جامعه مدنی ایران چه بصورت نهادی صنفی در قالب اصناف و چه نهادی سیاسی در سیمای احزاب و سازمانهای سیاسی تا چه میزان توانستهاند در این چهل سال به هویتی مستقل دست یابند که قادر شوند در مقابل حکومت قد علم کنند و در مبارزه اجتماعی خود نقشی تاثیر گذار بر توده بی هویت حل شده در چرخه استبداد تاریخی و استبداد مذهبی وسلطانی امروزایفا نمایند؟
متاسفانه نهادهای مدنی ایران بدلیل استبدادی سنگین که ریشه درعوامل تاریخی، جغرافیائی، مذهبی و عدم تداوم یک دولت پایدار قانون مند وبا ثبات که امکان ایجادیک فضای آزاد ودموکراتیک که رشد جامعه مدنی را فراهم سازد نمیدهد! قادر به شکل گیری وایفای نقشی تاثیر گذار نبوده وهمیشه هرحرکت او در جهت سیاست ورزی، تشکل یابی واعتراضی ولو محدود بشدید ترین وجه سرکوب شده ودر نطفه خفه گردیده است.
عدم شکل گیری این نهادهای مدنی که بتوانند نقشی روشن گر و اعتماد بر انگیز در جامعه ایفانمایند یکی از عوامل کمک کننده به تداوم استبداد و دلیر گردیدن حاکمان مستبد درتحدید آزادیهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است.
بخصوص زمانی که این چرخه سرکوب با حمایت توده بی سر حل شده در اقتدار حکومت که تامین کننده نان وآب وتغذیه کننده ذهن بسته مذهبی، تسلیم پذیر، ویران گروفاقد تفکر مستقل این توده بر آمده از اعماق است عجین میشودودر شکلی پوپولیستی میدان داری میکند! بزرکترین لطمه را بر پیکر این نهادهای هنوز در نطفه وکم توان وارد میسازد!
از این روست که مافاقد نهادهای صنفی وسیاسی استخوان دارمتکی به آحاد جامعه که بتوانند نقشی تعین کننده در بمیدان کشانیدن مردم وهدایت مبارزات آزادی خواهانه آنها داشته باشدهستیم.
نهادهای مدنی و بتبع آن جامعه مدنی ایران هرگز قادر به خارج شدن ازچرخه منجلابی که عناصر تشکیل دهنده آن رسوبات عمیق بجا مانده از یک تاریخ طولانی استبداد در اشکال مختلف ازاستبداد مذهبی، سنتهای ارتجاعی، استبداد شرقی استبدادفئودالی، قومی، اقتصادی، مردسالارانه حاکم بر خانواده و... میباشد رها نگردیده است.
عدم حضور بخش عظیم جامعه یعنی زنان! وترس ازتهدید خارجی که همیشه مانند شمشیر داموکلیس بر بالای سر جامعه سنگینی میکند! این ابتر بودن نهادهای مدتی را تشدید مینماید.
متاسفانه در بسیاری از مواردهمین نهادهای کم بنیه مدنی خود آلوده به جنبه هائی از این عقب ماندگی، تنگ نظری، خود بزرگ بینی، استبداد پنهان درذهن تاریخی که نمود خود را در منیتهای فردی و سکت گروهی نشان میدهد مبتلا هستندد که برمزمن بودن این مریضی میافزاید.
"منیتهای فردی مخرب را با هویت وشخصیت مستقل فردی اشتباه نگیریم! "
در کناراین نارسائیها ترس شرطی شده از تکرار آن چه که بارهادر تاریخ این سرزمین بصورت شورش، کودتا، انقلاب و سرنگون شدن حکومت هاو دچار هرح ومرج شدن ناشی ازخلع قدرت در جامعه که با بی قانونی مطلق ومیدان داری اراذل واوباش آزاد شده از بند! با لعنت مردم برهر چه انقلاب وجستجوی برای یافتن فردی کازیزماتیک ومستبد که قادر به جمع وجور کردن اوضاع باشد همراه شده وبحمایت از دیکتاتور جدید منجرشده است! نیزمانع ازشکل گیری و تبارز یک سیمای قدرتمند تاثیر گذارنهادهای مدنی که در ذهن عامه بعنوان یکی از مسببین این در هم ریختگی قلمداد میشود گردیده است.
در سایه همین ترس خوردگی ناشی ازانگ خوردن، عدم قدرت، عدم تکیه بیک بدنه اجتماعی قوی، که مقهور سیل عظیم جمعیت گردیده عدم اتکا وباور بخود، نداشتن نقش اجتماعی وسیاسی در جامعه است! که در بدنه این نهادهای مدنی دلسردی ایجاد میکند ومانع ایفای نقشی مستقل وسازنده درمصاف با حکومت میگردد.
فضائی که به رهبران تشنه قدرت، به فرصت طلبان عافیت طلب که عافیت طلبی ومصلحت اندیشی خود را زیر عنوان دور اندیشی توجیه میکنند این فرصت را میدهد که سیاست خزیدن بزیر سایه بوم راتحت عنوان خردمندی مبتنی بر مصالح عمومی مردم در این بدنه بی باور به قدرت خود بپیش ببرند.
دربیشتر مواقع حداقل تازمانی که مستبد تازه در جایگاه خود تثبیت نگردیده رهبران فرصت طلب این جریانهای مدنی تضعیف شده وسر خورده چه در شکل صنفی وچه سیاسی در لباس عاریهای انقلابی بدنبال سیر حوادت و مستبد جدید میدوند وحکم خویش در دفاع از حکومت جدید را بر زیر مجموعه خود جاری میکنند. تنها زمانی که تیغه شمشیر مستبد تازه قدرت گرفته وتثبیت شده دل روده آنها را بیرون میریزد به اکراه دست از این بازی کشیده واین بار داو خود در دایره بازی بازیگران دیگر حکومتی میگذارند.
ضغف بنیه این نهادها و کاراکتر نه چندان متفاوت رهبران آنها که اگر در قدرت بنشینند خود به مستبدی از نوع دیگر بدل میگردند. اگر در گوشه قرار گیرند به متملقی حسابگر بدل میشوند. عاملی جدی در شکل نگرفتن نهادهای مدنی است. نگاه کنیم به عمل کرد اکثریت جریانهای سیاسی در ادوار مختلف بخصوص دوران خمینی و تداوم این بازی در شکل امروز که از حمایت خمینی تا اصلاح طلبان و اعتدال طلبان حکومتی نمود یافته است. نمودی ناشی از ضعف فردی، باور بخود، عدم استقلال وفردیت سازنده گروهی این نهادهای مدنی!
ادامه دارد
ابوالفضل محققی