ایران وایر - پژمان تهوری
تا حالا فکر کردهاید به چه کسی میشود اعتماد کرد؟ اصلا چرا باید به دیگران اعتماد کنیم؟ زمانی اکثریت انسانها به دلیل نداشتن دانش و سواد، هر سخنی را، از کسی که او را عالم میپنداشتند، میپذیرفتند. دوره ماقبل تفکر انتقادی، اصل بر اعتماد بود. ولی به مرور، وقتی سطح سواد و دانش افراد جامعه بالا رفت، آزادی بیان به رسمیت شناخته شد و افراد آموختند که یکی از بهترین راههای یادگیری، داشتن نگاه انتقادی است. دیگر بساط اعتماد چشم و گوش بسته جمع شد.
به رسمیت شناختن آزادی بیان و توسعه فرهنگ چندصدایی و ترویج تفکر انتقادی به عنوان مزایا و ویژگیهای جوامع دموکراتیک، این حق را به افراد داد که به هر صدایی اعتماد نکنند و برای تایید یا رد یک روایت، به ادلهها و استنادات و یا «اعتبار رسانه» مراجعه کنند. پس این یک واقعیت است که مخاطب اهل فکر و پرسشگر دنیای مدرن، هر ادعایی را دیگر نمیپذیرد بلکه ادعا باید مستدل، دقیق و صادقانه باشد تا باورپذیر شود. باور این که در دنیای امروز بتوان حقیقت را وارونه کرد و مخاطب آن را بپذیرد، دیگر چندان محلی از اعراب ندارد.
«علی خامنهای»، رهبر جمهوری اسلامی روز ۲۱ آذر ۱۴۰۰ در دیدار پرستاران و خانوادههای «شهدای سلامت» با اعتراف به بیاثر بودن نقش رسانهها و دستگاههای تبلیغاتی حکومت گفت: «شما روایت کنید حقایق جامعه خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را. شما اگر روایت نکنید، دشمن روایت میکند. شما اگر انقلاب را روایت نکنید، دشمن روایت میکند. شما اگر حادثه دفاع مقدس را روایت نکنید، دشمن روایت میکند. هر جور دلش میخواهد؛ توجیه میکند، دروغ میگوید [آن هم]۱۸۰ درجه خلاف واقع. جای ظالم و مظلوم را عوض میکند. شما اگر حادثه تسخیر لانه جاسوسی را روایت نکنید -که متاسفانه نکردیم- دشمن روایت میکند و کرده. دشمن روایت کرده، با روایتهای دروغ. این کاری است که ما باید انجام بدهیم. وظیفه جوانهای ما است.»
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
فردای این سخنرانی، یعنی امروز دوشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۰، روزنامههای «شرق»، «کیهان»، «همشهری»، «اعتماد»، «ابتکار»، «صبح امروز» و «آرمان ملی» با این تیتر به استقبال سخنان رهبر جمهوری اسلامی رفتند: «اگر حقایق را روایت نکنید، دشمن جای ظالم و مظلوم را عوض میکند».
روزنامه «اطلاعات» نیز هوشمندانه همین تیتر را زد بدون کلمه «حقایق». چون میدانست مراد این سخنان، پرداختن به حقایق رویدادها نیست، لذا تیتر زد: «نباید بگذاریم دشمن جای ظالم و مظلوم را عوض کند.»
دو تریبون رسمی حکومت، یعنی روزنامههای «جام جم» و «ایران» نیز اساسا به این سخنان رهبر اعتنایی نکردند چون احتمالا میدانستند تنها چیزی که قرار نیست به آن بپردازند، «حقیقت» است.
جام جم تیتر زد «پاسداشت پرستار» و روزنامه ایران نیز این جمله را برای تیتر خود انتخاب کرد: «مستکبران از رنج ملت ایران لذت میبرند.»
روزنامه «جوان» نیز که چندان از کلمه حقایق خوشش نیامده بود، این جمله را تیتر اول روزنامه کرد: «انقلابتان را خود روایت کنید تا وارونه روایت نشوید.»
این روزنامه در تبیین اندیشه رهبر جمهوری اسلامی، در ستون سرمقاله خود به قلم «حسن رشوند» که او را کارشناس سیاسی معرفی کرده بود، نوشت: «اکنون با گذشت ۴۲ سال از عمر انقلاب اسلامی و با وجود این همه دستگاههای عریض و طویل فرهنگی در کشور و یا فعالیت هزاران رسانه مکتوب و غیرمکتوب و سایتهای خبری و تحلیلی، هنوز ما اندر خم یک کوچهایم و دشمن با روایتگری غلط خود از حقایق تاریخ انقلاب و جامعه، ذهن مردم را مشوش و تور خود را پهن کرده و صید خود را از همین ذهنهای مشوش شکار میکند.»
او در ادامه افزود: «دشمن هر روز در حال روایتسازیهای غلط است ولی ما در بیان روایتهای درست و حقیقی خود ناتوانیم.»
ولی نه رهبر جمهوری اسلامی و نه سرمقالهنویس روزنامه جوان نگفتند چرا حنای تریبونهای تبلیغاتی حکومت رنگ ندارد؟ چرا جامعه به رسانههای «دشمن» (به تعبیر حکومت) اعتماد میکند ولی کمترین اعتمادی به رسانههای حکومت ندارد و برای آنها اعتباری قائل نیست؟
پاسخ این پرسش را در عملکرد رهبران جمهوری اسلامی در چهار دهه گذشته باید جستوجو کرد؛ جایی که آنها حقیقت را قربانی ایدئولوژی خود کردند و کوشیدند به جای نشر حقایق و با توسل به ابزارهای رسانهای و تبلیغاتی، روایت خود را بر افکار عمومی تحمیل کنند.
آنها بر این باور بودند که اگر نبض رسانه را در دست داشته باشند، میتوانند افکار عمومی را آن گونه که میخواهند، شکل دهند. ولی غافل از این حقیقت بودند که دوره انتقال یک طرفه اطلاعات به سر میآید و مردمی که صاحب دانش، تفکر و ذهن پرسشگر شده و به ابزار اطلاعرسانی دسترسی پیدا کردهاند، دیگر پذیرنده هر ادعایی نخواهند بود. نمیشود با دروغ، افکار عمومی را شکل داد. به این روایت مندرج در کتاب درسی پیامهای آسمانی که قاعدتا باید توسط اندیشمندان حکومت تدوین شده باشد، نگاه کنید. مدونین کتاب پیامهای آسمانی پایه هفتم به نقل از روزنامه «وال استریت ژورنال»، در صفحه ۱۳۰ مدعی شدهاند که پلیس نیویورک برای تذکر به زنانی که پوشش مناسب ندارند، یک واحد گشتی راهاندازی کرده است؛ ادعایی که دروغ بودن آن چنان عیان است که نیاز به تفکر انتقادی هم ندارد.
فکتنامه این ادعا را بررسی کرده و به آن نشان دروغ شاخدار داده است. آنچه در وال استریت ژورنال آمده، تشکیل یک نیروی داوطلبانه از جوانان برای اسکورت زنان در «سنترال پارک» نیویورک به منظور حفاظت از آنها در برابر تعرض دیگران است. ولی مدونین کتاب درسی خواستهاند با وارونه کردن حقیقت، افکار عمومی را آنگونه که حکومت میپسندد، شکل دهند.
پس شما روایت کردید ولی روایتتان را کسی باور نکرد چون به جای روایت حقیقت و به رسمیت شناختن آزادی بیان، مطبوعات و رسانهها، هر صدای متفاوتی را خفه و سانسور را حاکم کردید و ممیزیها را گسترش دادید، صداوسیما را به انحصار حکومت در آوردید و آن را «آلات تربیت» خواندید چون باور داشتید که کار رسانهها تربیت نسل انقلابی است. خروجی چنین تفکری همین میشود که امروز مجبورید اعتراف کنید که نتوانستهاید روایت خود از جامعه، انقلاب، دفاع مقدس و اشغال سفارت امریکا را به مردم بقبولانید. چرا که شما روایت کردید. فراوان هم روایت کردید و میکنید. ولی بسیاری این روایت را باور نمیکنند.