عقب کشیدن عقربه یک بمب ساعتی ممکن است برای کسانی که اراده یا توانایی خنثی کردن آن را ندارند اطمینانبخش به نظر آید، اما تیکتاک اجتنابناپذیر بمب ساعتی ادامه خواهد یافت
امیر طاهری - ایندیپندنت فارسی
چهار روز دیگر، آقای رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در تهران خواهد بود تا به گفته خودش، زمینه را برای دوری تازه از مذاکرات میان جمهوری اسلامی و گروه بهاصلاح ۱+۵ به رهبری ایالات متحده آمریکا آماده کند. سفر او به تهران شبیه «بعلهبرون» سنتی در عروسیهای ایرانی قدیم است که در آن ریشسفیدان و گیسسفیدان خانواده داماد به منزل عروس میرفتند تا با دریافت «بعله» زیرلفظی زمینه را برای وصلت فرخنده آماده سازند.
اما تا آنجا که به سفر آقای گروسی مربوط میشود، مشکل اینجاست که «عروس» مورد بحث یعنی جمهوری اسلامی بارها «بعله» را گفته است اما در عمل، حاضر نشده است از جای خود تکان بخورد. از سوی دیگر، «داماد» فرضی، یعنی ایالات متحده، نیز از شل کردن سر کیسه برای برگزاری مراسم و ورود بیچکوچونه عروس به منزل سر باز زده است. به عبارت دیگر، در اینجا با نمونه دیپلماتیک نمایشنامههای کمدی لابیش، نویسنده فرانسوی، روبهرو هستیم که در آن همه به هم دروغ میگویند و مهمتر از این، به تماشاچیان نیز دروغ تحویل میدهند.
با آقای گروسی شروع کنیم. ایشان در اظهارات ضدونقیض خود گاه میگوید که سفرش به تهران به منظور تشویق رهبران جمهوری اسلامی برای اجرای تعهدهایشان در چارچوب «برجام»، یعنی زدوبند اتمی باراک اوباما، صورت میگیرد. اما از سوی دیگر، گزارشهای متعدد آژانس مدعی است که جمهوری اسلامی به تعهدهای خود عمل کرده است. در عین حال، نباید فراموش کرد که «آژانس» آقای گروسی درباره عملکرد ۱+۵، یعنی دیگر شرکتکنندگان در کمدیـتراژدی برجام، نظری ارائه نمیدهد. این بدان معناست که از دید آژانس، این فقط جمهوری اسلامی است که باید حساب پس بدهد. آژانس هرگز گزارش نداده است که هیچیک از اعضای ۱+۵ به تعهدهای خود عمل نکردهاند. به عبارت دیگر، آژانس نمیخواهد یا نمیتواند داوری بیطرف باشد. از دید آژانس، برجام یک «توافق» یکجانبه استــ یعنی تسلیم بیقیدوشرط ایران در برابر ۱+۵.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
آقای گروسی تنها کسی نیست که نمیداند، یا وانمود میکند که نمیداند، دقیقا چه میخواهد. آقای حسین امیرعبداللهیان، کمدینی که در نقش وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ظاهر شده است، هدف از مذاکرات وین که گروسی دلال محبت آن است، چیزی جز «رفع تحریمها» نیست. معاون او، آقای باقری کنی، از «لغو تحریمهای غیرقانونی» سخن میگویدــ مثل اینکه تحریمهای قانونی هم در کار هست و مورد قبول. آقای مجید تخت روانچی، نماینده جمهوری اسلامی در سازمان ملل، خواستار «رفع تحریمهای ظالمانه آمریکا» استــ یعنی تحریمهای عادلانه هم داریم و تحریمهایی که سازمان ملل وضع کرده است نیز مورد قبول تهران خواهد بود. آقای میخاییل اولیانف، معاون وزیر امور خارجه روسیه، کشوری که رژیم خمینیگرا آن را بهترین دوست و مدافع خود تصور میکند، از «رفع تدریجی تحریمها»، آن هم تلویحا پس از آنکه ایران به تعهدهایش عمل کرد، سخن میگوید. سخنگوی وزارت خارجه چین، دوست تصوری دیگر جمهوری اسلامی، نیز چنان وانمود میکند که توپ در زمین تهران است که باید به «تعهدهای» خود عمل کند.
تحریمها و تعهدها، این دو اصطلاح هرگز بهطور جدی تعریف نشدهاند. در طی چهار دهه اخیر، سازمان ملل متحده، ایالات متحده و اتحادیه اروپا بیش از ۱۶۰۰ تحریم علیه جمهوری اسلامی و در نتیجه، علیه مردم ایران وضع کردهاند. این تحریمها را بهطور کلی میتوان به سه گروه تقسیم کرد. نخست، تحریمهاییاند که بیرون اقدام مشخص شورای امنیت سازمان ملل متحد لغوشدنی نیستند. گردانندگان جمهوری اسلامی هرگز نتوانستهاند یا نخواستهاند مکانیسمی برای پایان دادن به این تحریمها پیشنهاد کنند. گروم دوم تحریمها به تصویب کنگره آمریکا و پارلمان اتحادیه اروپا رسیدهاند و بدون اقدام مشخص در آن دو قوه مقننه، قابل لغو نخواهند بود. گروه سوم تحریمها با تصمیم اجرایی دولتها وضع شدهاند و در همان چارچوب قابل لغوند.
به عبارت دیگر، برخلاف نظر آقای امیرعبداللهیان، مذاکران وین نمیتواند درباره «رفع همه تحریمها» باشد. در پی چنین هدفی، به روندی تازه و مشخص از مذاکرات نیازمندیم که فقط بهطور ضمنی مربوط خواهد شد به برجام. همانطور که خانم وندی شرمن، معاون وزارت خارجه ایالات متحده، تایید میکند «برجام» یک معاهده نیست و مکانیسمی برای تنفیذ قانونی ندارد.
در چارچوب یک روند مستقل و مشخص برای لغو کامل تحریمها، نخستین گام این است که بدانیم آیا عواملی که به وضع این تحریمها منجر شد هنوز وجود دارند یا نه. در این زمینه، مسئله عادلانه یا ظالمانه بودن تحریمها مطرح نیست و اگر هم مطرح شود، فقط ارزش خطابی خواهد داشت. پرسش این است: اگر عاملی که باعث وضع فلان تحریم شد دیگر وجود ندارد، چرا باید ادامه آن تحریم را بپذیریم؟
اگر مسئله تحریمها را بهطور جداگانه مطرح کنیمــ همه تحریمها، نه فقط تحریمهای مربوط به برجامــ مسئله «تهدید اتمی» جمهوری اسلامی به ابعاد واقعی خود باز خواهد گشت. ایران یکی از نخستین کشورهایی بود که به پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (انپیتی) پیوست و برنامه هستهایاش میبایستی در چارچوب همان پیمان و با نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی ارزیابی شود. در چارچوب انپیتی، مکانیسمهای لازم برای مجازات هر نوع پیمانشکنی پیشبینی شده است. در چارچوب همین پیمان، بسیاری کشورها از جمله آلمان فدرال، آرژانتین، برزیل، اوکراین، آفریقای جنوبی و قزاقستان اختلافهایی را که با آژانس داشتند حل کردند و هرگاه لازم بود، مجازات لازم را نیز پذیرفتند. دلیلی وجود ندارد که فقط و فقط ایران، تنها کشوری باشد که برنامه هستهایاش خارج از چارچوب معاهده و زیرنظر یک گروه غیرقانونی، یعنی ۱+۵، ارزیابی میشود. جالب اینجاست که بعضی اعضای ۱+۵، بعد از ایران به انپیتی پیوستند و اکنون میخواهند آن را دور بزنند.
حجهالاسلام دکتر حسن روحانی، رئیسجمهوری پیشین اسلامی، و دارودسته او تصور میکردند که اگر با پذیرفتن «برجام» بخش مهمی از حاکمیت ملی و عزت ایران را قربانی کنند، راه برای رفع تدریجی تمامی تحریمها هموار خواهد شد. اکنون میدانیم که این تصور بچگانه نتیجهای جز تحقیر و تضعیف ایران و وضع تحریمهای بیشتر نداشته است. بنابراین، محدود کردن کل مسئله روابط جمهوری اسلامی با جهان خارج به زدوبند برجام تکرار اشتباه روحانی و دارودستهاش خواهد بود. به فرض آنکه تحریمهای مربوط به برجام برداشته شود، ایران همچنان با سهچهارم از تحریمهای جاری روبهرو خواهد ماند.
مذاکره برای «احیای برجام» کاری است عبث زیرا حتی اگر جمهوری اسلامی همه تعهدهای خود را اجرا کند، تضمینی وجود ندارد که ۱+۵، از جمله روسیه و چین، به تعهدهای خود عمل خواهند کرد. از سوی دیگر، اگر جمهوری اسلامی به تعهدهای خود عمل نکند، در چارچوب همان برجام مجازات خواهد شد؛ در حالی که هیچیک از اعضای ۱+۵ بهدلیل عمل نکردن به تعهدهای خود مجازات نشدهاند و نخواهند شد.
کوشش آقای سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، برای نگه داشتن مذاکرات در چارچوب محدود برجام، هدفی جز نگه داشتن ایران در برزخ دیپلماتیک ندارد. روسیه و تا حدی چین نیز نمیخواهند که ایران، حتی در هیئت رژیم فکسنی کنونی در تهران، در مسیر مناسبات عادی با جهان امروز قرار گیرد. برای آنان، برجام بهترین وسیله برای ادامه انزوای ایران و در نتیجه، وابستگی آن به حمایت ظاهری روسیه و چین است.
اگر ایران اکنون دارای یک دولت بهمعنای متعارف آن میبود، منطقیترین سیاست این میبود که مرگ برجام را بهعنوان یک اشتباه، اگر نخواهیم بگوییم خیانت، اعلام کنیم و در همان حال، آمادگی خود را برای آغاز مذاکرات درباره کل تحریمها و علل وضع آنها نشان بدهیم.
در چارچوب چنان مسیری از مذاکرات، پایان فوری بسیاری از تحریمها که علت وجودی خود را از دست دادهاند، اجتنابناپذیر خواهد بود. در مورد بعضی دیگر از تحریمها که مربوط میشوند به عملیات ثباتزدایانه جمهوری اسلامی، گروگانگیری، تروریسم، آدمربایی، پولشویی، و دیگر اقدامهای جنایتکارانه کار دشوارتر خواهد بود. اما در آن زمینهها نیز این پرسش مطرح خواهد بود: آیا بیش از ۴۰ سال خرابکاری و جنایت در سطح منطقه به سود ایران بوده است یا نه؟ اگر پاسخ مثبت باشد، میتوان در چارچوب سود و زیان تصمیم گرفت که تحمل تحریمها بهایی است که باید پرداخت. برعکس، اگر پاسخ منفی باشد، ترک استراتژی خرابکاری، تهاجم، ثباتزدایی و دیگر عملیات جنایتکارانه راه را برای پایان تحریمها خواهد گشود.
متاسفانه، در حال حاضر و با ادامه تسلط یک گروه نادان اما ماجراجو بر ایران، نباید انتظار داشت که چیزی جز ادامه بازی شوم «برجام»، یعنی ادامه همه تحریمها همراه با «راهحل موقت» پیشنهادی آقای جیک سالیوان، مشاور امنیتی پرزیدنت جو بایدن، مطرح شود. تیم آقای بایدن نیز، مانند مسکو و پکن، ترجیح میدهد که با یک ایران ضعیف، منزوی و سرگشته روبهرو باشد. در چارچوب «راهحل موقت» پیشنهادی، بعضی تحریمهای مربوط به برجام معلق خواهد شد و زمینه برای دسترسی جمهوری اسلامی به بخشی از منابع مالی خود (در حال حاضر رقمی که ذکر میشود حدود ۷ تا ۸ میلیارد دلار در سال است) فراهم خواهد آمد. آقای بایدن همچنین از شدت تحریم علیه صدور نفت ایران کاسته است. بدینسان، بعضی مشتریان بزرگ نفت ایران، بهویژه چین و هند، خواهند توانست واردات نفتی از ایران را افزایش دهند. این شگرد نیز حدود ۳۰ میلیارد دلار درآمد برای تهران فراهم خواهد آورد. البته مجموع این ارقام هنوز کمتر از رقم ۶۰ میلیارد دلار در سال است که به گفته آقای محمدجواد ظریف، وزیر خارجه پیشین جمهوری اسلامی، برای تامین حداقل مخارج رژیم لازم است. با این حال، «راهحل موقت» به تیم آیتالله دکتر ابراهیم رئیسی، رئیسجمهوری جدید، امکان خواهد داد که از یک «پیروزی بزرگ اسلامی» سخن بگوید و با دسترسی به منابع مالی بیشتر، فتیله بحران اقتصادی را تا حدی پایین بکشد.
متاسفانه، این احتمال را نباید نادیده گرفت که تیم آقای رئیسی چیزی حتی بدتر از آنچه آقای روحانی تحویل داد، عرضه کند: نگه داشتن ایران در برزخ میان مرگ و زندگی بهعنوان یک دولتـملت مستقل در چارچوب قوانین و عرف بینالمللی. «راهحل موقت» تلهای است در مسیر آن برزخ.
نگه داشتن ایران در این برزخ ممکن است در کوتاهمدت، به سود قدرتهای بزرگ یا لااقل رهبران کنونی آنان به نظر برسد. عقب کشیدن عقربه یک بمب ساعتی ممکن است برای کسانی که اراده یا توانایی خنثی کردن آن را ندارند اطمینانبخش به نظر آید، اما تیکتاک اجتنابناپذیر بمب ساعتی ادامه خواهد یافت.