ثمانه قدرخان - ایران وایر
زمزمه طرح واگذاری کتابخانههای «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» به نهاد کتابخانههای عمومی که در چند روز گذشته مطرح شده، فریاد بسیاری را بلند کرده است و اعتراضها با پیوستن به یک کارزار همچنان ادامه دارد.
یک منبع آگاه به «ایرانوایر» میگوید طرح ادغام کتابخانههای کانون در راستای انحلال کامل این نهاد چند سالی است که مطرح بوده و به دلیل بهانهای است که برخی مسوولان با عنوان «طاغوتی» بودن آن پیش کشیدهاند.
او توضیح میدهد که در جلسات خصوصی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانا» را یادگاری ماندگار از دوران «پهلوی» عنوان کردهاند که باید برچیده شود.
با «بهروز غریبپور»، کارگران تئاتر عروسکی در این مورد گفتوگو کردهایم. او بین سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۹ رییس مرکز آموزش تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان نوجوانان در شهرهای مختلف ایران بوده است.
***
در حالی که دولت سیزدهم برای انحلال کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اقدام کرده است اما شماری از هنرمندان پویشی با عنوان «درخواست جلوگیری از بسته شدن کتابخانههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» در وبسایت «کارزار» در اعتراض به این تصمیم به راه انداختهاند.
امضاکنندگان این کارزار از تمامی مردم و دوستداران فرهنگ و هنر ایران تقاضا کرده است با امضای آن، نگرانی خود را از این حرکت نشان دهند و مانع از بین رفتن یکی از ارکان اصلی فرهنگ و هنر ایران شوند.
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
آیا کانون پرورش فکری کودکان مروج فرهنگ پهلوی بود؟ چهطور بعد از انقلاب تعطیل نشد؟
بهروز غریب پور، نویسنده، کارگردان تئاتر و سینما، استاد نمایش عروسکی ایرانی و خالق اپرای عروسکی «اپرای ملی» با اشاره به حضور افرادی چون «مرتضی ممیز»، «عباس کیارستمی»، «فرشید مثقالی»، «ابراهیم فروزش»، «بهرام بیضایی»، «مسعود کیمیایی»، «محمدرضا اصلانی»، «غلامرضا امامی»، «سیروس طاهباز» و شماری دیگر از هنرمندان و افراد شاخص که پرورش یافته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودند، میگوید: «این افراد حتی طرفدار رژيم پهلوی هم نبودند و بعدها هم در ایران ماندند و کار کردند. نیروهایی که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان جمع شده بودند، پذیرفته بودند که برای کودکان کار کنند و تصور آنها این نبود که عَلَم شاهنشاهی یا کمونیسم دست بگیرند. البته این اتفاق نظر، اقلیتی هم داشت که کانون بعدها جانبداری از یک دسته و حزب و عقیده را انجام دهد.»
بهروز غریبپور میگوبد: «فیروز شیروانلو یک فرد بسیار موثر در سرنوشت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بوده است. نقش موثر شیروانلو به دلیل پیشینه او که عضو کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور و دارای ایدئولوژی چپ بود، مهم است. او تصمیم گرفته بود در ایران ادامه فعالیت دهد و همین مساله، نقطه جذب اعتماد گروههای وسیعی بود که فکر میکردند برای آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان باید راهی غیر ایدئولوژیک و غیرسیاسی انتخاب کرد. وقتی برمیگردیم به پیشینه شیروانلو، متوجه میشویم نگاه او به فرهنگ، تمدن و سیاست باعث شد دیگران در کانون احساس امنیت کنند.»
فیروز شیروانلو مترجم، نویسنده و از مدیران فرهنگی دوره پهلوی دوم بود. از کارهای چشمگیر او، یکی گسترش فعالیتهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود که گفته میشود تاثیر شگرفی بر بنیاد نوپای کانون داشته است.
کانون از ابتدا مجمع سالمترینها و بهترینها بود
بهروز غریبپور میگوید: «نکته فوقالعاده مهمی که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان وجود داشت، این است که انسانهای سالمی برای انجام امور در راس بودند و یکی از رازهای موفقیت کانون، مدیرانی بود که به کار گرفته شده بودند.»
غریبپور از سال ۱۳۵۱ به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ملحق شد. او در ابتدا به عنوان مربی تئاتر و بعدها به عنوان یکی از نخستین اعضای تئاتر عروسکی در این مرکز مشغول بود. «رضا بابک»، «مرضیه برومند»، «سوسن تسلیمی» و «بهرام شاه محمدلو» از جمله دیگر اعضای کانون هستند.
بهروز غریبپور از سال ۱۳۴۶ تاکنون بیش از ۵۰ نمایش و اپرای عروسکی را طراحی و کارگردانی کرده و بیش از ۲۰ اثر نوشته و ترجمه در کارنامه کاری خود به جای گذاشته است.
او دلايل ماندگاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را در عدم گرایشهای سیاسی اعضای آن عنوان میکند و میگوید: «همه افرادی که در کانون جمع شده بودند، دوستدار این بودند که غیرسیاسی و فقط برای کودکان کار کنند.»
اضافه میکند: «اعضای کانون وقتی داخل کانون میآمدند، فارغ از هر گرایش فکری و سیاسی، مخاطب خود را میشناختند و کودک را با تمام امتیازات و مختصات ویژه به عنوان مخاطب قبول کرده بودند و پرهیز داشتند از این که یک اثر سیاسی را در قالب شعر، نمایشنامه و داستان در اختیار این مخاطبان معصوم که هنوز فاقد قدرت انتخاب هستند، قرار دهند و به گونهای موجب مسمومیت فکری آنها شوند.»
آیا انتشار ماهی سیاه کوچولو سیاسی بود؟
اگر کارهای کانون پرورش فکری کودکان سیاسی نبود، چرا انتشار «ماهی سیاه کوچولو» جنجال به پا کرد؟ یکی از داستانهای کودکان، اثر «صمد بهرنگی»، نویسنده تبریزی که در زمستان سال ۱۳۴۶ نوشته شد و انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن را در سال ۱۳۴۷ با تصویرگری «فرشید مثقالی» منتشر کرد.
غریبپور میگوید: «انتشار این کتاب شد مبدا این فکر که همه کتابهای کانون در این راستا هستند، در حالی که اگر از زوایای مختلف به این داستان نگاه شود، عدهای میتوانند بگویند این متصل به جریان سیاهکل و چریکهای فدایی خلق است و از زاویه دیگر نگاه کنید، بیانگر این است که کودکان مختارند راه دیگری انتخاب کنند.»
داستان ماهی سیاه کوچولو در سالهای پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، توسط گروهی به عنوان یک داستان علیه حاکمیت مطرح شد. بسیاری ماهی سیاه کوچولو را نماد نسل جوان انقلابی و روشنفکر عنوان کردند.
قصه در مورد ماهی کوچکی است که به عشق دیدن دریا خطر میکند و سفری دور و دراز را با تجربههای متفاوت برای رسیدن به رهایی آغاز میکند.
غریبپور توضیح میدهد که شرایط اجتماعی سبب میشد که همه چیز به صورت نمادین و تمثیلی و سمبلیک تلقی شوند: «کسانی که در کانون کار میکردند، آگاه بودند که کانون مکمل جریان ضعیف یا قوی آموزش پرورش است که در واقع یک رشته دروس را برای آموزش در دستور کار دارد و باقی مثل موسیقی، نقاشی و تئاتر مکمل آنها هستند.»
هرچند در دوره شکلگیری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، تلاش برای ساخت دوره نوین پهلوی بود ولی به گفته غریبپور، خروجی فعالیتهای کانون به صورت یک دستگاه صددرصد تبلیغاتی نبود.
آیا کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کار سیاسی و تبلیغی هم میکرد؟
غریبپور میگوید: «در تمام کتابهای کانون پرورش فکری کودکان بگردید، یک کتاب جهت تبلیغ سلطنت پهلوی وجود ندارد.»
او اضافه میکند: «نکته فوقالعاده مهم دیگر، احترامی بود که دیگران برای این سازمان نوپا و افراد شاغل در آن قائل بودند. نکته مهم در کانون پرورش فکری کودکان، قدرت جذب و اطمینانبخشی به افراد بود که این حس را به وجود آورد که شما ملعبه سیاسی نخواهید بود؛ برای نمونه، این که در فلان روز رژه یا فلان روز سال یا فلان بازدید، به شکلی شما را هزینه کنند. همه اطمینان داشتند که این اتفاق اگر هم در ذهن کارگزاران دولت پهلوی بود، در عمل ناموفق بودند و من چیزی ندیدم.»
کانون پرورش فکری کودکان چه داشت که بعد از انقلاب هم دوام آورد؟
این کارگردان شناخته شده تئاتر و استاد نمایش عروسکی ایرانی میگوید: «پیشینه کانون پرورش فکری کودکان کاملاً روشن بود و نکته پنهانی نداشت؛ فیلمها، موسیقیها، نمایشها، کتابهایی که چاپ میکرد، کتابخانههایی که داشت، همه زمانی که کانون پرورش فکری کودکان دوره انتقال خود را طی کرد، اصلاً نکته منفی نداشتند.»
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان قرار هر شهر بیقراری بود
غریبپور میگوید: «در هر شهر کوچکی، کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان سرپناهی بود برای کسانی که در خیابانها و کوچهها رها بودند. مدرسه به وظیفه خود عمل نمیکرد و کانون پرورش فکری کودکان برای بچهها کتاب رایگان یا کم بها و کلاسهای متعدد رایگان، آموزش فیلم، تئاتر و موسیقی تدارک میدید. در حوزه موسیقی، هوشنگ کامکار و حسین علیزاده مربی کانون بودند، شیدا قشقایی که مدیر موسیقی بود اصلاً شخصیت سیاسی نبود و بین این افراد اگر هم کسی گرایش سیاسی داشت، وقتی برای کودکان کار میکرد، استانداردهای کار با کودک را رعایت میکرد.»
او تاکید دارد که هیچ کس در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تبلیغ نظام شاهنشاهی را نمیکرد: «کانون پرورش فکری کودکان باید برای ارتقای شعور کودک و نوجوان کار کند، نه برای ارتقای ذهنیت سیاسی آنها. من با این ایده مخالف بودم، هنوز هم مخالف هستم.»
غریبپور با اشاره به اعضای شورای تولید در کانون پرورش فکری کودکان در سالهای گذشته میگوبد: «به فیلمهای تولید شده، به آدمها نگاه کنید، ببینید چه فیلمهایی ساخته شدند، چه آدمهایی آمدند، آن هم با بودجه حداقل؛ یعنی در مقام مقایسه با تلویزیون، با وزارت فرهنگ و هنر یا ارشاد، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دارای یک بودجه حداقلی بود ولی به نظر میرسید که متمول است، در حالی که مطلقاً چنین چیزی نبود.»
او میگوید در سالهای بعد از انقلاب، برخی افراد که با گرایش مذهبی و تبلیغ آن به کانون آمده بودند، متوجه شدند در کانون اگر ترویج و تبلیغ یک دستگاه پروپاگاندای دولتی را انجام دهند، به ضرر جامعه خواهد بود: «در این سالها دیدهایم آدمهای شاخص از سازمانهایی که عنوان تبلیغات را با خود دارند، گریزان هستند.»
به گفته غریبپور، عنوان کردن سودآور نبودن کانون در پاسخ به چرایی منحل کردن آن، بهانه است. او میگوید تصور این که تشکیلات فرهنگی سودآور باشد، از زمانی پیش آمد که به عنوان بنگاه اقتصادی به آن نگاه کردند.
چون کانون سودآور نیست، باید منحل شود؟
بهروز غریبپور میگوید: «این تفکر غلط است که باید بنگاههای فرهنگی، سودآور باشند. اگر اینطور باشد، تمام حوزههای علمیه باید با معیار سود و زیان سنجیده شوند. دستگاههای تقلیدی مذهبی اگر سودآور نباشند و توجیهی نداشته باشند، باید منحل شوند. دستگاه فرهنگی هم همینطور. ما در سینما، تئاتر و موسیقی معضل داریم و دولت سرمایهگذاری نمیکند، بعد متوجه میشویم دهها برابر در نیروی انتظامی سرمایهگذاری میکند.»
به تصور این کارگردان تئاتر عروسکی، جامعه با قضیه انحلال کانون ایستادگی میکند: «حتی اگر به عنوان مصوبه هم تصویب شود، در هیات دولت رد خواهد شد.»
غریبپور میگوید با این طرز تفکر باید به زودی فرهنگستان زبان، حوزههای علمیه و ارتش را هم چون سودآور نیستند، تعطیل کنند.
چون یادگار پهلوی است، منحل شود؟
این نویسنده و کارگردان تئاتر عروسکی میگوید: «ممکن است بعضی از آقایان بگویند این یادگار رژیم پهلوی است، به همین دلیل باید از بین برود؟ کدام یک از این دستگاههای دارای این سابقه نیستند؟ وزارت نفت و آموزش و پرورش را هم منحل کنید، چون یادگار رضاشاه و محمدرضا شاه هستند! قرار نیست در جامعهای که انقلاب کرده است، همه دستگاهها از بین بروند؛ یعنی نه قراردادها معتبرند، نه دستگاهها، نه یادگارها و نه میراث؟ پس بولدوزر بندازید، تخت جمشید را هم ویران کنید. اگر این طور باشد، اصلا تاریخ نداریم و باید بگوییم ملتی هستیم که از صفر شروع کردهایم.»