Sunday, Sep 19, 2021

صفحه نخست » پزشک بهایی که به خاطر اعتقاداتش اعدام شد

dR_091921.jpgکیان ثابتی - ایران وایر

در دوران همه‌گیری ویروس کرونا، صدها پزشک و پرستار بهایی ایرانی در سراسر جهان به بیماران خود کمک می‌کنند و از سوی مردم و دولت‌های کشوری که در آن اقامت دارند، تحسین می‌شوند.

اما بسیاری از این پزشکان و پرستاران که در ایران درس خواندند و خدمت کردند، پس از انقلاب اسلامی بی‌کار شدند، از تحصیلات دانشگاهی محروم شدند و سهم بسیاری از آن‌ها چوبه‌های دار و جوخه‌های آتش شد.

جرم این پزشکان، پرستاران و دیگر اعضای کادر درمان، باور به دینی بود که حاکمان جمهوری اسلامی آن را «ضاله» می‌دانستند. «ایران‌وایر» در مجموعه روایت‌هایی به زندگی بعضی از پزشکان و پرستاران بهایی ایرانی می‌پردازد. سرگذشت دکتر «عزت‌الله فروهی» را در این بخش می‌خوانید.

شما هم اگر اعضای کادر درمان بهایی را می‌شناسید و روایت دست‌‌اولی از زندگی آن‌ها دارید، با ایران‌وایر تماس بگیرید.

«در شرایطی که کشور عزیزمان دچار کمبود پزشک و کادر فنی پزشکی است و به‌ منظور رفع این کمبود دست نیاز به‌ سوی کشورهای بیگانه دراز نموده است، آن جناب اقدام به صدور ابلاغ ... دستور اخراج نفوسی را صادر نموده‌اید که عمری را به خدمتگزاری صادقانه به این کشور مقدس و مردم مسلمان آن پرداخته‌اند و تنها گناه آنان این است که به خداوند یکتا و فرستادگان او مومن و معتقدند و هدفی جز خدمت به عالم انسانی ندارند. این‌جانب صدور ابلاغ فوق‌الذکر را غیرقانونی دانسته و ضمن اعتراض تقاضای لغو آن را دارم.»

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

این کلمات بخشی از نامه اعتراض دکتر «عزت‌الله فروهی»، پزشک متخصص بیهوشی در اسفند ۱۳۵۹ خطاب به وزیر بهداری جمهوری اسلامی است. این نامه در اعتراض به اخراج از کار به دلیل بهایی‌ بودن نوشته شده است. چند ماه بعد از ارسال این نامه، دکتر فروهی بازداشت و به اتهام پیروی از آیین بهایی به جوخه اعدام سپرده شد. فروهی در زمان اعدام ۴۷ سال داشت.

کودکی و تحصیلات

عزت الله فروهی در ۱۰دی۱۳۱۳ در شهرستان بروجن از توابع استان چهارمحال و بختیاری به‌ دنیا آمد. مادرش، «جمیله» بهایی بود؛ ولی پدرش، «محمدهاشم» بهایی نبود. عزت‌الله ۹ روزه بود که مادرش را از دست داد و از آن پس تحت مراقبت زن عمویش که بهایی بود، بزرگ شد.

محمدهاشم مغازه‌دار بود و وقت کمی داشت تا به تربیت فرزندش بپردازد. پدرش، عزت‌الله را پس از پایان دوره ابتدایی پیش پسرخاله‌اش، «عنایت‌الله صادقیان» از بهاییان تهران فرستاد. در آن زمان، بروجن دبیرستان نداشت و خانواده‌ها مجبور بودند تا فرزندان‌ خود را برای گذراندن دوره دبیرستان به شهرهای بزرگ روانه کنند.

عزت‌الله سه سال اول دبیرستان را در تهران خواند و برای گذراندن سه سال پایانی به اصفهان رفت. او در اصفهان تنهایی زندگی می‌کرد. هر چند مخارج زندگی‌ را پدرش تامین می‌کرد، ولی دوره سختی برای یک نوجوان ۱۵ ساله بود. او در اصفهان رسما بهایی شد.

عزت‌الله پس از اخذ دیپلم در کنکور دانشگاه شرکت کرد و در رشته‌ پزشکی دانشگاه اصفهان پذیرفته شد. او مجبور بود برای تامین مخارج دانشگاه کار کند. بنابراین، از سال دوم در یک شرکت دارویی به عنوان ویزیتور (بازاریاب) شروع به کار ‌کرد. در سال ۱۳۳۸، سال پنجم دانشگاه بود که با بانوی پرستاری به نام «روح‌انگیز روحانی» ازدواج کرد. حاصل این وصلت یک دختر و یک پسر است. دکتر فروهی در آبان سال ۱۳۴۰ با اخذ مدرک پزشکی از دانشگاه اصفهان فارغ‌التحصیل شد.

او حالا پزشک عمومی شده بود و برنامه‌هایی برای آینده‌ خود داشت. اما نخستین گام برای رسیدن به آرزوهایش، خدمت سربازی بود. بدون تاخیر خود را به نظام وظیفه معرفی کرد و خدمتش را از دی ماه آغاز کرد. دوره چهار ماه آموزشی را در تهران گذراند و از آن‌جا به عنوان ستوان‌دوم جهت خدمت در بهداری ارتش به دزفول و بهبهان اعزام شد. پنجشنبه ‌و جمعه‌های آخر هفته، بهداری ارتش تعطیل بود. دکتر فروهی راهی اهواز می‌شد و در آن جا به درمان بیماران می‌پرداخت. فروهی شش ماه پایانی خدمت را به عنوان پزشک گُردان در بیمارستان لشکر ۹ خوزستان در اهواز خدمت کرد.

عزت‌الله در تیر ۱۳۴۲ از اهواز به اصفهان برگشت تا کار طبابت را در این شهر شروع کند؛ ولی چون همسرش می‌خواست در تهران ادامه تحصیل دهد، چهار نفره راهی تهران شدند.

در ابتدای سکونت در تهران، دکتر فروهی کار پیدا نمی‌کرد؛ زیرا در آن زمان، بیشتر فرم‌های استخدامی دولتی و نیمه‌دولتی شامل گزینه مذهب بود و بنا به توافق، اکثر بهاییان این گزینه را سفید می‌گذاشتند؛ ولی عزت‌الله همیشه در پاسخ به این گزینه واژه «بهایی» را می‌نوشت. به همین دلیل، هیچ اداره یا بیمارستانی او را استخدام نمی‌کرد. سرانجام توسط یکی از خویشاوندان همسرش به نام دکتر «حشمت‌الله روحانی» به سمت پزشک عمومی در درمانگاه بیمه‌های اجتماعی کرج مشغول به کار شد. عزت‌الله از مهر ۱۳۴۲ تا آذر ۱۳۴۳ در این درمانگاه کار کرد.

کم‌کم، وضعیت مالی خانواده فروهی بهتر شد. روح‌انگیز،همسر او در یک بیمارستان مشغول به کار شد. در همین زمان برای عزت‌الله فرصتی پیش آمد تا دو سفر کوتاه به آفریقا برود. سفر به آفریقا سختی‌هایی، از جمله ابتلا به مالاریا، برای دکتر داشت؛ هر چند او آن‌قدر عاشق آفریقا بود که هیچ‌زمان از آن‌ها یادی نمی‌کرد.

دوره تخصصی بیهوشی و مشکل استخدام

در سال ۱۳۴۳، دکتر فروهی در امتحان تخصصی پزشکی پذیرفته شد و پس از دو سال تخصص خود را در رشته بیهوشی گرفت. پس از پایان دوره، او دوباره به اهواز برگشت و از آبان ۱۳۴۵ تا مهر ۱۳۴۶ در بیمارستان شیر و خورشید اهواز خدمت کرد.

علاقه او به فقرا و نیازمندان موجب شد تا پس از بازگشت به تهران، بیمارستان فیروزآبادی شهرری را برای خدمت پزشکی انتخاب کند. بر سردر فیروزه‌ای رنگ مریض‌خانه فیروزآبادی که در زمره‌ی آثار ثبت شده‌ میراث فرهنگی است، نوشته شده است: «این مریض‌خانه وقف است بر فقرا و رعایا و غربا و بیچارگان. لعنت بر کسی که تخلف نماید.» شاید به همین خاطر بود که اکثر بیماران این بیمارستان از فقرا و محتاجان جامعه بودند.

در ابتدا، دکتر فروهی در این بیمارستان به طور قراردادی استخدام شد. بخش بیهوشی و ریکاوری بیمارستان فقیر بود و فروهی، بعضی وسایل را با سرمایه خودش برای بیمارستان خریداری کرد. دکتر فروهی دو سال در بیمارستان فیروزآبادی کار کرد تا سرانجام، مدیریت بیمارستان تصمیم گرفت او را به واسطه حُسن رفتار، طرز برخورد با بیماران و کارکنان و احاطه علمی به استخدام رسمی بیمارستان درآورد.

اما وقتی به فروهی فرم استخدام رسمی دادند و او در ستون مذهب، مذهب خود را «بهایی» نوشت، مدیریت تصمیم بر اخراج او گرفت. پس از آن، دکتر فروهی چهار ماه دیگر بدون دریافت حقوق در بیمارستان کار کرد تا رسما از بیمارستان اخراج شد. در پیگیری‌های فروهی، مدیریت بیمارستان به این بهانه که ما به بهایی پول نمی‌دهیم، از پرداخت چهار ماه حقوق معوقه دکتر خودداری کرد. دکتر هم حقوق خود را به درمان بیماران بیمارستان اهدا کرد و برای همیشه بیمارستان فیروزآبادی را ترک کرد. دکتر عزت‌الله فروهی از آبان ۱۳۴۶ تا نیمه اسفند ۱۳۴۸ در بیمارستان شاغل بود.

عزت‌الله فروهی به عنوان یک پزشک زندگی پر فراز و نشیبی داشت. او به دلیل ابراز صریح عقیده از بیمارستان‌های مختلف اخراج شد؛ اما از همان نخستین بیمارستان (لشکر اهواز) تا آخرین مرکز درمانی که در آن خدمت کرد حُسن انجام امور، طرز رفتار با بیماران و دانش پزشکی‌ او مورد توجه مسئولان بیمارستان قرار می‌گرفت و در پایان همکاری خود با هر بیمارستانی همراه با حکم اخراج، رضایت‌نامه و تقدیرنامه هم دریافت می‌کرد.

بیمارستان‌های دیگری که دکتر فروهی در آن‌ها کار کرد و پیش از استخدام رسمی اخراج شد، عبارت بودند از:

بیمارستان لولاگر (آبان ۱۳۴۶ تا آبان ۱۳۴۷)، زایشگاه فرح زیر نظر بنگاه حمایت مادران و نوزادان (تیر ۱۳۴۷ تا فروردین ۱۳۴۹) و بیمارستان کمالی کرج (فروردین ۱۳۴۹ تا خرداد ۱۳۴۹).

در اسفند ۱۳۴۷ یکی از اساتید دکتر فروهی، او را به دلیل حُسن اخلاق، پشتکار و امتیاز بالا به عنوان دستیار (استادیار) انتخاب کرد. درخواست او مورد موافقت قرار گرفت و از طرف دانشکده پزشکی تهران دکتر عزت‌الله فروهی دارای رتبه اول در مسابقه استادیاری به سمت استادیار تمام‌وقت در بیمارستان «امیر اعلم» و زنان تعیین شد. پس از سه ماه، فرم استخدام رسمی به او داده می‌شود که در ستون مذهب، بهایی می‌نویسد. در عرض چند روز، دکتر فروهی نامه‌ای دریافت می‌کند که «استخدام مشارالیه مورد موافقت مقامات ذی‌صلاحیت قرار نگرفته است و پس از دریافت سه ماه حقوق و پاداش، دیگر وظیفه و سمتی در بیمارستان مذکور ندارد.»

در سال ۱۳۵۰، دکتر عزت‌الله فروهی با چند پزشک دیگر، بیمارستان شهریار را در خیابان آذربایجان تهران تاسیس کردند. البته پس از اعدام دکتر فروهی، کلیه اموال و حساب‌های مالی او از جمله سهم و حقوق او در این بیمارستان توسط دادگاه انقلاب مصادره شد؛ حتی نام او را هم از هیئت موسس بیمارستان شهریار حذف کردند.

اخراج‌های مداوم شرایطی به‌وجود می‌آورد که فروهی تصمیم می‌گیرد مدتی از این وضعیت دور شود. او تصمیم می‌گیرد برای گذراندن دوره‌های کوتاه‌مدت پزشکی به انگلستان سفر کند و دانش پزشکی خود را به دانش روز دنیا نزدیک کند. فروهی در این سفر دوره‌ها‌ی مختلفی را در رابطه با آشنایی با دستگاه‌ها و شیوه‌های جدید بیهوشی گذراند. در پایان دوره، دکتر فروهی از موقعیت شغلی خوبی برخوردار شد و برایش امکان اقامت در انگلستان فراهم آمد؛ ولی ترجیح داد به ایران بازگردد.

پس از برگشتن دکتر فروهی، سازمان تامین اجتماعی او را جذب و به عنوان ریاست بخش بیهوشی بیمارستان هفتصد تخت‌خوابی شماره دو تامین اجتماعی تهران تعیین کرد. تامین اجتماعی از جمله سازمان‌هایی بود که در فرم استخدامی ستون مذهب نداشت و دکتر فروهی سال‌ها در این بیمارستان مشغول خدمت‌رسانی به بیماران بود. فروهی هم‌چنین تا زمان مصادره بیمارستان میثاقیه در این مرکز هم سرگرم کار بود.

از اخراج دسته‌جمعی تا اعدام به دلیل عقیده

دکتر فروهی تا بهمن ۱۳۵۹ در بیمارستان تامین اجتماعی مشغول کار بود و پس از بخش‌نامه دکتر «منافی»، وزیر بهداری وقت مبنی بر اخراج بهاییان شاغل در موسسات تابعه وزارت بهداری از بیمارستان مذکور بدون دریافت حقوق، مشغول به کار مانده و سپس اخراج شد. دکتر فروهی خاطره جالبی از روز اخراج بهاییان از بیمارستان تعریف کرده است: «بلندگوی بیمارستان از همه کارکنان بهایی خواست تا در اتاق ریاست حاضر شوند. رییس بیمارستان در آن‌جا بخش‌نامه وزیر بهداری را برای همه می‌خواند و حکم اخراج همه را اعلام می‌کند. من کمی دیر به جلسه رسیدم. رییس بیمارستان گفت شما چرا آمدید؟ من با شما کاری نداشتم. بهش گفتم اتفاقا من با شما کار داشتم. اسم من توی لیست نبود. می‌خواستم درخواست کنم، مرا اخراج کنید؛ ولی بقیه را اخراج نکنید.». دکتر فروهی می‌گوید در بین بهاییان دربان پیر بیمارستان هم بود که تا آن روز کسی نمی‌دانست بهایی است. معلوم بود او به حقوق ماهانه‌اش احتیاج دارد، ولی عقیده‌ خود را مخفی نکرد و همراه با سایر بهاییان از بیمارستان اخراج شد.

در ۲۲دی۱۳۵۹، پروفسور «منوچهر حکیم» در مطب شخصی خود توسط افرادی مسلح ترور و کشته شد. او یکی از اعضای شورای ۹ نفره مدیریتی جامعه بهایی ایران موسوم به محفل روحانی ملی بود. پس از این حادثه، دکتر عزت‌الله فروهی با رای بهاییان ایران انتخاب شد. پنج ماه بیشتر از ربودن اعضای محفل روحانی اول توسط پاسداران انقلاب اسلامی نگذشته بود. دکتر فروهی از خطر جانی عضویت در محفل روحانی ملی اطلاع داشت؛ با این حال به رای و نظر بهاییان احترام گذاشت و مسئولیت جدید را پذیرفت.

در ۲۲آذر۱۳۶۰، دکتر فروهی به همراه هفت عضو دیگر محفل روحانی ملی بهاییان ایران در منزل یکی از بهاییان تهران دستگیر و در عرض دو هفته به جوخه اعدام سپرده شدند. این هشت شهروند بهایی از داشتن حق وکیل و محاکمه علنی محروم بودند. اجساد ایشان هیچ گاه به خانواده‌های‌ ایشان تحویل داده نشد و و از محل دفن دقیق ایشان اطلاعی در دست نیست.

حتی به خانواده‌های این افراد اعدام عزیزان آنان اطلاع داده نشد. به طور اتفاقی در روز ۷ دی‌ماه، فردی معمم به نام «مغیثی» که در زندان اوین کار می‌کرده و همشهری یکی از اعدام‌شدگان به نام «قدرت‌الله روحانی» بود، به یکی از دوستان خود که حجره فرش‌فروشی در کاشان داشته است، تلفنی اطلاع داد: «پسر فضل‌الله را الان اعدام کردیم. جشن بگیرید و بازار را چراغانی کنید.» همین تماس کوتاه تلفنی موجب شد تا خانواده‌های دستگیرشدگان بهایی از اعدام عزیزان خود مطلع شوند.

پس از انتشار خبر اعدام هشت شهروند بهایی به اتهام عقیدتی، مجامع بین‌المللی حقوق بشر به این اقدام حکومت ایران اعتراض کردند و آن را نقض آشکار حقوق بشر دانستند. در واکنش به این اعتراضات، آیت‌الله «محمدی گیلانی»، حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب در یک مصاحبه مطبوعاتی با روزنامه کیهان بدون ارائه شواهد یا سندی ادعا کرد که جاسوسی آن‌ها به نفع اسراییل و ایادی آنان محرز شده و به حکم قرآن کریم به سزای اعمال خود رسیده‌اند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy