایجاد پادشاهی بریتانیا متحد شدند و حدود ۱۰۰ سال بعد، ایرلند هم به آنها پیوست. پادشاهی بریتانیا در دوران جنگ جهانی اول، در یکچهارم جهان، قدرت قاطع و همه اینها تحت فرمان ملکه بریتانیا بود؛ اما اکنون، ملکه الیزابت دوم در آستانه ۱۰۰ سالگی و با داشتن رکورد بیشترین زمان سلطنت، از دست رفتن یکیک این سرزمینها را شاهد بوده است. اگرچه بسیاری از این کشورها با اعلام استقلال و خارج شدن از پیمانهای تحتالحمایگی، به اسم، از زیر سیطره بریتانیا خارج شدند اما هنوز به صورت سنتی، بخشی از سیاستهای عمومی بریتانیا در جهان را دنبال میکنند. این دنبالهروی البته که به دولتهای بریتانیا محدود نمیشود. به عبارتی نخ تسبیح تمام اینها، تاج و تخت بریتانیا است و صد البته زنجیره کشورهای مشترکالمنافع.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
در سیاست داخلی بریتانیا نیز اگرچه نهاد سلطنت بر اساس قانون مشروطه حق جبههگیری سیاسی ندارد اما قدرت در احزاب محافظهکار با نهاد سلطنت، پیوستگی عمیقی دارد.
نهاد سلطنت
خانواده سلطنتی در بریتانیا، اعضای نهاد سلطنت این کشور نیز هستند. این افراد به دلایل نسبی و سببی عضو این مجموعه میشوند. برای افرادی که با پیوند ازدواج به این خانواده اضافه میشود، همواره قوانین سختی وجود داشته است. اگرچه در سالهای اخیر دربار بریتانیا هیچگاه آشکارا حساسیتهای خود درباره عروس و دامادهای سلطنتی را بیان نکرده، اما هر بریتانیایی میداند که برای ازدواج الیزابت دوم، حتی فیلیپ، شاهزاده یونان و دانمارک هم چندان به مذاق خانواده سلطنتی خوش نیامده بود. با تقریب بالا میتوان گفت که تعداد افرادی که شاهزاده هری بر اساس طبقه و تائید نهاد سلطنت و کلیسا میتوانست بدون مشکل با آنها ازدواج کند، انگشتشمار بودند و مگان، بهعنوان یک بازیگر آمریکایی، مطلقه و دورگه سیاهپوست، هرگز با ویژگیهای عروس خانواده سلطنتی جور درنمیآمد.
سلطنتطلبها
بعد از نهاد سلطنت، صف قدرتمند دشمنان مگان مارکل از طرفداران افراطی نهاد سلطنت شکل گرفته است؛ افرادی که به صورت سنتی به حزب محافظهکار رأی میدهند.
برای این افراد حفظ چارچوبهای سلطنت بریتانیا از هر چیزی مهمتر است. این گروه از حامیان سلطنت، مخالفان جدی طلاق، ازدواج با غیر همطبقه و بدعتهای مدرن در نظام سلطنت هستند. به عقیده این افراد، شاهزاده هری گناهی نابخشودنی در حد عموی بزرگ خود ادوارد هشتم، مرتکب شده است. ازدواج با یک مطلقه آمریکایی که فاقد زمینه آریستوکراسی است، باعث شد تا ادوارد هشتم نه تنها از مقام سلطنت کنار رود بلکه تا آخر عمر حق زندگی در بریتانیا را نیز از دست بدهد.
سالمندان و علاقهمندان حفظ سنت
بخشی از حافظان فرهنگ بریتانیایی همواره نسبت به نفوذ فرهنگ آمریکایی در کشور خود نگرانند. بخشی از این نگرانی تاریخی به ماجرای ادوارد هشتم بازمیگردد؛ پادشاهی که کشور و سلطنتش را به عشق والیس سیمپسون، ترک کرد، منتظر طلاق دوم والیس ماند و با او ازدواج کرد و تا آخر عمر با هم زندگی کردند. عشق و ازدواجی که دربار بریتانیا، هرگز به رسمیت نشناخت.
کلیسای انگلستان
هنری هشتم در سال ۱۵۳۴ برای آن که بتواند ملکه کاترین آراگن را طلاق دهد و با زن دیگری ازدواج کند، مذهب مردم انگلستان را از کاتولیک به پروتستان تغییر داد، کلیسای انگلستان را مستقل و خود را رهبر آن معرفی کرد. در حال حاضر الیزابت دوم، ملکه بریتانیا، رئیس عالی کلیسای انگلستان است.
اگرچه بر اساس جدایی نهاد مذهب و سیاست در بریتانیا، قوانین مدنی در این کشور تابع کلیسای انگلستان نیست اما خانواده سلطنتی همواره کوشیده است موافق نظرات کلیسا اقدام کند. تا مدتها بعد از موافقت قانونی با طلاق شهروندان، نهاد سلطنت همچنان به قوانین مذهبی مخالف طلاق متعهد مانده بود. دخالتهای کلیسا باعث به رسمیت نشناختن ازدواج ادوارد هشتم، جلوگیری از ازدواج شاهزاده مارگارت و تاخیر در طلاق برخی از اعضای خانواده سلطنتی شده است. این امر ممکن است در آینده باعث تنشهای جدی بین این دو نهاد شود؛ به عنوان مثال، مشخص نیست اگر فردی از اعضای خانواده سلطنتی تمایلات همجنسخواهانه داشته باشد، عکسالعمل کلیسا چگونه خواهد بود.
این کلیسا در سالهای اخیر در موارد مربوط به حقوق زنان، همجنسگرایی و سوءاستفاده جنسی از کودکان، زیر فشار افکارعمومی بوده است.
رسانههای صنعت سرگرمی
از زمانی که اتومبیل شاهزاده دایانا، تابوت مرگش شد، زمان زیادی نمیگذرد. بنا بر عقیده بسیاری، این طمع سیریناپذیر افکارعمومی بریتانیا به دانستن اخبار خانواده سلطنتی بود که باعث مرگ دایانا شد.
اگرچه «پاپاراتزیها» از آن زمان تاکنون برای مرگ دایانا سرزنش شدهاند اما هنوز هم این مجلات و نشریات، مشتری دارند و حاضرند برای خرید تصویر یکی از شاهزادهها در لباس شنا، تا چند دههزار پوند بپردازند؛ پولی که لشگر عکاسان را به گشتزنی پشت در کاخهای سلطنتی و ویلاهای شخصی، روانه میکند. شاهزاده هری که مادر خود را در کودکی و در مرگی تراژیک از دست داد، قبل از ازدواج با مگان، بارها به دلیل انتشار تصاویر خصوصی خود در نشریات زرد، با خانواده سلطنتی به مشکل برخورده بود.
شاهزاده هری بارها عنوان کرده است که رفتارها با او و همسرش، عادلانه نبوده است. معنی گفتههای او را زمانی متوجه خواهید شد که ببینید در نظر روزنامه «سان»، یکی از روزنامههای زرد پرتیراژ در بریتانیا، ازدواج هری و مگان و ترک خانواده سلطنتی و مشکلات احتمالی «هم عروسهای سلطنتی»، رسوایی و بیآبرویی همسطح یا شاید بالاتر از «وضعیت شاهزاده اندرو» طبقهبندی میشود.
شاهزاده اندرو در چند پرونده مربوط به آزار جنسی سازمانیافته کودکان در آمریکا جزو افراد در مظان اتهام است. پروندهای که جفری اپستین، متهم ردیف اول آن، به طرز مشکوکی در زندان درگذشت.
شاهزاده اندرو هرگز توجه رسانهای را که «مگان و هری» با آن روبهرو شدند، تجربه نکرد.
نگرانی هری از تکرار تاریخ
تا زمانی که دایانا زنده بود، تلاش کرد پسرانش ویلیام و هری، از دسترس رسانهها دور باشند؛ اما پس از مرگ او در پاریس، زندگی برای پسرانش سخت شد. آنها برای زندگی به خانواده سلطنتی پیوستند. پدرشان با معشوقه پیشین خود که خیانتشان باعث جدایی دایانا شده بود، ازدواج کرد و تمام سالهای نوجوانی و جوانی دو شاهزاده سلطنتی، زیر نور فلاش دوربین پاپاراتزیها گذشت. هرچند به نظر میآید در مقایسه با هری و مگان، رسانهها با ویلیام و همسرش کیت مهربانتر بودهاند اما نباید از یاد ببریم در زمان نامزدی این دو و بارداریهای پشت سر هم کیت، او نیز آماج حملههای رسانهای زیادی بود. هرچند در عمل، زوج «ویلیام و کیت» پشتشان به جایی گرم بود که «هری و مگان» از آن بهرهای نداشتند و تلاشهایشان هم برای برخورداری از آن بینتیجه ماند؛ و آن چیزی نیست جز حمایت صمیمانه نهاد سلطنت.
"رؤیای آمریکایی" و کابوس ایرانی
ایران می تواند سوئیس خاورمیانه شود