بیژن عبدالکریمی در گفتوگویی تفصیلی با انصافنیوز با نقد مفهوم دموکراسی در خاورمیانه گفت: دموکراسی در این منطقه نه یک ارزش ذاتی، بلکه ابزاری در خدمت قدرتهای غربی است. او تأکید کرد که تجربهی کشورهای منطقه از غزه تا لیبی نشان میدهد دموکراسی در خاورمیانه به ویرانی و بیثباتی انجامیده است
انصافنیوز: پرسیدیم چه کسی به نظام جمهوری اسلامی ماموریت مبارزه با نظام سلطه داده؟ پرسیدیم چگونه خمینی در پاریس از پیوند اسلام و دموکراسی سخن گفت اما الان میگویید دموکراسی اولویت نیست؟ پرسیدیم چرا میان مسیر زندگی و مسیر مبارزه، دومی انتخاب شده است و...عبدالکریمی هم در چارچوب پارادایم فکریاش پاسخ این سوالات را به صراحت داده است.
انصاف نیوز: چه کسی به نظام ملی و حاکمیت ملی شما ماموریت داده است که منادی تودههای مستضعف جهان، تنها پرچمدار عدالت در جهان و سرحلقه مخالفان نظام سلطه بشود که عبدالکریمی هم کنارش بایستد و بگوید این حاکمیت را تضعیف نکنید؟
عبدالکریمی: این سوال را آقای زیباکلام هم مطرح کردند و من چندطور به آن جواب دادم؛ چه کسی به شما اجازه داده چنین سوالی از من بپرسید؟ جوابم جدلی نیست، میخواهم چشم شما را به یک واقعیت باز کنم. این واقعیت عبارت است از مسیر زندگی و مسیر تاریخ؛ مسیر طبیعی زندگی است که به شما به عنوان یک خبرنگار، حق داده است سوال بپرسید. بسیاری از امور بر اساس رابطه قراردادی تعریف نشده است. چه کسی به امریکا اجازه داده است ۱۲هزار کیلومتر بکوبد و بیاید در خلیجفارس...
انصاف نیوز: منطق قدرت
عبدالکریمی: منطق قدرت. در واقع منطق دفاع یک ملت در برابر استعمار است که مشخص میکند ما وظیفه داریم از خود دفاع کنیم.
این همان چیزی است که مرا رنج میدهد؛ ما مسائل را وارونه میبینیم. اصلا چنین نیست که ما یک رسالت مبارزه با غرب را برای جمهوری اسلامی تعریف کرده باشیم که الان بگویید تخاصم را کنار بگذار یا چرا ملت را گروگان گرفتهاید.
این وضعیت ژئوپلتیک و وضعیت تاریخی ماست و داریم از خودمان دفاع میکنیم. این رسالت دفاع از خود را کسی بر عهده ما نگذاشته است. درثانی ما یک انقلاب داشتیم و انقلاب یک رویداد عظیم تاریخی بوده است. در این رویداد تاریخی چه کسی به پیرمردی به نام خمینی ماموریت داده بود رهبری انقلاب را برعهده بگیرد؟ چرا پیرمردی به نام مهدی بازرگان رهبر انقلاب نشد؟ چرا پیرمردی به نام یدالله سحابی رهبر انقلاب نشد؟ این یک رویدادگی تاریخی است. قدرت خمینی از سنت تاریخیاش میآمد؛ او فقیهی است که به اسلام، سنت تاریخی و تفکر شیعی تکیه کرده است.
سوالی که از من پرسیدی مانند این است که بپرسیم چه کسی به خمینی ماموریت داده بود رهبر انقلاب شود؟ خب سوال اصلی این است که چه کسی گفته بود ملت ایران مسلمان شود؟ چه کسی گفته بود که از میان فرقههای گوناگون اسلام، شیعه ۱۲امامی شود؟ این یک رویدادگی تاریخی است. و این تفکر هم تفکر علمالاشیایی است یعنی برخورد با مثال تاریخی مانند یک شیء. این سوال که چه کسی به شما اجازه داده... سوالی است بدون درک رویدادگی تاریخی.
انصاف نیوز: من برای پرسشم استدلال دارم؛ آن رویدادگی تاریخی در بستری روشن از مطالبات سیاسی و اجتماعی مردم ایران دهه ۱۳۵۰ شکل گرفت. خمینی در نوفللوشاتو به درخت سیب تکیه زد و از زندگی دینمدارانه در عصر مدرن صحبت کرد، از سازگاری اسلام و دموکراسی سخن گفت.
عبدالکریمی: ایشان حدیث آزرومندیهایش را گفته است، دروغ هم نگفت. که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها. دلیلش این بود که رهبران انقلاب فاقد تئوریهای روشن بودند. ما در تاریخی بودیم که اندیشه سیاسی سیاسی نداشت. در واقع بعد از اینکه از نیمه دوم قرن دوم هجری، نهضت ترجمه آغاز شد و ما با اندیشههای یونانی آشنا شدیم، آنتولوژی یونانی، طبیعیات یونانی، علمالنفس یونانی و الهیات یونانی وارد عالم اسلام شد اما فلسفه سیاسی یونانی وارد نشد. فارابی اولین فیلسوف سیاسی اسلام بود و بعد از آن فیلسوف سیاسی نداشتیم. از سوی دیگر، فقه شیعه هم به دلیل اینکه هیچگاه در حاکمیت نبود، نحیف ماند. ما به لحاظ فلسفه سیاسی خلا داریم. هنوز هم نمیدانیم اگر تودههای مردم در مقابل ولی فقیه قرار بگیرند، چه باید کرد؟ این خلأ اندیشهای را روشنفکران ما هم دارند؛ با ترجمه آرای منتسکیو و روسو و دیدهرو هم خلأ تئوریک پر نمیشود کما اینکه نمیدانیم اگر توده علیه منافع خود شورید، چه باید بکنیم.
نکته دیگر اینکه باید ساحت عمل را از ساحت فلسفه سیاسی جدا کنیم. ما وسط یک جنگ هستیم و این خیلی احمقانه است که وسط جنگ ناگهان مساله دموکراسی را علم کنید. یک نمونه را نشان دهید که یک دولت غربی، یکی از همینهایی که چشمتان را خیره کرده است، وسط جنگ و در میدان جنگ از دموکراسی حرف زده باشد. اینکه امریکاییها امروز وسط خاورمیانه هستند و ما را میزنند، آیا بر اساس دموکراسی بوده است؟ کدام قدرتی سیاست خارجیاش را بر اساس آرای مردم سامان داده است؟ این آن اندیشه انتزاعی روشنفکران و پارهای از اصلاحطلبان ماست که ذهن جامعه را فلج کرده است.
انصاف نیوز: وقتی وسط میدان جنگ نبودید، به دموکراسی و رای مردم روی خوش نشان داده شده است؟
عبدالکریمی: من بیان کردم که به دلیل فقدان فلسفه سیاسی اجتماعی، که از مشکلات تاریخی ماست ما با پرسشهای بسیار سهمگینی مواجه هستیم اما آنچه را غیرقابل بخشش میدانم این تفسیری است که روشنفکران ما از مقوله دموکراسی کردهاند و این دموکراسی از اتاق فکرهای ناتو و موساد به زبان روشنفکر و مردم ما آمده است. چیزی مانند آدامس و پاپکورن است که هیچ ربطی در واقعیت ندارد اما لقلقه زبان روشنفکر شرقی است.
ما واقعیت دموکراسی را در غزه دیدهایم، واقعیت دموکراسی را در لیبی و سوریه دیدهایم. دموکراسی در خاورمیانه دیسکورس است و بدا به حال روشنفکری که این دیسکورس را نمیشناسد و فکر میکند دارد با من بحث نظری میکند. دیسکورس دموکراسی در خاورمیانه برای تضعیف قدرت ملی است، لقلقه زبانی است که میخواهد پروژههای سیا و موساد در خاورمیانه را تحقق بخشد.
انصاف نیوز: چطور در فقدان اندیشه سیاسی، دموکراسی به عنوان حدیث آرزومندی بایگانی میشود و زندگی را فرومیگذارید اما پرچم شیعه مبارز عدالتخواه بلند میشود؛ در فقدان اندیشه و فلسفه سیاسی، همه اینها را فروبگذارید.
عبدالکریمی: آقای نیلی؛ طوری از زندگی سخن میگویید که انگار میشود متوقفش کرد. صبر کن و سر فرصت فکر کن! این بیفکرترین حرفی است که میشود زد. مگر مسیر زندگی اجتماعی و جریان تاریخ فرصت چنین درنگی به ما میدهد؟ چنین طفرهای در تاریخ وجود دارد؟
انصاف نیوز: نه، معلوم است که نه. بحث دقیقا همینجاست که شما انتخابهای مختلف داشته و این مسیر را انتخاب کردهاید.
عبدالکریمی: نه، چنین نیست. همهچیز تابع نظر نیست. بگذارید کمی از ضرباهنگ بحث کم کنیم. پرومته میگوید شناخت هرچه نیرومند باشد، تقدیر و ضرورت از آن نیرومندتر است.
انتقاد من به عزیزانی مثل آقای نیلی که نمیدانم نظرات خودش را بیان میکند یا نظرات دیگران را بازتاب میدهد، این است که با عقل انتزاعی غیرتاریخی غیرواقعی غیرانضمامی میاندیشند.
ما وقتی دائم از عقل دم میزنیم این عقل باید عقل تاریخی باشد، باید عقل انضمامی باشد. من اکثریت غریب به اتفاق روشنفکران کشورم را متهم میکنم که فاقد یک عقلانیت تاریخی هستند بنابریان متوهمانه پرسش میکنند و متوهمانه پاسخ میدهند. برای همین هم امروز در حاشیهاند، افسردهاند، خودکشی میکنند و دائم بر شکاف دولت ملت میدمند بدون اینکه اثرگذاری داشته باشند.















