ویژه خبرنامه گویا
دو تن از نزدیکترین رهبران جهان عرب به محمد رضا شاه فقید، ملک حسین پادشاه وقت اردن و زنده یاد انور سادات رئیس جمهوری مقتول مصر بودند. آنها به سبب نزدیکی با شاه از تصمیم او برای خروج از کشور در راستای حفظ نظام پادشاهی و پایان دادن به آشوبهای اجتماعی در روزهای پیش از «پیروزی انقلاب اسلامی» حتی قبل از مردم میهن ما باخبر شده بودند.
ملک حسین به شاه گفته بود خاورمیانه نه روی منابع نفت و گاز، بلکه روی انبار باروت خوابیده است و سیاستهای صلح جویانه و معقول شاه با رفتن او این منطقه را منفجر و ویران خواهد کرد.
انور سادات نیز به نوبه خود به شاه گفته بود اگر او دو هزار نفر از انقلابیون و مخالفان خود را از میان برندارد، پس از سقوط او و رژیمش دومیلیون ایرانی و عرب در جنگها و مناقشات بی پایان خاورمیانه کشته خواهند شد.
پاسخ محمد رضا شاه به هر دوی این رهبران دوراندیش عرب، به گفته اندرو اسکات کوپر در کتاب پرارزش و تاریخی او «سقوط بهشت» این بوده که «فّر پادشاهی» در تاریخ میهن ما، ریختن خون انسان برای ادامه تاج و تخت پادشاه را اجازه نمیدهد.
اما ۴۳ سال پس از سقوط شاه، امروز نه تنها پیش گوییهای دو رهبر عرب در مورد سرنوشت کنونی میهن ما و منطقه را به درستی بیان میکند، بلکه ابعاد تبهکاری رژیم جمهوری اسلامی امروز دیگر مساله بود و نبود کشوری به نام ایران را هم به دنبال خود آورده است.
در رسیدن به این «نقطه انقراض یا ادامه حیات» برای ایران، و آتش جهنمی که خاورمیانه را درنوردیده، سهم قدرتهای خارجی و تاجران مرگ آنها کمتر از جنایات رژیم ولایت فقیه نیست.
هم اینک در بزرگترین دموکراسی سکولار جهان که خود را ظاهرا مدافع سرسخت حقوق بشر مینامد، بزرگترین دلمشغولی رئیس جمهوری آن در مورد ایران و خاورمیانه زنده کردن توافق مرده هستهای، همدردی با عزاداران ماه محرم، تحویل مردم و کشور ستمدیده افغانستان به آدم خواران طالبان و سپردن سرنوشت عراق به دست گروههای تروریست و شبه نظامی شده است.
اروپای درگیر در نبرد با کرونا، خشم طبیعت، برگزیت، بیکاری و سیل مهاجرانی که از قضا از نتایج همان شرکت رهبران آنها در توطئه سرنگون کردن رژیم شاه بر آنها نازل شده، ذلیلانه برای بازگشت به بازارهای ایران زیر لوای فرصت به دیپلماسی دست و پا میزند و دفاع آن از حقوق بشر و دموکراسی با حضور نماینده خود در مراسم تاجگذاری جنایتکار جنگی ابراهیم رئیسی یک شوخی شرم آوری بیش نیست.
شکی نیست که نظم سیاسی جهان و روابط بین الملل با ظهور امپراتوری مشترک اقتصادی و نظامی چین و روسیه در مقابل آمریکا در حال گذار به یک دوره جدید است که در آن هر کشوری به مانند شریک یکی از این قدرتهای استعماری برای خود به دنبال ارباب میگردد.
اما اگر حداقل روزگاری ایالات متحده آمریکا به عنوان مهد دموکراسی و پیشرفتهای علمی و صنعتی میتوانست به عنوان یک «نیروی خیر» برای ایران و ایرانی عمل کند، امروز چین و روسیه در حمایت همه جانبه از رژیم ضد ملی و استبدادی جمهوری اسلامی در ایران هیچ جایگاهی جز دشمنی با مردم و منافع ملت ما نصیب خود نکردهاند.
در این آشفته بازار جهانی، ما ماندهایم و کشوری سوخته و ورشکسته و قتلگاه کرونا و بازیچه دست فرقهای تبهکار و قدرتهای خارجی پشتیبان آنها، و انگشت به دهان که سرانجام سرنوشت ما و نسلهای پس از ما را به سوی کدام انتخاب و آینده میبرد؟
محمد نرو! اما او رفت و در آخرین لحظات عمر پر ثمر خود در بستر مرگ و آنطور که در کتاب «سقوط بهشت» آمده است گفت: «ایران، ایران است. هر ایرانی باید عاشق سرزمین و تاریخ آن باشد. این رمز جاودانگی ایران است».
اسکات کوپر اضافه میکند: «شاه بدون شک از یک چیز مطمئن بود. اگر چه روزهای درخشان کشورش احتمالا به پایان رسیده بود، اما مطالبه برای بازگشت به عظمت گذشته و سعادت آینده آن بار دیگر این سرزمین و مردم آن را فرا خواهد گرفت».
یا رژیم میماند یا ایران، کورش عرفانی