Saturday, Mar 13, 2021

صفحه نخست » فقها به غصبِ ستمگرانه حکومت و همه تخصص ها پایان بخشند، اکبر گنجی

ganji_031321.jpgاکبر گنجی - ویژه خبرنامه گویا

جهان امروز، جهان تخصص است. فقیه از آن نظر که فقیه است، باستان شناس است. یعنی متخصص برساخته های اعراب جاهلی پیش از اسلام ( احکام امضایی فقهی که بیش از ۹۰ درصد فقه را تشکیل می دهند) است.

حکومت در دوران مدرن نیازمند متخصصان علوم انسانی تجربی( سیاست، جامعه شناس، اقتصاددان، برنامه ریزی، حقوق دان، روان شناس، روابط بین الملل، جمعیت شناسی، مدیریت، تاریخ، و...) و علوم طبیعی تجربی است.

فقیه متخصص هیچ یک از اینها نیست، مگر اینکه فقیهی به دانشگاه رفته و در یکی از این رشته ها تحصیل کرده و متخصص آن رشته شده باشد. با اینکه متافیزیک مسلمین در حوزه ها تدریس می شود، محسن کدیور- که اجتهادش از سوی آیت الله منتظری تأئید شد- به دانشگاه تربیت مدرس رفت و دکترای فلسفه اسلامی اخذ کرد. از راه دین نان نمی خورد و از سال ۱۳۸۸ تاکنون در دانشگاه دوک تدریس می کند. اما فلسفه متافیزیکِی و فقه او به کار حکومت های مدرن تخصص یافته نمی آیند و خودش نیز چنین ادعایی ندارد و از جمهوری سکولار دفاع می کند. ممکن است فقیهی به دانشگاه رفته و دکترای اقتصاد یا دیگر رشته های علوم تجربی انسانی را اخذ کرده باشد. در این صورت می تواند به عنوان یک متخصص در آن حوزه سخن بگوید.

اما، با احکام فقهی خشن و موهن اجتماعات ساده قبائلی نمی توان به اداره جامعه مدرن پرداخت. اجرای احکام کیفریِ خشنِ فقهی- که از سوی پیامبر اسلام با اصلاحاتی فقط و فقط برای همان دوران امضا شد- اینک موجب اسلام هراسی می شود. ولی حکومت را نیز ناکارآمد و کج و معوج می کنند. فقه را نباید با حقوق مدرن یکی فرض کرد. این ادعایی به کلی باطل است. حقوق مدرن نیاز حکومت های مدرن است، اما فقه به زیان حکومت ها و جوامع مدرن است.

مگر فقیهان هرگاه یک روشنفکر درباره اسلام سخن می گوید، ادعا نمی کنند که دین امری تخصصی است و باید به متخصصانِ آن رجوع کنید. در حالی که مخاطبِ کلام الهی مردم عادی ۱۴۰۰ سال پیش بوده اند، نه فقها که اصلاً وجود خارجی نداشتند و بعدها پا به میدان گذاردند. ضمن آنکه فقیه از آن نظر که فقیه است، فقط و فقط متخصص فقه و اصول فقه است، نه متخصص اسلام. اسلام شناسی اینک یک رشته تخصصی در دانشگاه های غربی است که فقهای ما از آن بی بهره اند.

اما مخاطب علوم تجربی انسانی و طبیعی، متخصصان هستند، و مردم عادی اگر کتاب های تخصصی این علوم ( مثلاً فیزیک کوانتومی) را بخوانند حتی یک کلمه اش را نخواهند فهمید. در حالی که همه مردم عادی قرآن و سنت معتبر را می خوانند و باید بخوانند. برای اینکه مخاطب آن «ناس» و همه مومنان هستند، نه فقها و روحانیت. اگر مردم عادی اصلاً کتاب و سنت معتبر را نمی فهمند، پس ایمان به آن ها و خواندن آن ها چه معنایی دارد؟

ادعا این است: فقها همانگونه که وقتی بیمار می شوند به پزشکان متخصص رجوع کرده و هر چه آنان تجویز می کنند را عملی می سازند، در همه دیگر حوزه های تخصصی نیز باید به متخصصان آن حوزه رجوع کنند و به دستورات آنان عمل کنند.

نشستن در جایگاه آنان، غصبِ شغل آنان است، حتی اگر صد در صد عادلانه رفتار کنند. اما حقیقت این است که ۴۲ سال ستمگرانه هم حکومت کرده اند.

وقتی فقیها سلطه خود را بر حکومت می افکنند، در واقع خود را متخصص بیماری سرطان و کرونا قلمداد می کنند. به جان بولتون- که به گفته دونالد ترامپ به دنبال "جنگ های ابدی" و حمله نظامی به همه کشورهایی است که سلطه آمریکا را نمی پذیرند- بنگرید. او دکترای حقوق را از دانشگاه ییل گرفته است. حتی تخصص او به کمک او نیامد و به دنبال «رژیم چنچ» در دنیاست و در ایران هم سازمان مجاهدین خلق را به عنوان حکومت آینده ایران انتخاب کرده و برای این بخشش حکومت، به نوشته نیویورک تایمز، ده ها هزار دلار تاکنون از آنان گرفته است.

باراک اوباما دارای دکترای حقوق از دانشگاه هاروارد است. دانشگاه هاروارد کجا و حوزه علمیه قم و مشهد کجا که علم الهدی، احمد خاتمی، احمد جنتی، صدیقی، و....محصول آنهاست.

حوزه های علمیه قم، مشهد، نجف، و...، نمی توانند و نتوانسته اند متخصصان دولتِ مدرن اختراع کنند. این نقص روحانیت و حوزه ها نبوده و نیست، به دنبال این هوس رفتن نقص روحانیت و حوزه هاست. به این قضیه شرطیه بنگرید: «اگر فقها متخصص پیشرفته ترین جنگنده های نظامی هستند، متخصص علوم تجربی اجتماعی هم هستند.» چون «مقدم» باطل و مطابق با واقع نیست، «تالی» هم باطل است.

البته خدا و پیامبر امر به عدالت کرده اند. آیات و روایات فراوانی در کتاب و سنت درباره عدالت وجود دارد( کتاب و سنت هیچ نظریه ای در باب عدالت ندارند و نظریه های عدالت اجتماعی را باید از جان راولز، دورکین، آمارتیاسن، مارتا نسبام، جوزف راز، و....آموخت ). نهج البلاغه علی بن ابی طالب، عدالت نامه است. شاید روحانیت ادعا کند که ما متخصص عدالت هستیم- که ادعای به کلی باطل است- یا دستکم به دنبال هدف خدا و پیامبر که بسط عدالت و قسط است، هستیم.

اکنون ابراهیم رئیسی به نماد عدالت قضایی و اجتماعی جمهوری اسلامی تبدیل شده است. او فقیه است و کتاب های فقهی دارد. کار کنونی او، زندانی کردن مخالفان و منتقدان و رقبا (معلمان، کارگران، دانشجویان، روزنامه نگاران، نویسندگان، روشنفکران، حقوق دانان، زنان، و...) است. در مبارزه با فساد نیز فقط به فساد رقبای سیاسی می پردازد و کاری به فسادهای اقتصادی افرادی چون محمد باقر قالیباف و صادق لاریجانی و....ندارد. معاونین لاریجانی و قالیباف توسط دستگاه تحت ریاست رئیسی به فسادهای بزرگ محکوم شده اند.

اما نکته مهمتری در اینجا وجود دارد. آیا همین یک نکته برای ابطالِ کل مدعیاتِ فقهی روحانیت برای حکومت کردنِ عادلانه کافی نیست که مهمترین نماد عدالت آنان به درستی از سوی آیت الله منتظری، یکی از «جنایتکاران تاریخ»- و از سوی من «آیت الله قتل عام»- نام گرفته است؟ این چه عدالتی است که نماد آن «جنایتکار تاریخ» است؟

نتیجه: حکومت فقیهان غاصبانه و ستمگرانه است. غصبِ مشاغلِ همه متخصصان و ظلم به همه مردم. حق این است که فقیهان به غصب و ظلم پایان بخشند و به حوزه ها باز گردند و بگذارند مردم خودشان یک جمهوری سکولار دموکراتیک ملتزم به عدالت به مثابه نفی کلیه اشکال تبعیض های قومی و مذهبی و جنسیتی و طبقاتی بسازند.

روابط بین الملل یک امر کاملاً تخصصی است و سیاست خارجی تحمیلی آیت الله خامنه ای هزینه های بسیاری برای ایران و ایران داشته است. تداوم این سیاست می تواند خطرات موجودیتی برای ایران پدید آورد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy