بی بی سی - مسعود آذر
قصه انتصابهای فامیلی در ایران داغ است. هر حکمی که برای کسی نوشته میشود اول ربط و ارتباط سببی و نسبی افراد و بعد سوابقشان پرسوجو میشود. این روابط از اول انقلاب ایران بوده و بسیاری از نزدیکان درجه یک مسئولان و مدیران بخصوص "برداران" نیز سهمی در قدرت یا منافع اقتصادی داشتند. در این میان، انقلاب اعضای همه خانوادهها را همراه و همدل نکرد و شماری از خانوادهها بودند که در نظام و حکومت صاحب مقام و منصبی شدند اما برادرانشان راه دیگری رفتند و راهشان را از حکومت جدا کردند.
محمد مجتهد شبستری (راست) و محسن مجتهدشبستری (چپ)
***
محسن و محمد مجتهدشبستری دو برادرند که دو راه متفاوت را در پیش گرفتند. هر دو در ابتدا حامی و مدافع انقلاب اسلامی بودند اما محمد جدا شد و او را متهم به کفر گویی کردند و محسن در نظام ماند و به قول خبرگزاری فارس " عمار آذربایجان" بود و تا پایان عمرش از نظام و بخصوص آیتالله خامنهای دفاع کرد.
با درگذشت محسن مجتهد شبستری موجی از آگهیهای تسلیتهای حکومتی رسانههای ایران را پر کرده و در آذربایجان شرقی عزای عمومی اعلام شد و به خانواده اش تسلیت میگویند اما نامی از برادر بزرگتر او یعنی محمد برده نمیشود. گویی محسن مجتهد شبستری چنین برادری نداشته و شایسته تسلیت از نگاه مقامهای حکومتی نیست.
شبستر و راهی به سوی فرهنگ
شهرستان شبستر در آذربایجان شرقی و در ۶۵ کیلیومتری تبریز است. این شهر با روستاهای سرسبز و آبادش مثل روستای "بنیس" که از آن به عنوان "روستای لاکچری" یاد میشود، از نظر ساختار اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی با شهرهای آذربایجان و حتی در سطح ایران متفاوت است و این تفاوت به گذشتههای دور و تاریخ برمیگردد.
آنچه این شهر و روستاهای اطراف را متفاوت کرده سطح فرهنگی و طلوع شاعران و عارفان بزرگی مانند محمود شبستری، خالق مثنوی "گلشن راز" است و در این میان گاهی نیز کسانی مانند "محمد خیابانی" از روستای خامنه، در زمان مشروطه پا به سیاست گذاشتند و حکومت خودمختاری اعلام کردند، اما در مجموع اهالی این منطقه کمتر به دنبال صاحب منصبی بودند.
آنچه برادران مجتهد شبستری را به سیاست کشاند احتمالا به خاطر پدرشان بود، "میزآکاظم" از فقیهان معروف آذربایجان و مخالف حکومت پهلوی بود و در عین حال سفر این دو برادر به قم و همنشینی با انقلابیون و نزدیکان آیتالله خمینی مانند مرتضی مطهری، محمد مفتح و محمد بهشتی نقش مهمی در زندگی آنها داشتند.
محسن و پلههای ترقی
محسن مجتهد شبستری در سال ۱۳۱۶ در شبستر متولد شد. او پس از فراگیری دروس مقدماتی، دورههای عالی را از سال ۱۳۳۲ در حوزه علمیه قم طی کرد و پای درس حسین بروجردی، محمد محقق داماد، محمد رضا گلپایگانی، میرزا هاشم آملی و روحالله خمینی نشست و به درجه اجتهاد رسید.
در سوابق او به دستگیری و بازداشت در قبل از انقلاب اشاره شده اما شهرت او به بعد از انقلاب میرسد. در مناصب سیاسی و مذهبی آقای شبستری، عضویت در مجلس خبرگان رهبری، چهار دوره نمایندگی مردم تهران در مجلس، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و امام جمعه تبریز به چشم میخورد. او همچنین از موسسان جامعه روحانیت مبارز تهران بود.
آقای شبستری پس از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری سال ۸۸ تبدیل به یک چهره رسانهای حامی حکومت شد و در خطبههای نماز جمعه تبریز در ۲۷ آذرماه ۱۳۸۸ خواهان دستگیری و محاکمه سریع میرحسین موسوی و مهدی کروبی شد و آنها را سران فتنه خواند. او معتقد بود "آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این است که دفاع از ولایت فقیه رضایت الهی را به دنبال دارد و امروز حمایت از رهبری، حمایت از امام زمان است".
او همچنین در "همایش ویژه بصیرت و میثاق امت با ولایت" در تاریخ ۱۳ دی ماه ۱۳۹۲گفته بود: "حامیان اعتراضهای سال ۸۸ سلطنتطلبان، ملیگرایان، منافقان و شیطان پرستان بودند."
به گفته او "فتنه ۸۸" بالاتر از ۸ سال جنگ ایران و عراق بود.
محسن مجتهدشبستری در سالهای اخیر همانند احمد خاتمی و احمد علمالهدی از معدود روحانیونی بود که مدیریت آیتالله خامنهای را "مدبرانه و عالی" توصیف میکرد و دفاع از رهبری را وظیفه خود میدانست و خود را "ذوب در ولایت" نشان میداد.
زندگی آقای مجتهدشبستری با حاشیههایی نیز همراه بود. مهرماه امسال به دنبال انتشار خبر مخالفت محسن مجتهد شبستری با واردات خودرو خارجی، روزنامه شرق نوشت: خودرو "مگان" که این عضو خبرگان از آن استفاده می کند خارجی است.
دفتر آقای مجتهدشبستری در پاسخ به این انتقاد اعلام کرد: ماشین فعلی او "پژوپارس" است و خودرو "مگانی" که قبلا استفاده میکرده شخصی نبوده و مربوط به فرد خیری بوده که به مصلای تبریز هدیه داده بود و این خودرو تا سال ۹۲ در شرکت پارسخودرو تولید میشد لذا خودروی داخلی محسوب میشود.
پرونده زندگی محسن مجتهد شبستری روز چهارشنبه در یکی از بیمارستانی تهران بسته شد و او بر اثر سکته قلبی درگذشت.
آیتالله خامنهای در پیام تسلیتی او را "حجتالاسلام" خطاب کرد و نوشت: " این عالم بزرگوار از جمله موفقترین روحانیون فعال در خدمات اجتماعی و هدایت عمومی و اداره حوزههای علمیه در تهران و تبریز بودند".
محمد "از شیخ فضلالله تا کافری"
محمد مجتهد شبستری سرآمد یا پیشقراول جریان نواندیشی دینی در ایران است. بیراه نیست اگر گفته میشود او مرزها و حصارهایی که فقیهان به دور دین تنیدهاند را شکسته و زایش و تعریف جدیدی از دین ارایه کرده و نواندیشی دینی با نام او گره خورده است.
نوشتههای او در ایران امکان نشر ندارد اما از مرزهای ایران عبور کرده و به زبانهای مختلف دنیا منتشر شده و مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.
او در سال ۱۳۳۰ برای تحصیل در علوم اسلامی به قم رفت و ۱۸ سال به تحصیل و تحقیق در فلسفه و کلام اسلامی، فقه و اصول و تفسیر پرداخت و در بالاترین سطوح حوزوی تحصیلات خود را به پایان رساند و در سال ۱۳۴۸ به توصیه دو مرجع تقلید و محمد بهشتی راهی هامبورگ شد و ۹ سال در آنجا بود و فرصتی برای آشنایی با فلسفه غرب پیدا کرد.
محمد مجتهد شبستری پس از انقلاب ایران، به نمایندگی از مردم شبستر وارد مجلس شد. در همان سالها که تب ضد آمریکایی بودن داغ بود و سفارت آمریکا اشغال شده بود، در بحث مذاکره با آمریکا به عنوان موافق سخن گفت و خواهان گفتوگوی مستقیم ایران و آمریکا شد. او براین باور بود که ایران نمیتواند یکطرفه مسایل و مشکلاتش را در روابط بینالملل حل و فصل کند.
پس از اتمام اولین دوره مجلس، کار سیاست را رها کرد و بعد از مدتی لباس روحانیت را نیز کنار گذاشت اما از آن سالها تا به امروز به عنوان یک کنشگر دینی و اجتماعی فعال در رسانهها حضور دارد.
محمد مجتهد شبستری دو ماه پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ در یادداشتی با اشاره به اهمیت عدل و عدالت در یک نظام سیاسی نوشت: در ایران مسألۀ چه کسی باید حکومت کند به مسأله "چگونه باید حکومت کرد" تغییر کرده و "متأسفانه در سالهای گذشته گروههای اقتدارگرا قانون اساسی را به صورت یک رساله فقهی درآوردند و رژیم جمهوری اسلامی ایران را که یک رژیم سیاسی مانند همه رژیمهای سیاسی دیگر است «نظام مقدس»! نامیدند که به هر قیمت باید آن را حفظ کرد".
او تاکید کرد: "این بدعتها و انحرافها آنچنان اوج گرفته که اخیراً رئیسجمهور {محمود احمدینژاد} میگوید وظیفه دولت او آماده کردن مقدمات برای ظهور امام زمان است. این دعوی تیشه بر ریشه قانون اساسی به عنوان یک میثاق ملی میزند".
او در مطلبی دیگر چنین نتیجه میگیرد: تلاش برای دمکراتیک نشان دادن فقه راه به جایی نمیبرد و نمیتوان فقه سیاسی را رنگ و لعاب دموکراتیک زد و سخن شیخ فضل الله نوری در آغاز مشروطه که گفت بود «مشروطه مشروعه نمیشود» درست است و مبانی مشروطه با مبانی فقه سازگار نیست و دموکراسی فقط رای دادن نیست.
همچنین آقای شبستری در جریان اعدام ریحانه جباری که به جرم قتل عمد اعدام شد، در یادداشتی در ۱۲ آبانماه ۱۳۹۳ خواستار بازنگری در مجازات اعدام شد و نوشت: "حق انتقام" برگرفته از جامعه قبیلهای صدر اسلام است و امروز با تغییرات اجتماعی در جامعه با "ملت-دولت" روبرو هستیم و این قوانین کارکرد ندارد.
از حقوق بشر تا پیامبر اسلام
محمد مجتهدشبستری تنها در زمینه سیاسی با برادرش دچار اختلاف نظر نبود. گزیدهای از اندیشههای دینی او نشان از اختلاف عمیق و مبنایی با محسن مجتهدشبستری دارد.
محمد مجتهدشبستری در ۴ اسفندماه ١٣٨٧ به مناسبت درگذشت پیامبر اسلام، سخنانی درباره سیر و سلوک پیامبر گفت که طرفداران نظام و رسانههای نزدیک به حکومت او را متهم به کفرگویی کردند.
آقای مجتهد شبستری در این مراسم به استناد آیات قرآن گفته بود: پیامبر نیز بشر بوده و گرفتار تخیلات میشده و تلاش میکرد که با استغفارخودش را از "وهمها و تخیلات" دور کند.
منتقدان، این کلمات را به معنی زیر سوال بردن معصوم بودن پیامبر از خطا و اشتباه استنباط کردند.
آقای مجتهدشبستری در مجموعه مقالات قرائت نبوی و همچنین در مصاحبهها گفته است: "قرآن کریم ، 'کلام نبوی ' پیامبر اسلام است و محصول وحی است و نه خود وحی، و قرائتی توحیدی از جهان در پرتو وحی است".
او به اشاره به آیات قرآن تاکید کرد که "در قرآن حتی یک آیه وجود ندارد که بگوید دین اسلام یا هر دین دیگر از سوی خدا نازل شده است و واژۀ دین در قرآن به آن واقعیت پایدار در عالم انسانها اشاره میکند که همیشه به نام دین قابل اشاره و منشأ اثر بوده است و نه به واقعیتی که از عالم غیب به سوی انسانها میآید."
او هچنین مدافع سرسخت حقوق بشر است و میگوید: "حقوق بشر، اسلامی نمیشود" و اعلامیه جهانی حقوق بشر که برپایه آزادی، عدالت و صلح جهانی است باید بدون کم و کاست پذیرفته شود و "تفاهم ادیان و مذاهب فقط بر مبنای حقوق بشر امکانپذیر است".
آقای شبستری بارها منتقدانش را که در "مسند فتوا" نشستهاند، دعوت به مناظره کرده چنانکه در دیماه سال ۹۵ در نامهای اعلام کرد که حاضر است درباره مقالاتش از جمله "چگونه مبانی کلامی و فقهی فرو ریخته است" "تحریر محل نزاع با فقیهان" و "چرا دوران علم اصول و اجتهاد فقهی سپری شده است؟" مناظره کند اما هیچکدام از علمای صاحب فتوا حاضر به چنین مناظرهای نشدند و تعدادی از آنان ترجیح دادند که شاگردانشان را معرفی کنند.