این مقاله کوتاه در باره رد "ببخشید" و اینکه اسلام یکی ست سیاسی و غیرسیاسی ندارد سخن میگوید.
برای غازیِ (منظور از غازی در اینجا کسی ست که به خاطر خدا میجنگد یا مرتکب قتل میشود) خوشگذرانِ قتل و جنابت که جهت خوشگذرانی در سوئد به دام افتاده و متهم است به مشارکت در قتل عام زندانیان سیاسی سال ۶۷ در ایران، از سوی دادستان دادگاه استکهلم برایش درخواست اشد مجازات یعنی حبس ابد شد. پرتو عدالت گسترِ دادستانیِ دادگاه استکهلم بر تیرگیهای تفتیش عقاید و قساوت قضاء غازیانِ حاکم بر ایران که جنون آزار و کُشتن در راه خدا دارند، افکنده شده و ثابت نموده که در هر حال قساوت از چنگ عدالت پنهان نمیماند و قسر در نمیرود حتا اگر دههها از آن گذشته باشد.
"إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ" در قرآن سوره الصف آیه ۴، علی این آیه را در جنگ صفین براى بالا بردن انگیزه یاران خود قرائت کرد. کدام انگیزه؟ انگیزه کشتن در راه خدا تا خدا از تو خشونت شود. مگر غازیِ مشارکت در قتل و کُشتار ۶۷ جز این انجام داده؟ او عین دستورات اسلام و خدای اسلام و "قوانین" جاری جمهوری اسلامی عمل کرده. فتوای قتل، ترور سیستماتیک دولتی، شکنجه و اعدام، همگی در متن همین آیه لحاظ است و پیش از علی، محمد پیامبر اسلام نیز چنین کرده. "غزوه" جنگهای غارتگرانه و کُشتار بیگناهان بوده که محمد مستقیماً در آنها شرکت داشته است. او بشر را در راه خدا میکُشت و پیروانش نیز میکُشند در راه خدا. سیرت اسلام در زمان و مکان و مناسباتی را که از آنها پدیدار گشته نمیتواند کمترین ارتباط با حقوق بشر داشته باشد برعکس بر ضد حقوق بشر است. مضحک تر از این نیست که گفته شود "ما با اسلام سیاسی مخالفیم"! دینی که خود را آخرین دین بر کره زمین میداند و پیامبرش را آخرین پیامبر، که از جانب خدای اسلامی برای رستگاری بشر آمده، چنین دینی برای رستگاری نمیتوانست از نخستین روز بنیانگذاریاش سیاسی نبوده باشد و متوسل به قدرت سیاسی نشود.
از حقوق بشر و اسلام گفتیم، توضیحی اجمالی در اینباره لازم است تا تمایز آنها را بیشتر معلوم کرده باشیم. ساختار واقعی حقوق بشر مندرج در اعلامیه آن برآمده از ویژگیها و تمایلات فیزیولوژیکی بشر است. طبیعت جسمانی بشر آزادگی ست. سراسر اعلامیه حقوق بشر معطوف است به همین آزادگی در ساختار حقوق فردیت. فرد در همه زمینهها مادام که بر جسم دیگری صدمه وارد نکند آزاد است. چنین حقوقی که آخرین دستاورد ارزشهای بشر امروزی است نمیتوان آن را در برهوت مناسبات قبیلهای هزار و چهار صد سال پیش تقلیل داد. از این گذشته، تلاش برای نجات اسلام از طریق تقلیل دستاوردهای حقوق بشری و تعریف تازه از اسلام، خود تأییدی است بر سیاسی بودن اسلام، وگرنه به چه منظور ارزشهای حقوق بشر باید در اسلام بازخوانی شده و استحاله گردند؟ که چه شود؟
اسلام یکی و آموزهاش نافی جدیِ حقوق بشر است. غازیان نشسته بر مسند قضاء و بیدادگاه تفتیش عقاید در ایران و غازی قتل و جنایت که اینروزها در دادگاه استکهلم بر صندلی اتهام نشسته، همه اعمال و رفتارشان در این ۴۳ سال بر طبق آیین و شرع اسلام بوده و اگر که اسلامی هم نبوده باشد اما بخاطر اسلام بوده است. به همین جهت بعنوان مثال میگویند دروغ بد است اما بخاطر اسلام میتوان دروغ هم گفت یا بخاطر اسلام دست به قتل عام دستجمعی زد یا به همین ترتیب هر واقعیتی را انکار کرد.
برخی اصلاحات چی و سلبریتی هایی که دیگران را به صندوق رأی یک حکومت فاسد فرا خوانده بودند و خود نیز دلبسته به این صندوقاند، گُل کاری و شیرین زبانیهایشان فقط به چنین صندوقی ختم نمیشود بلکه خطابشان به خانوادههای قربانی تابستان ۶۷ جالب توجه است. این کور دلان که خود پرورده در دامن یک حکومت مذهبیاند پیام "ببخشید" را ندا کردهاند! هر یک در زمینه و جایگاهی که به برکت این نظام اسلامی به آن دستیافتهاند وارد کارزار شده و عزم را جزم کردهاند تا با اعلام "ببخشید"، آغازی را بگشایند تا به خیال وهم آلود خود مانع خشونت و انتقام شده و متعاقباً رفتار خویش را در نزد افکار عموم مدبرانه و مداراجویانه جا بزنند! هیچ حکومت مذهبی بدون داغ و درفش و کُشتار وجود ندارند. خانوادهها بایست بانیان چنین کشتاری را "ببخشند" و یک جانبه با حکومت کُشتار مدارا کنند و کنار بیایند؟ پس سهم مدارای حکومت نسبت به مردم و جامعه چه میشود؟ توصیه "ببخشید" فقط یک معنا دارد و آن اینکه دم نزنید و نفس نکشید - بخوان با حکومت مذهبی مدارا کنید - تا وقتی که حکومت بر سر عقل آید و گویی بدینوسیله چرخه انتقام هم، از هم باز خواهد ایستاد! در حالی درخواست محاکمه غازیان کُشتار تابستان ۶۷ حق خانوادههای قربانیان بوده و آنها تصمیم میگیرند که با این "حق" چه کنند. ضایع نشدن حق خانوادههای قربانی عین عدالت است و نه تداوم "چرخه انتقام" که سلبریتیهای اصلاحات چی میخواهند در اذهان فرو کنند!
بنابراین پیام "ببخشید" در قدم نخست توصیه به مردم است تا حکومت! اما دادگاه استکهلم با کشاندن آن دادیار دست پرورده غازیان حاکم بر ایران، چنان جانب عدالت را گرفته تا مبادا حتا حقوق متهم به جنایت علیه بشریت، اغماض گردد. با توصیه "ببخشید" صورت مسئله چرخه خشونت و انتقامگیری حل نمیشود بلکه با نشاندن متهم بر صندلی اتهام و رعایت حقوق شاکی و متهم و اجرای عدالت میتوان بتدریج به این امر مهم دست یافت. در کشورهای آزاد و قانونگرا همچون سوئد "ببخشید" قانون نیست آنچه قانون است به کیفر رساندن مسبب جرم است. دادیارِ زندان گوهر دشت متهم به قتل و جنایت علیه بشریت، نشسته در دادگاه استکهلم، قریب به یقین بایست منتظر جزا باشد که دادستانهای این دادگاه درخواست کردهاند. این است عدالت و نه "ببخشید". خانوادههای قربانیان با نبخشیدنِ جنایتکاران باعث میشوند تا ابعاد آن جنایات هولناک بر همگان روشن گردد. و این یگانه راه دستیابی به عدالت است که اولین گام آن را دادستانهای استکهلم در پرونده آن دادیار کُشتار تابستان ۶۷، برداشتهاند.
نیکروز اعظمی
حکایت یک شهر و دو روز و دو عید
در انتظار فردا...، شکوه میرزادگی